پارس ناز پورتال

اس ام اس رمانتیک و غمگین (20)

اس ام اس رمانتیک و غمگین (20)

.
داغونی ام از آنجا شروع شد که فهمیدم …
از میان این همه “بود”
من در آرزوی یکی ام که ” نبود ”
.
.
.
دلم می گیرد وقتی می بینم او هست … من هم هستم … اما “قسمت” نیست !
.
.
.
دوس دارم یه اطلاعیه پشتم بچسبونم و روش بنویسم :
“تا اطلاع ثانوی خسته ام”
.
.
.
من شکستن نمیدانم ولی هرکس از کنارم گذشت شکستن را خوب بلد بود ؛
دلم را ، عهدش را ، غرورم را ، کمرم را …
دلم را با نگاه سردش و کمرم را با رفتنش !
.
.
.
خیلی خسته ام …
خسته تر از آنکه بخواهم راجع بهت فکر کنم ، که بودنت را آرزو کنم یا رفتنت را توجیه …
.
.
.
تازه فهمیدم منم دروغ گویه خوبیم
دلم پر از غمه ! حالم اصلا خوب نیست
اما هرکی بهم میگه :امروز چه طوری؟
بهش لبخند میزنم میگم :خــــــــــــــوب …
.
.
.
این روز ها روح و روانم به شدت افسرده است !
غم دوریت از یک سو ، غم نداشتنت از سوی دیگر . . .
اما دلیل آشفتگیم فرای این ماجرا هاست !
ترس از دل دادگیت به دیگری مرا پریشان کرده !
.
.
www.3ali3.com
.
.
جاده‌ها
جایی اگر برای رفتن داشتند
غربت با پوشیدن کفش‌هایت آغاز نمی‌شد
.
.
.
کــــاش بـرایــم کمـی حرفــــــــ مـی زدی!
ایـن روزهـا دلـــم صـدای تـــو را کـم دارد…
صــدای پـــای بهــــار شنیــده مـی شـــود امـا دل مـن بهـاری جـداگـانـه مـی خـواهد!
.
.
.
بــارانــی مــورب
در نیــمروزی آفتــابــی…
هیــچ اتفــاقی نیــفتــاده اســت
تنــها تــو رفتــه ای
امــا مــن
قســم مــی خــورم کــه ایــن بــاران
بــارانــی معــمولی نیســت
حتمــا جــایــی دور
دریــایــی را بــه بــاد داده انــد…
.
.
.
کــور بــودم کــاش،
تــا تــو نــزدیــک مــی‌آمــدی و
دستــم را مــی‌گــرفتــی!
نــه مثــل حــالا
کــه چشــم، تنهــا
جــای خــالــی‌ات را مــی‌بینــد . . .
.
.
.
خیلی بده احساس کنی مثل شمعی !
فقط وقتی برق رفت می آیند سراغت و بعد با یک فوت خاموشت میکنند …
.
.
.
برای قرصهایم لالایی می خوانم
تا به خواب روند و فراموش نکنند که،
خواب آورند نه یاد آور …
.
.
.
درد بزرگی است برای کسی که متوجه نبودنت نیست ، پَرپَر شوی …
.
.
.
چقدر سخته دلتو بشکونن
غرورتو بشکونن
قولاشونو بشکونن
و تو بخوای حداقل بغضتو سالم نگه داری اما نتونی …
.
.
www.3ali3.com
.
.
شکستن دل، … به شکستن استخوان دنده می‌ماند؛
از بیرون همه‌ چیز رو به‌ راه است، اما ،
هر نفس،… درد ا‌ست که می‌کشی
و من … چه درد می کشم …
.
.
.
گاهی فقط بوی یک عطر ، یک تشابه اسم !
برای چند لحظه …
باعث میشه دقیقاً احساس کنی ،که قلبت داره از تو سینه ات کنده میشه …
.
.
.
خیالت راحت ، دیگر اشکی نیست که به بالینت بریزد و احساس را شکوفا کند
تنها بغضیست که فرو رفتنش حسرت در چشمانم می تازد . . .
.
.
.
این که می نویسم
نامه نیست خیال است
کاش به انتهای سطرها که می رسم
تو لااقل خیال نباشی
بیایی!
.
.
.
انـدوه که از حــد بگــذرد جایش را می‌دهد به یک بی‌‌اعتنایی مـزمـن !
دیـــگـر مـهـم نـیـســت : بــــــــــودن یا نـبـــــــــودن ؛ دوست داشـتــن یا نـداشـتـــن
آنـچه اهـمـیـت دارد کــــشــــداری رخـوتـنـاک حسی است که،
دیگر تـو را به واکـنـش نمی‌کـشانــــد !
در آن لحظه فـقـط در سکوت غـرق می شـوی و نـگـاه می‌کـنی و نـگــــــــــاه . . .

دَســــتــــ هــــایــَـــم خــالـــی اَنـــد …
جـایِ خــالــی دَســــتـِـــ تــو را هــــیـــــچ کــَــســ
بــَــرایــَــم پــُــرنــمـــی کــــنــد …
راســــتــــ مــــی گـــُـفــتــــ شـــــامــــلو:
” دَســـــتـــِـــ خـالـی را بـایــَـــد بــَـــر ســَـر کــــوبــیـــد ”
.
.
.
همیشه از این می ترسم که نکند،
جفت من با دیگری جفت شود،
و سهم من فقط جفتک باشد !
.
.
.
اینروزا با دردام رفیــق فاب شــُدم
شــب لحافــ ِ تنهایــیم پـُر میشه از دردَم …
دوره کمــَرَم حلقــه میکنه دستاشـو …
در آغوش میکشــه این جسم ِ بی جونـــ ُ
نتــَرس !
خوشبختــَم باهــاش …
.
.
.
همین که با منت هم هستــی کافیست !
نیستی ات نیست ام می کند . . .
.
.
.
دیشب یهو دلم کودتا کرد…
تو رومیخواست…
سرم رو کردم زیر بالش اروم به دلم گفتم:
خفه شو…!
دوره دموکراسی گذشته میزنم لهت میکنم!
.
.
.
چه میگویند که یکی بود و یکی نبود ؟!
پس چرا برای من فقط یکی نبود مصداق دارد ؟!
.
.
.
باید بازیگر شوم ،
آرامش را بازی کنم …
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …
باز باید مواظب اشک هایم باشم …
باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم … ”
.

.
.
یک شب یک غریبه میاد میشه همه کَست …
و
یک شب همه کَست میشه یک غریبه …