پارس ناز پورتال

حامد بهداد: استعداد من در این سینما رو به نابودی است.؟

مجموعه : اخبار سینما
حامد بهداد: استعداد من در این سینما رو به نابودی است.؟
حامد بهداد: استعداد من در این سینما رو به نابودی است.؟
 

پس من بازیگر كه از همین راه ‌امرار معاش می‌كنم چه وقت باید در شغلم به ‌امنیت اقتصادی برسم؟ پس این چگونه سینمایی است؟ به نظر من باید درآمد یك بازیگر بالا باشد….
با حامد بهداد، بازیگر سینما
 وقتی 11 سال پیش با ایفای نقش در فیلم «آخر بازی» با كارگردانی همایون اسعدیان، بازی در سینما را آغاز كرد، شاید كسی فكر نمی‌كرد كه بازیگر ناشناخته آن فیلم، روزی به چهره شاخص بازیگری نسل جوان تبدیل شود.
 
او در طول این سال‌ها بازی‌های در خور توجهی در تعداد زیادی فیلم از خود نشان داده است كه از آن میان می‌توان به «بوتیك»، «این زن حرف نمی‌زند»، «آدم»، «روز سوم»، «حس پنهان»، «لطفا مزاحم نشوید» و… اشاره كرد.
بازی حامد بهداد در «جرم»، تازه‌ترین ساخته مسعود كیمیایی، بهانه‌ای شد برای گفت‌وگو با او كه البته تنها محدود به این فیلم نیست و مباحث زیادی را در بر می‌گیرد.
بهداد مثل همیشه، در این گفت‌وگو هم حرف‌هایی زده كه جدا از درست بودن یا نبودنشان، خواندنی‌است و چون جنس بازی‌اش، خود را به رخ می‌كشد.

فكر می‌كنم اولین بار سال 79 بود كه با فیلم آخر بازی باكارگردانی همایون اسعدیان، نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد شدید؟
این اتفاق به حدود 11 سال پیش برمی‌گردد. آخر بازی اولین حضور من جلوی دوربین بود. بعد از آن هم جمعا 12 بار برای جشن خانه سینما و جشنواره فجر، نامزد جایزه شدم و تا فیلم جرم ادامه پیدا كرد.

خب شما جایزه بهترین بازیگر نقش مكمل جشنواره فجر سال گذشته را برای تازه‌ترین اثر كیمیایی دریافت كردید. اجازه بدهید از این فیلم صحبت كنیم. فكر می‌كنید چرا جرم در میان دیگر آثار چند سال گذشته كیمیایی اینقدر مورد توجه منتقدان و علاقه‌مندانش قرار گرفت و خود او هم تجلیل شد؟
به نظر من باید خیلی زودتر از اینها به سینماگران قبل از انقلاب كه موجی نو را در سینمای ایران ایجاد كرده بودند، احترام گذاشته می‌شد. من معتقدم بعد از آن دیگر ما شاهد چنین چیزی در سینما نبودیم.
اگر خوب نگاه كنید، می‌بینید در سینمای سال‌های اخیر كشور هیچ اتفاق جدیدی نیفتاده است. خیلی زودتر از اینها باید از سینماگرانی چون مسعود كیمیایی، ناصر تقوایی، عباس كیارستمی و داریوش مهرجویی تقدیر می‌شد. در مورد فیلم جرم هم باید بگویم كیمیایی سال‌هاست این‌گونه فیلم می‌سازد و جرم هم تافته جدا بافته‌ای از بقیه نبود.خیلی قبل‌تر از اینها باید از كیمیایی به خاطر فیلم‌های سرحال‌ترش قدردانی می‌شد؛ آن موقع‌ها كه جوان‌تر بود و حرف‌های جدیدتری برای گفتن داشت. قدردانی از جرم هم تنها یك وظیفه بود كه باید نسبت به این سینماگران انجام می‌شد؛ كسانی خیلی وقت است بهترین سال‌های جوانی‌شان گذشته و موی سرشان سفید شده است، چرا این احترام نباید سال‌ها پیش انجام می‌شد؟ طی این سال‌ها فقط شاهد تكرار مكررات بوده‌ایم و چیزی كه به فیلم‌های ما اضافه شده، فقط یكسری تزئینات صرف است. هر چند استثناهایی چون رخشان بنی‌اعتماد، اصغر فرهادی و… در این میان وجود دارد.

