* * * * * * * * * * * * * * * * *
وقــتی همه چیز خوبه
میترسم …
مـا به لنگیدن یکــــ جایِ کار
عـــادت کـــرده ایـــم . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * *
مرا تا بزن ، به قرینه هم تا بزن !
میخواهم تنها درگیر نیمه خودم باشم …
* * * * * * * * * * * * * * * * *
صفحه ی آخر شناسنامه زیاد مهم نیست …
گاهی باید تو آیینه خوب نگاه کنی ببینی هنوز زنده ای یا نه !؟!؟!
* * * * * * * * * * * * * * * * *
کاش خدا روی بعضی از آدمها با ماژیک قرمز علامت میگذاشت تا ما بدونیم باید بیشتر مطالعه شون کنیم …
* * * * * * * * * * * * * * * * *
حوا بودن تاوان سنگینی دارد …
وقتی آدم ها برای هر دم و بازدم به هوا نیاز دارند !!!
* * * * * * * * * * * * * * * * *
از اسب که بیفتی
اسیر سرزنش خاک می شوی
در این سرزمین ،
سقوط آزاد هم ممکن نیست …
* * * * * * * * * * * * * * * * *
زندگی به من آموخت که همیشه آماده دفاع از حمله احتمالیِ کسی باشم که به او محبت فراوان کردم !
نــه تنهـــا ترکت می کنند …
حتـی وقت رفـتن بــا تمام پـــر رویی دستــور هم میدهند :
مواظب خودت بــاش … !!
* * * * * * * * * * * * * * * * *
بیـــا بـــاز هــم خـــودمــان را بــه نفهـمـی بـــزنــــیم !
گـاهـی بفـهـمی ، نفـهـمی .. نفـهـمـی ، اوجِ فــــهم اسـت !
* * * * * * * * * * * * * * * * *
معشوقه ای پیدا کرده ام
به نام روزگار . . .
این روزها مرا درآغوش خویش
سخت به بازی گرفته است !
* * * * * * * * * * * * * * * * *
ایـــن روزهــــا خــوابــــم نمـی آیــد …
فـقــط مـــی خـــوابـــــم
کــــه بیـــــدار نبــــاشــــم!
* * * * * * * * * * * * * * * * *
بلند بخوان؛
درشت بنویس؛
آویزه ی گوشت کن که :
«تقوا» آن نیست؛
که با یک «تق»، وا برود …
* * * * * * * * * * * * * * * * *
بـه بودن ها ، دیـر عـادت کن
و بــــه نبــودن هــا ، زود …!
آدم ها ، نبودن را بهتر بلدند
* * * * * * * * * * * * * * * * *
کاش من هـــــم دکمــــه alt+shift داشتــــم
تا وقتی حرفهـــــایم را نمی فهمیــــدی
زبان گفتـــه هــایم را عوض مـــی کردم
* * * * * * * * * * * * * * * * *
توی رابطه هاتون گاهی سنگ بندازین تا عمقش براتون مشخص بشه . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * *
گاهی وقتی کسی از زندگیتان می رود دارد به شما لطف می کند ؛ او فضایی خالی به جا میگذارد برای کسی که لیـــــــاقــــــت آنجا بودن را داشته باشد …
* * * * * * * * * * * * * * * * *
اگر میبینی هنوز تنهام ، به خاطر عشق تو نیست …
من فقط میترسم ؛ میترسم همه مثل تو باشند …
* * * * * * * * * * * * * * * * *
یه وقتایی یه کسایی رو تو زندگیمون راه میدیم که مامان باباهاشون تو خونه به زور راشون میدادن !
* * * * * * * * * * * * * * * * *
بعضی ها دستشان «رو» میشود امـــــا رویشان کم نمی شود!
چقدم زیاد هستن این بعضی ها
* * * * * * * * * * * * * * * * *
ایــــن زخــم هــا
نمـک کــــــــــــــــــم داشــت
کــــــــــــــــــه
پــاشیــــدی …
* * * * * * * * * * * * * * * * *
به محضِ اینکه احساس کردین غرورتون بازیچه کسی شده ، کوله بارِ آرزوهاتونو بردارین و بزنین به چاک !
داغ زانو زدنتون رو به دل هر کی که با غرورتون بازی می کنه بزارین !
* * * * * * * * * * * * * * * * *
از ترس فاسد شدن ، دلت را حراج نکن
خشک کردن هنوز هم جواب میدهد!
* * * * * * * * * * * * * * * * *
آدم ها دروغ نمی گن
اگر چیزی می گویند صرفا ” احساسشان ” درهمان لحظه ست …
نباید روش حساب کرد …
لعنتی هرچه داشتم رو کردم ! اما تو … اسیر نشدی… سیر شدی!
* * * * * * * * * * * * * * * * *
آغوش من سرزمین تو بود؛ کاش قدری عرق میهن پرستی داشتی وطن فروش!
* * * * * * * * * * * * * * * * *
چه فرقی می کند عاشق تو باشم یا عاشق رنگین کمان
وقتی هر دو هفت خطید؟!!
* * * * * * * * * * * * * * * * *
بد بیاری مال وقتیه که, بــــد بی یــــــاری … !!!
* * * * * * * * * * * * * * * * *
ماهایی که دیگه نه از اومدن کسی ذوق زده میشیم
نه کسی از کنارمون بره حوصله داریم نازشو بخریم که برگرده..
ماها آدمای بی احساسی نیستیم
ماها بی معرفت و نا مردم نیستیم
یه زمانی یه کسایی وارد زندگیمون شدن
که یه سری بــــاورامون و از بین بـــردن!!
* * * * * * * * * * * * * * * * *
بد تر از رفتن
گندیست که انسانها به باور یکدیگر می زنند !
* * * * * * * * * * * * * * * * *
دیگر نمیتوانم متن های طولانی را
تا آخرش بخوانم
تقصیر خودت بود
… آمدی
رفتی …
به هر چه کوتاه
عادتم دادی …
* * * * * * * * * * * * * * * * *
خــــدایـــــا ؛
هیـــــچ تنهـــــایــــی رو اونقـــــدر تنهـــــا نکــن کــه بــه هــــر بـــی لیــاقتــــی بگــــه :
عشقــــــم …
* * * * * * * * * * * * * * * * *
فقط یکــیو می خوام که باهاش برم کافه گرامافون …
ربات هم بود…بود!
بی احســاسیش شــرف داره به احساس ِ بعضی ها!
* * * * * * * * * * * * * * * * *
لیاقت می خواهد واژه ” ما ” شدن
لیاقت می خواهد ” شریک ” شدن
تو خوش باش به همین ” با هم ” بودن های امروزت
من خوشم به خلوت تنهایی ام
تو بخند به امروز…
من میخندم به فرداهایت
* * * * * * * * * * * * * * * * *
پایان سریال دروغ هایت بود
آخرین لبخندت . . .
و چه ساده بودم من !!
که تا تیتراژ پایانی به پای تو نشستم … !!