پارس ناز پورتال

دلیل های دروغ گویی انسان ها

دلیل های دروغ گویی انسان ها

اگر به افرادی که دراطرافتان هستند خوب توجه کنید، درخواهید یافت که بسیاری از آنها در طول روز دروغهای فراوانی می گویند. در واقع این مسئله گویای این است که تقریبا همه افراد دراین سیاره به شیوه های متفاوتی درزندگی دروغ می گویند.

 

آنها بر این باورند که غالب شدن شرایطی درآن لحظه افراد را وادار به دروغگویی می نماید. دربسیاری از موارد، افراد برای حفظ علایق شخصی خود دروغ می گویند. اما افرادی هم هستند که برای گول زدن دیگران دروغ می گویند. گروه دیگری از افراد نیز به دروغگویی معتاد شده اند. خیلی ها هم به این دلیل دروغ می گویند که از هرگونه مورد انتقاد قرار گرفتن دراجتماع دور باشند.

 

● چه کسانی درمورد روابط خود دروغ می گویند؟

 

شاید درک این موضوع که چرا افراد درهنگام برقراری ارتباط با دیگران، درمورد خود دروغ می گویند، کمی دشوار باشد.

 

ممکن است دلیلی اصلی این مسئله این باشد که آنها می ترسند اگر رازهای خود را فاش کنند، آن شخص آنها را ترک کند. افراد در روابط خود دروغ می گویند تا مسائل منفی شخصیتی شان را پنهان کنند. بسیاری از افراد اشتباهات خود در روابط گذشته یا لجبازی خود را نپذیرفته اند، دوست ندارند طرف مقابلشان در فعالیتهای روزمره آنها دخالت کند. علت دروغگویی و خیانت اشخاص این است که آنها اغلب دارای عقده حقارت بوده و تمایلی ندارند تا شخصی که با او رابطه ای را برقرار می کنند درمورد آن چیزی بداند. ترسی که در ذهن آنها نقش بسته است مسئول دروغگویی این افراد می باشد. برای نمونه، یک مرد برای اینکه رابطه خود را با نامزدش پایدار نگاه دارد، ممکن است در بیان مسائلی همچون موقعیت مالی، درآمد سالیانه و سرمایه های خود به دروغ متوسل شود.

 

بدین جهت ممکن است در صورتی که نامزدش بخواهد بیشتر درباره حقایق اطلاع کسب کند، برای مرد ترس امتناع ناگهانی زن از ازدواج به وجود آید. نکته متحیرکننده این است که با این که همه می دانند بعدها بسیاری از مسائل درزندگیشان آشکار خواهد شد، باز هم دروغ می گویند. با وجود این، فرد دروغگو به نوعی به آرامشی موقتی و یک حس پیروزی دروغین و نابغه بودن دست می یابد که آنها را غرق در لذت می کند. اما غافل از آن که یک دروغ، دروغ های دیگری را نیز به دنبال خود خواهد داشت.

 

● چرا افراد درمحل کار خود دروغ می گویند؟

 

برای این پرسش دلایل زیادی وجود دارد. اغلب میانبر زدن به گلوگاه رقابت برای تکمیل وظایف و دستیابی به ارتقای مقام، افراد را مجبور به دروغگویی می کند. همچنین بسیاری از افراد برای خوار کردن کارمندان رقیب و برداشتن آنها از سر راه خود از دروغ کمک می گیرند تا سمت مورد نظر خود را بدست آورده و از دیگران پیشی بگیرند. در بسیاری از مکانها، آوردن دلایل ساختگی برای به اثبات رساندن اهداف شخصی نیز مشاهده گردیده است. افراد برای بالا بردن تصویر بد شغلی خود درمحل کار نیز دروغ می گویند. بسیاری هم به دلیل به دست آوردن سودهای مالی سریع دروغ می گویند.برای نمونه، ممکن است فروشنده ای در مورد کیفیت کالایی که به فروش می رساند به مشتری خود دروغ بگوید.

 

● برخی دلایل دیگر دروغگویی

 

شاید دلایل دروغ گفتن افراد و اقدام به بیان آن همیشه جنبه منفی نداشته باشد. در برخی موارد به خاطر مصلحت یک شخص دروغی گفته می شود. در بسیاری از شرایط، وقتی کسی وقت کافی برای تشریح موقعیت به فردی و متقاعدکردن او برای مسائلی که رخ داده است، ندارد، به دروغ پناه می آورد. در خیلی از مواقع نیز یک دروغ می تواند به کنترل شرایطی خاص کمک کند تا درآن لحظه موقعیت دشوار نگردد.

 

¤ دروغ اجباری به خاطر بیماریها

 

¤ دروغ اجباری به خاطر مجموعه علائم ذهنی و جسمی

 

¤ دروغ اجباری به خاطر ناهنجاریها

 

¤ دروغ اجباری به خاطر رفتارها

 

پس نتیجه می گیریم که درک این که چرا از نظر روانشناسی افراد دروغ می گویند، بسیار دشوار است. با این حال، نباید در مورد شخصی که هدف خوبی برای دروغ گفتن دارد به عنوان شخصی که رفتاری غیرصادقانه دارد، قضاوت کرد. باز هم تا آنجا که امکان دارد باید از دروغ گفتن بپرهیزیم زیرا سبب ایجاد تأثیرات بدی در زندگی گشته و اعتماد دیگران نسبت به ما را کاهش می دهد.