به هر حال شما این جایزه را در همین دوران و در فضای فعلی سینما گرفته‌اید
.
سینمای ایران در شكل كلی، یك سینمای از مد افتاده و تكراری است و در انتخاب موضوع هم دقتی صورت نمی‌گیرد. من نمی‌خواهم ادعایی از مسائل اختصاصی و روان‌شناختی سینما داشته باشم، ولی با درك دوری كه از فیلم‌ها و سینمای این دوران دارم، به جرات می‌گویم كه طی این سال‌ها شاهد اتفاق جدیدی در این سینما نبوده‌ام. شاید خوشحالی من از این كه در جشنواره سال قبل جایزه‌ای دریافت كرده‌ام، فقط به این خاطر بوده كه در كنار فیلمسازان نسل گذشته قرار گرفته‌ام، وگرنه طی این سال‌ها كارهای دیگری هم ارائه داده‌ام كه شایسته دریافت جایزه بوده است.

خیلی‌ها معتقدند حامد بهداد فقط بلد است در یك جنس مشخص بازی كند و در واقع در این سال‌ها خودش را تكرار كرده است.
آنها نظرشان را می‌گویند. بازیگری ابعاد بسیار گسترده‌ای دارد. در زندگی روزمره روال بر این است كه گاهی آدمیزاد مشكلات را شبیه خودش می‌كند و آن را از خودش عبور می‌دهد و زمانی هم ممكن است خودش شبیه مشكلاتی كه برایش پیش آمده شود. در مورد بازیگری هم همین اتفاق می‌افتد، گاهی نقش را شبیه خودت می‌كنی و زمانی هم خودت شبیه آن موقعیت یا نقش می‌شوی. من هر دو مورد را تجربه كرده‌ام. هركدام هم لذت خاص خودش را دارد. شاید در مواردی كه نقش را از خودم عبور داده‌ام، آنقدر جذاب نبوده و احساس من در آن لحظه این بوده كه من از نقش جذاب‌ترم، پس نقش را از خودم عبور دادم.این یك اتفاق بسیار ساده است و به نظر من نیازی هم به اثبات علمی ندارد. در هر دو موقعیت، این بازیگر است كه به نقشی كه دارد آن را بازی می‌كند، شبیه می‌شود. به لحاظ تكنیك بازیگری هر كدام از اینها فقط یك شیوه می‌تواند باشد و هیچ كدام نسبت به دیگری برتری ندارد.

با این تعریف كه دارید، در فیلم جرم،‌ جنس بازی ناصر از خود حامد بهداد است یا برگرفته از ویژگی سینمای كیمیایی است؟
ناصر دقیقا از جنس سینمای كیمیایی است. شاید اگر عین همین نقش را قرار بود در فیلمی از كارگردان دیگری ارائه كنم، هیچ‌وقت با این نگاه بازی نمی‌كردم. بازیگران كیمیایی همیشه خوب ظاهر می‌شوند، چون در این سینما تعریف مشخصی دارند.
بعد از بازی در «محاكمه در خیابان» همیشه دوست داشتم در فیلم دیگری از این كارگردان بازی كنم. جنس این سینما را خیلی دوست دارم و همیشه معتقدم جادوی خاصی در كارهای كیمیایی وجود دارد. همیشه دلم می‌خواست جوری در نقشی كه به من محول شده ظاهر شوم كه بعد از اتمام كارم و زمانی كه فیلم بر پرده سینما به نمایش در می‌آید، بتوانم مثل یك تماشاگر با خودم مواجه شوم.

