این موقعیت ممکن است برای او منجر به بروز خطراتی شود چناچه وی یک بار در زمان بارداری دچار این حالت شدو از بالای پله ها سقوط کرد که خوشبختانه با اقدام سریع همسرش نجات پیدا کرد.وی میگوید در طول این سالها آموخته ام چگونه احساساتم را کنترل کنم. وی اضافه میکند این خیلی سخت است که حتی در زندگی عادی هم قادربه ابراز احساساتی مثل خنده و گریه نباشم . من حتی موقع بازی با فرزندم هم نمیتوانم بخندم چرا که امکان دارد بیهوش شوم. البته اگر همسرم در خانه باشد این کار شدنی است اما در نبود او خطر هم من و هم کودکم را تهدید میکند.