پسلرزههای انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری بهتدریج رخ مینماید و تبعات و اثرات خود را در سپهر سیاسی هویداتر میکند؛ انتخاباتی که به زعم اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان نتیجه آن بدین شکل و سیاق و با این حد از فاصله قابل پیش بینی نبود و میتوان آن را شگفتی نامید چرا که اصولگرایان پس از یک دهه مجبور به واگذاری کرسی سیادت خود آن هم با اختلافی فاحش شدند.
برای رهیافتی درست پیرامون علل و عوامل این رویداد غیرمنتظره و اثرات و تبعات پسینی آن بر سپهر سیاسی و جستار چینش و آرایش تازه و محتمل نحلههای مختلف سیاسی به خصوص اصولگرایان در افق پیش رو باید پلی به گذشته زد.
یک سال پیش در چنین روزهایی اصولگرایان خوشحال و سرفراز از پیروزی بیچون و چرا و بدون مزاحمت در انتخابات مجلس، رقیب دیرین را در قوارهای نمیدیدند که برای پیروزی مستعجل آنان در انتخابات ریاست جمهوری آینده مانعی قابل امعان نظر باشد. آنان که خطر رقیب را بیخ گوش خود احساس نمیکردند به رقابت درون گفتمانی نیل یافتند و اینجا بود که نقطه عزیمت آنان برای تقلیل جایگاهشان در ساختار سیاسی رقم خورد. فعل و انفعالاتی که اثراتش را در 24 خرداد ماه نشان داد و کاندیدای مورد حمایت جناح رقیب را با اختلافی فاحش بر صدر نشاند. حال اصولگرایان پس از این شوک ناگهانی به خود آمدهاند و در پی بازسازی ساختار و وجهه خود نزد افکار عمومی هستند.
فرار به جلو؛ اولین اقدام عاجل
انتخابات رقابتی است برای جابهجایی قدرت به شکل مسالمت آمیز و مدنی که فی الذاته همانند هر رقابتی بازندهای دارد و برندهای و هر آن که پای در این وادی خطیر میگذارد باید بداند همانگونه که روزی برنده است امکان دارد در روزی دیگر بازنده باشد. تن دادن به این ساز و کار نشانه بلوغ و رشد سیاسی در ممالک مختلفی است که اصل نهاد انتخابات را به عنوان مقسم قدرت در ساخت سیاست پذیرفتهاند.
کاندیداهای اصولگرا نیز در این دوره با تمکین بی چون و چرا به نتیجه انتخابات و تبریک به رئیس جمهور منتخب نشان دادند که خارج از این حیطه نمینگرند و به اسباب و لوازم بدیهی انتخابات التزام دارند اما از سویی دیگر جمعی از اصولگرایان که از حُسن اتفاق به تندروی هم شهره بودند به جای بازگشت و ارجاع به گفتارها و کردارهای خود که مقبول ملت نیفتاد و جستن راهی برای اصلاح رویکردها و روندهای طی شدهشان راهی دیگر برگزیدند و با فرار به جلو اعلام داشتند که پیروزی کاندیدای اعتدال پیروزی اصولگرایان بوده و آنان شکستی را متحمل نشدهاند.
آنان فراموش کردند که نه تنها روحانی را در هیچ کدام از دستهبندیهای خود قرار نمیدادند بلکه صراحتا او را کاندیدای اصلاح طلبان میخواندند و از خطر پیروزی وی بر حذر میداشتند. این رفتار عجیب البته تا حدودی طبیعی است، سونامی روز جمعه شیخ دیپلمات در هیچ یک از پیشبینیهای آنان نمیگنجید و اکنون برای التیام ذهنیت مخاطبان؛ کمی طبیعی میماند که آنان به این روش فوری و آنی دست ببرند اما این نکته را نباید فراموش کرد که در بازه زمانی آینده قطعا با فروکش کردن احساسات زاویه بندیهای تازهای را شاهد خواهیم بود و بالطبع آن جناح منتقد شاکلهای سامان یافتهتر گرفته و به بازسازی تودهها و امکانات رسانهای و تشکیلاتی خود بپردازد.
در آن سوی اردوگاه اصولگرایی اما افرادی بودند که در بازه زمانی انتخابات از زمره حامیان کاندیداهای منتسب به این جناح سیاسی بوده و آشکارا و با تمام قدرت و پتانسیل برای کاندیدای متبوع خود تلاش کردند و پس از واگذاری نتیجه انتخابات نیز آنان نه خود را پیروز میدان خواندند و نه چنین عنوان داشتند که روحانی را کاندیدای اصولگرای صرف میدانند آنان با عزت نفس گفتند که از کاندیداهای دیگری حمایت میکردند اما روحانی را نیز شخصیت معتدل و وزین و با کارایی بالا در فضای فعلی میدانند و آماده همکاری با دولت هستند. اینان به معنای اخص کلمه پیروز میدان دموکراسی هستند چرا که نه زیر میز بازی میزنند و نه زیاده خواهی میکنند و نه آنکه اخلاق را به مسلخ میبرند؛ طیفی که میتوان از پتانسیل آنان نهایت بهره را جست و خیرخواهی خود را بر همگان ثابت کردهاند.
دیروز رقیب، امروز آشنا
در فضای پیشا انتخاباتی مجلس نهم گروهی خودرا در عرصه سیاسی عرضه داشت که به تندروی شهره عام و خاص بود، جبهه پایداری پایهگذار انشقاق در جریان اصولگرایی شد و همقطاران دیروز را طرد و تقبیح کرد چرا که معتقد بود آنان آنگونه که بایسته و شایسته است به موضع گیری نمیپردازند و عیار اصولگرایی آنان خالص نیست. حال همین عده که نوع مواضع و دیدگاههایشان بر همگان آشکار است چرخشی عجیب و غیرمنتظره داشتهاند.
در آخرین نمونه قاضیزاده سخنگوی جبهه پایداری در گفتوگو با سایت خانه ملت عنوان داشته است: آقای روحانی در نشست خبریاش پس از انتخابات ریاستجمهوری مواضعی گرفت که اگر قبلا بیان کرده بود ما در انتخابات به او رای میدادیم! گفتاری که نه با مشی ارکان و اجزای جبهه پایداری همخوانی دارد و نه واقعیت میدانی راانعکاس میدهد چرا که روحانی در کنفرانس خبری هیچ تغییر ملموسی در گفتار خود نداد و عین به عین همان سیاستهایی که در ایام تبلیغات اعلام میداشت را با لحنی دیپلماتگونه و در شأن ریاست جمهوری با خبرنگاران خارجی و داخلی مطرح کرد و این گفتار قاضیزاده یا از روی تغافل است یا آن که قصدی جز مصادره به مطلوب را نمیتوان از آن برداشت کرد. رویکردی که با واقعیت هیچ تطابقی نداشته و جز وارونهنمایی نمیتوان بر آن نامی گذاشت./روزنامه آرمان