جایی گفته بودید كه از میان فیلم‌های كیمیایی «گوزن‌ها» را بیشتر از بقیه دوست دارید و بازی ناصر هم تا حدودی فیلم گوزن‌ها را در ذهن زنده می‌كند. درست است؟
گوزن‌ها در كارنامه فیلمسازی مسعود كیمیایی یك نقطه اوج است. به نظرم در آثار سینماگران دیگر نیز چنین اتفاقی افتاده است. برای مثال، «دائی جان ناپلئون» ناصر تقوایی یا «دایره مینای» داریوش مهرجویی. اینها هركدام نقطه عطفی در آثار این سینماگران بوده‌اند.

چرا؟
چون دقیقا این فیلم‌ها شروع بلوغ كاملشان بوده است.

هیچ‌وقت نخواستید از سیری كه همیشه آن را دنبال كرده‌اید فاصله بگیرید و دنیایی جدید از نقش‌های دیگری را تجربه كنید؟
در این سال‌ها هیچ‌وقت فكر نكردم كه به تكرار رسیده‌ام. به نظر من بازیگری به مرور زمان نهایتا تكراری خواهد شد. اگر شما در نوع بازی بازیگران برجسته دنیا هم دقیق شوید، می‌بینید كه تنها یك جنس خاص را بازی می‌كنند و همیشه تو با آن آدم خاص مواجهی چون آن نقش را تنها یك نفر دارد بازی می‌كند.
تنها چیزی كه برای من بازیگر وجود دارد این است كه محیط پیرامونم را گسترش دهم و ذهن و بدن خودم را به‌گونه‌ای تربیت كنم تا بتوانم در لحظه زندگی كنم و در لحظه نقش را بیافرینم تا خلاقیت من بازیگر دوچندان شود وگرنه خود بازیگری یك جور و یك شكل است. مثالی كه در این مورد لازم است بزنم، بازی مرحوم خسرو شكیبایی بود كه هیچ وقت برای من تكراری نشد. چرا كه برای تحلیل نوع بازی ایشان در جزئیات ‌باید دقیق شد وگرنه تكنیك بازیگری‌اش همیشه یكی بود و با دقت در جزئیات است كه می‌بینیم این زندگی است كه لحظه به لحظه ادامه دارد، با دقت در جزئیات است كه لحظه‌ها، معنا و تازگی پیدا می‌كند و وقتی لحظه برای بازیگر تازه و گویی مشخص است كه برای اولین‌بار با چنین موقعیتی مواجه شده باشد و آن موقع است كه برای تماشاگر هم تازگی دارد.
باید دید هر كس از لحظه چه برداشتی دارد و چگونه از موقعیت بهره‌برداری می‌كند. از بهره‌برداری جدید هر لحظه است كه بازیگر می‌تواند موقعیت جدیدی بیافریند و احساس تازه‌ای تولید كند.آن كنكاش‌های جدید است كه بازیگری را جذاب می‌كند و باعث می‌شود در نوع بازی بازیگر نوآوری احساس شود. در كنار تمام اینها نوع بازی‌هایمان تكراری است. باید در چگونگی و جزئیات دقیق شد تا شبیه تنوع جریان زندگی شویم، اما به شكلی هنرمندانه و توسط تكنیك بازیگری.

