پارس ناز پورتال

طنز جالب دختر در میهمانی ها

مجموعه : مطالب طنز
طنز جالب دختر در میهمانی ها

* شما در یك مهمانی ، یك دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج كن" ، به این میگن بازاریابی مستقیم

 

* شما در یك مهمانی به همراه دوستانتون ، یك دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله یكی از دوستاتون میره پیش دختره ،به شما اشاره می كنه و می گه : " اون پسر ثروتمندیه ، باهاش ازدواج كن" ، به این می گن تبلیغات

 

* شما در یك مهمانی ، یك دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و شماره تلفنش رو می گیرین ، فردا باهاش تماس می گیرین و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج كن" ، به این میگن بازاریابی تلفنی

 

********دختر زیبا********

 

* شما در یك مهمانی ، یك دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله كراواتتون رو مرتب می كنین و میرین پیشش ، اون رو به یك نوشیدنی دعوت می كنیین ، وقتی كیفش می افته براش از روی زمین بلند می كنین ، در آخر هم براش درب ماشین رو باز می كنین و اون رو به یك سواری كوتاه دعوت می كنین و میگین : " در هر حال ،من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج می كنی؟" ، به این میگن روابط عمومی

 

*شما در یك مهمانی ، یك دختر بسیار زیبا رو می بینین كه داره به سمت شما میاد و میگه : "شما پسر ثروتمندی هستی ، با من ازدواج می كنی؟" ، به این می گن شناسایی علامت تجاری شما توسط مشتری

 

* شما در یك مهمانی ، یك دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج كن" ، بلافاصله اون هم یك سیلی جانانه نثار شما می كنه ، به این میگن پس زدگی توسط مشتری

 

********دختر زیبا********

 

* شما در یك مهمانی ، یك دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج كن" و اون بلافاصله شما رو به همسرش معرفی می كنه ، به این می گن شكاف بین عرضه و تقاضا

 

* شما در یك مهمانی ، یك دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، ولی قبل از این كه حرفی بزنین ، شخص دیگه ای پیدا می شه و به دختره میگه : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج كن" به این میگن از بین رفتن سهم توسط رقبا

 

* شما در یك مهمانی ، یك دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، ولی قبل از این كه بگین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج كن" ، همسرتون پیداش میشه ، به این میگن منع ورود به بازار

 

********دختر زیبا********

 

* شما در یك مهمانی ، یك دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش تون می آد. سعی می كنید به ش كم محلی كنید تا از شما خوش اش بیاد، اون هم فمینیست از آب در می آد و برایِ در اومدنِ چشِ شما دستِ دوست تون رو می گیره و با هم می رن سان فرانسیسكو. به این می گن اشتباهِ استراتژیك در بازاریابی.

 

* شما در یك مهمانی ، یك دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش تون می آد. جلو می رید و مؤدبانه یه یه شاخه گلِ سرخ به ش می دید و می گید: «من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج كن»، اما اون گل رو توی سرتون می زنه، چون شدیداً استقلالیه. به این می گن اشتباهِ تاكتیكی در بازاریابی.

 

* شما در یك مهمانی ، یك دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش تون می آد. جلو می رید و می گید: «من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج كن»؛همون لحظه یه دختر دیگه كه قبلا با همین كلمات گولش زده بودید سروكلش پیدا می شه و رسواتون میكنه به این میگن تاثیرسوء سابقه در بازار.

 

*شما در یك مهمانی ، یك دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش تون می آد. جلو می رید و می گید: «من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج كن»؛همون لحظه پاتون میره روی پوست موز و جلوی طرف ولو می شید به این میگن ضایع شدگی مفرط یا فقدان ثبات در بازار.

 

********دختر زیبا********

 

*شما در یك مهمانی ، یك دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش تون می آد. جلو می رید و می خواهید بگید: «من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج كن»؛ كه یك هو یك دختر زیباتر از اون رو پشت سرش می بینید فورا مسیر رو عوض می كنید و به سمت دختر جدید می رید. به این میگن چشم چرانی، نه ببخشید تحلیل لحظه به لحظه بازار.

 

* شما در یك مهمانی ، یك دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش تون می آد. جلو می رید و می گید: «من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج كن»؛ اونهم با شعف خاصی برمی گرده و لبخند می زنه ، شما كه بادیدن چهره 60 ساله اون به اشتباه خودتون پی بردید سرخ و سفید شده و مجبورید برای رهایی آسمون ریسمون ببافیدبه این میگن بدبیاری یا خطای بازار

 

* شما در یك مهمانی ، یك دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش تون می آد. به جایِ این كه جلو برید و بگید: «من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج كن»؛ به مادرتون می گید كه با مادرش تماس بگیره و قرار خواستگاری رو بذاره. به این می گن بازاریابی سنتی.

 

* شما در یك مهمانی ، دخترِهای بسیار زیبایِ فراوانی رو می بینید و ازشون خوش تون می آد. سرگردان می شید كه جلو كدوم برید و بگید: «من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج كن بعد ما می تونیم با هم بیش از دوبچه داشته باشیم»؛ به این میگن فقدان استراتژی در بازار.