در حال حاضر قصه‌هایی كه برای یك اثر سینمایی انتخاب می‌شوند به گونه‌ای نیست كه بازیگر بتواند بدعت و نوآوری در یك حضور جدید از خود داشته باشد.
قصه‌های ما هم مثل داستان زندگیمان دچار روزمرگی شده است. علاوه بر نبود یك فیلمنامه خوب، در فیلم‌هایمان نیز هیچ خلاقیتی برای بازیگر وجود ندارد.
سال‌هاست به دنبال موقعیتی هستم كه بتوانم با نقشی در یك دنیای جدید ظاهر شوم. در این روزها كه روزمرگی زندگی ما را منفعل كرده است، برای سینمای ما هم نمی‌تواند اتفاق خوبی‌ بیفتد، چون به محض این‌كه هنرمند می‌خواهد به آن جهت بدهد، توسط این فضای منفعل و تهی متوقف می‌شود و یادمان نرود كه قدرت این فضای تهی بسیار از هوش خلاقانه یك هنرمند بالاتر است. در سینمای ما اتفاقات بسیار خوبی ‌می‌تواند بیفتد. سینما می‌تواند پر از كنش و واكنش‌های جذابی ‌باشد كه تماشاگر را روی صندلی سینما میخكوب كند و تضمین‌كننده فروش بالای فیلم‌ها باشد؛ سینمایی هنرمندانه و پیشرو كه به سوژه و قصه خوب وفادار باشد و بماند، ولی دریغ از همه آنچه كه سال‌هاست در انتظار اتفاق افتادنش هستیم.

شاید باید خیلی زودتر از اینها وارد سینمای مسعود كیمیایی می‌شدید؟
بله،‌ ای‌كاش این اتفاق خیلی زودتر از اینها می‌افتاد. ای كاش خیلی زودتر از اینها در فیلم‌هایی بازی می‌كردم كه ‌امروز كارنامه بازیگری‌ام را درخشان‌تر می‌كرد. اصلا باید بگویم ای كاش بازیگر نمی‌شدم. وقتی خلاقیت و فضایی برای من نوعی وجود ندارد كه بتوانم رشد كنم و از آن لذت ببرم، این شغل بسیار بی‌ارزش است. وقتی من بازیگر می‌توانم در شغلم رشد كنم كه بتوانم از آن لذت ببرم وگرنه در توقف و عدم رشد كه لذتی وجود ندارد. متاسفانه برای ما فضایی مهیا نیست تا سوژه‌های مورد علاقه‌مان را سفارش دهیم و به رونق سینما بیفزاییم.

ولی این رشد در روند بازیگری شما اتفاق افتاده است.
اگر واقعا این اتفاق برای من افتاده، باید بگویم كه با استعداد خودم و با جسارت شخصی‌ام و آن چیزی كه به‌صورت غریزی به من داده شده، پیشرفت كردم و همه این اتفاقات جدای از تلاش خود من در این سال‌ها نبوده است، حتی زمانی كه در فیلم‌های متوسط و شاید بد بازی كردم.
من به جرات می‌گویم كه اندازه دانش و زیبایی‌شناسی و استعداد من در حد فیلم‌های خوب سینمای ایران است و متاسفم كه بعضی از آنها را از دست دادم. چرا كه كم پیش می‌آید با گروهی كار كنی كه اصول اولیه و حرفه‌ای كار را بلد باشند، چرا باید یك كارگردان در سینما از بازیگر انتظار داشته باشد برایش مفت بازی كند و بعد هم كاملا حق به جانب بگوید كه مگر سینما جای پول درآوردن است؛ چرا كه نه. اتفاقا سینما برای آدم‌های باهوش و كسانی كه می‌خواهند جاپای خود را در این عرصه محكم كنند، جای مناسبی‌است. بازیگر باید خودش را تا حد و اندازه‌ای برساند كه بتواند امنیت شغلی پیدا كند و مجبور نباشد خودش را برای بازی در هر نقشی بفروشد، چرا كه بازیگری شغلی است كه در همه دنیا، تاریخ مصرف داشته و دارد.
چرا باید سینمای ما كه روزی برای خودش اعتبار و آبرویی داشته آنقدر به بیراهه برود كه وقتی هنوز خیلی از كسانی كه وارد این عرصه نشده‌اند و ادعای كذب كارگردانی دارند، برای این سینما خط و نشان بكشند.

البته لازم است گفته شود كه شایعاتی درمورد شما هم وجود داشت كه برای بازی در بعضی فیلم‌ها دستمزد زیادی خواسته بودید.
متاسفانه یا خوشبختانه این شایعه نیست و حقیقت دارد. یك بازیگر اگر مطرح است و بازی خوبی‌ دارد، پس باید دستمزد خوبی‌هم داشته باشد. من نمی‌توانم از حق خودم بگذرم. در سینمایی كه همه چیز بر مبنای كسوت و پیشكسوت و براساس یكسری الگوهای كهن غلط تعریف شده است، چرا باید كارگردان‌ها و تهیه‌كنندگانی پیدا شوند كه از من بازیگر انتظار داشته باشند از آنها برای نقشی كه بازی می‌كنم، دستمزدی نگیرم. پس من بازیگر كه از همین راه ‌امرار معاش می‌كنم چه وقت باید در شغلم به ‌امنیت اقتصادی برسم؟ پس این چگونه سینمایی است؟ به نظر من باید درآمد یك بازیگر بالا باشد. این یك اصل حرفه‌ای است. وقتی یك گروه حرفه‌ای باسواد سراغ یك بازیگر كاربلد می‌آیند، حتما دلیلی دارد و هزینه آن هرچه هست باید پرداخت شود.

فكر نمی‌كنید این جسارت مثبتی كه در نوع بیان شماست، از حامد بهداد چهره‌ای مغرور ساخته كه همه چیز را از نگاه خودش تعبیر می‌كند؟
سینمای فعلی ایران یك سینمای الكن است و با این روالی كه در پیش‌رو دارد، فكر می‌كنم استعدادهایی مثل من هم در معرض نابودی است.اینجا لازم می‌دانم به مساله‌ای اشاره كنم و آن هم این كه دیگرانی كه من را متهم به بی‌اخلاقی می‌كنند، اتفاقا خودشان آدم‌های بسیار بی‌اخلاقی هستند. آن چیزی كه برای همه ما اكتسابی‌ است، سواد است وگرنه غریزه كه در همه آدم‌ها كم و بیش وجود دارد. كسی كه خودش را دانشمند و فرهنگی به حساب می‌آورد و اتفاقا خودش از صدقه سر دانش و فرهنگ پول درمی‌آورد در واقع دارد برده‌داری می‌كند و من این برده‌داری را به هیچ عنوان نمی‌پسندم.

طی سال‌هایی كه در سینما حضور داشته‌اید، به نظرتان كدام یك از نقش‌هایتان ماندگاری بیشتری داشته است؟
نقشم را در بوتیك و روز سوم خیلی دوست داشتم و فكر می‌كنم در كنار همه اینها جرم هم خوب بود و همین طور سعادت‌آباد.
در جشنواره فیلم سال گذشته در فیلم‌هایی ظاهر شدید كه نخستین تجربه همكاریتان با كارگردان‌های آنها بود.
در جشنواره سال پیش در فیلم «پرتقال خونی» (سیروس الوند)، «سعادت‌آباد» (مازیار میری) و «انتهای خیابان هشتم» (علیرضا امینی) حضور داشتم كه بعد از «هفت دقیقه تا پاییز» این دومین همكاری من با این كارگردان بود. البته انتهای خیابان هشتم بنا بر دلایلی در جشنواره حضور نداشت. همكاری با مازیار میری را بسیار دوست داشتم و بی‌صبرانه در انتظار اكران فیلم هستم.
 
جرم به اعتقاد خیلی‌ها یك نوستالژی صرف است.جایگاه فیلم جرم را در سینمای فعلی ایران چگونه می‌بینید؟
ناگفته و پنهان نیست كسانی كه دارند سینما را مو به مو دنبال می‌كنند و بعضی از كسانی كه كارشان به نقد كشیدن است و نگاهی علمی به سینما دارند، سینمای مسعود‌ كیمیایی را نمی‌پسندند و قصه‌های این فیلم‌ها برای آنان كهنه است. خود من یكی از طرفداران این سینما هستم و همه جا هم گفته‌ام كه سینمای كیمیایی را دوست دارم.
اصل جذابیت فیلم‌های كیمیایی برای من در عاطفه تاریخی‌اش است؛ در آن نوستالژی‌ها و پیش‌زمینه خاطره‌انگیزش. من سینمای كیمیایی را به دلیل وفاداری به خاطره‌های خودم دوست دارم. صحبت از سینمایی است كه همه چیزش در خون و چاقو خلاصه نمی‌شود، پس چرا باید این گونه باشد؟ كاركردن با مسعود كیمیایی برایم یك تجربه متفاوت بود و شاید از نظر كسانی كه كار را دیده‌اند، به دلیل همخوانی جنس بازی من با صحنه‌های عاطفی و احساسی، فیلم‌ كیمیایی موفق از كار درآمده است. البته باید قبول كنیم كه كارگردانی كیمیایی در این موفقیت بیشترین نقش را داشته و اضافه می‌كنم همواره كارگردانان صاحب‌نام و مولف در سینمای ایران توانسته‌اند از بازیگرانشان بخوبی‌در نقش، بازی لازم را بگیرند.
یكی از اتفاقات خوبی‌كه در این سال‌ها افتاد، اكران دو نسخه از فیلم یكی با صدای بازیگران و دیگری به شكل دوبله بود. به عنوان یك بازیگر چقدر از این اتفاق استقبال كردید؟
صدای چنگیز جلیلوند را خیلی دوست داشتم. خصوصا این‌كه در همه این سال‌ها صدای ایشان را روی بازیگرانی چون پل نیومن و مارلون براندو شنیده بودیم و برای همه ما خاطرات زیادی به همراه دارد.
خیلی دوست داشتم كه این اتفاق برای من هم بیفتد. سال‌هاست كه دیگر دوبله فیلمفارسی بخاطر ورود قوی صداگذاری در صحنه از بین رفته است و در حال حاضر دوبله فقط مخصوص فیلم‌های خارجی است، اما در سینمای فارسی و آن هم فیلم‌های آقای كیمیایی، دیگر یك حركت لوكس، زیر خاكی و یك عتیقه محسوب می‌شود. ما با صدای این بزرگان بزرگ شدیم، مثل آقایان ناصر طهماسب، چنگیز جلیلوند، منوچهر اسماعیلی، عزت‌الله مقبلی، خسرو خسروشاهی، رفعت هاشم‌پور، جلال مقامی، بهرام زند، ناصر متقالچی و خیلی‌های دیگر. اینها برای ما یك ذوق كودكی و نوجوانی را تداعی می‌كنند.

فكر می‌كنید در افت و خیز این سال‌ها، در حال حاضر چه جایگاهی در عرصه بازیگری دارید؟
این روزها برایم گذر از سال‌های جوانی به میانسالی است. روزهایی كه دلم خالی از امید است و خالی از هرگونه احساس خوب به زندگی. گاهی اوقات فكر می‌كنم من با این استعدادی كه داشته و دارم، در معرض نابودی هستم. دلم می‌خواهد در سینمایی به جایگاه دلخواهم برسم كه جایی برای كاوش و پویایی داشته باشم؛ اما مثل یك شمع تنها كور سویی از من مانده است.

شاید خیلی‌ها انتظار شنیدن این حرف‌ها را از یك ستاره بازیگری نداشته باشند.
به هر حال حقیقت است و واقعیت دارد. امروز سینما و فضای هنری برایم خالی از جادوی زیبایی و اسطوره است. تنها چیزی كه از حامد بهداد باقی مانده، اندكی علاقه به زندگی است كه به من بهانه بودن می‌دهد، اما استعدادم در معرض نابودی است.

ولی هیچ‌كدام از اینها نباید باعث شود كه بخواهید از این عرصه كنار بكشید.
این اعتراضی است به مسوولان. آیا واقعا حرف‌های یك بازیگر ارزش شنیدن دارد؟ اصلا آیا كسی حرف‌های من را می‌شنود؟ من سرشت روشنی دارم و خودم را از مردم می‌دانم و با آنان هستم. من در جامعه‌ای كه می‌خواستم هنرمند باشم و نشدم، بسیار احساس بی‌ارزشی می‌كنم.