 

● وابستگی

 

پایه و اساس وابستگی، روابط بسیار نزدیک است. وابستگی به تأثیرگذاری دوطرفه اشاره دارد. حرکات و رفتارهای شما اثر شدیدی بر روی رفتار طرف مقابلتان دارد و برعکس.

 

وابستگی سبب ایجاد حقوق زیادی می گردد. افراد با برقراری ارتباط با سایر اشخاص در زندگی پیش می روند. هر قدر وابستگی بیشتر شود، بازگویی حقایق ضروری تر می گردند. برای دستیابی به نتایج مثبت در طول روابطمان، زوجها باید بیشتر درباره یکدیگر بدانند و همدیگر را درک کنند.

 

ازسوی دیگر، وابستگی قید و بندهای فراوانی نیز بوجود می آورد. هرچه وابستگی زیادتر باشد، افراد، دیگر آزادی زیادی برای انجام کارهایی که خواهان آن هستند، در زمانی که دوست دارند یا با کسی که می خواهند، ندارند.

 

پس هرچه به کسی نزدیک تر می شویم، بیان حقایق مهم تر می شوند اما ریسک بیشتری نیز دارند. همسران صمیمی بیشتر در مورد این که درباره چه فکر می کنند، چه احساسی دارند یا چطور رفتار می کنند، نگران هستند. البته اندیشه ها، احساسات و رفتارهای ما تأثیر مستقیمی در خوشحالی و خوشبختی یک زوج دارند.

 

● همه اینها به چه معناست؟

 

هنگامی که وابستگی ها کمتر هستند، بیان حقایق ساده ترین کار است، مانند آشکارساختن اطلاعات خیلی خصوصی، به شخص غریبه ای که در صندلی کناری شما در هواپیما نشسته است. در چنین شرایطی بیان واقعیت مشکلی ایجاد نکرده و همچنین نه هیچ نتیجه حقیقی ای برای انجام آن وجود دارد و نه حتی منفعتی در کار است.

 

زمانی که وابستگی ها زیاد شد، به همان اندازه بیان واقعیتها نیز با اهمیت می شوند. بیان واقعیت به افراد این اجازه را می دهد تا رفتارها و فعالیتهایشان را هماهنگ ساخته تا در نتیجه آن صمیمیت و نزدیکی بوجود آید وابستگی به احتمال زیاد، باعث ایجاد نیرنگ نیز می شود. زیرا دوطرف از همدیگر توقع و تقاضاهای زیادی دارند که با بیان حقیقت ریسک بیشتری می پذیرد. گفتن واقعیت ها در یک ارتباط نزدیک می تواند سبب کاهش کشمکش ها و منفی نگری ها گردد و اهداف کلی را مهار کند. با این اوضاع، هم بیان واقعیت ها و هم فریبها و نیرنگها برای به نتیجه رساندن رابطه مهم هستند.

 

صمیمیت نیازمند صداقت است، اما صداقت کامل، زوجین را از هم می پاشد. یافتن تعادل مناسب، ممکن است برای بسیاری از زوجین امری دشوار باشد.

 

● صداقت در رابطه

 

صداقت در رابطه چقدر حائزاهمیت است؟

 

آیا صداقت در رابطه شما نقش مهمی دارد؟ آیا واقعا مسئله ای جدی محسوب می شود؟

 

بسیاری از افراد در مورد اهمیت صداقت در روابطشان سخن می گویند. اما چندنفر از زوجها به آن پرداخته اند؟ به راستی چند نفر از ما با طرف مقابلش صادق بوده است؟

 

برای برخی از افراد صداقت تنها واژه ای زینتی است که آنها صرفا از روی چاپلوسی به آن توجه می کنند و از این رو یکی از ابتدایی ترین مسائلی است که به شکل یک بحران درحال سقوط است.

 

اما صداقت در رابطه ارزشی واقعی دارد که ما باید هر اندازه که در توان داریم برای پایدار نگاه داشتن آن تلاش کنیم. سلامت و طول عمر این رابطه به این مسئله بستگی دارد.

 

● عشق بدون اعتماد چیست؟

 

ارزش واقعی درستکاری در رابطه این است که به اعتماد روح می بخشد. اگر در روابطمان اعتماد و خلوص نیت را درنظر نگیریم، جراحت ها ظهور پیدا می کنند.

 

چرا؟

 

زیرا اگر ما نتوانیم به نزدیک ترین افراد در زندگی مان اعتماد کنیم، در زمان های سختی و بحران ها هم نمی توانیم به آنها تکیه نماییم. آنها به جای این که ما را از اعتماد و اطمینان اشباع کنند، با تردید فراوان ما را رها می کنند و به تدریج رابطه را فرسوده می کنند تا این که از بین برود.

 

آشکار است که این نوع بنیانگذاری آن چیزی نیست که ما برای یک رابطه ابدی می توانیم درنظر بگیریم. پس صداقت در رابطه اساسا بسیار بااهمیت است زیرا نشانه تضمینی است که می توانیم به شخصی که دوستش داریم اعتماد و تکیه کنیم. این بنیان عشق و دوست داشتن است.

 

وقتی از زوج های موفق که مدت طولانی است که با هم هستند بپرسید که ریشه اصلی موفقیت آنها چه بوده، درخواهید یافت که پاسخ هر نه نفر از ده نفر آنها شامل برخی از جنبه های اعتماد و صداقت خواهد بود.

 

● اصلی ترین مسائلی که افراد در روابط شان در مورد آن دروغ می گویند.

 

۱) احساسات منفی خود نسبت به خانواده یا دوستان طرف مقابل. افراد درباره دوست داشتن افرادی که برای طرف مقابل شان مهم هستند، دروغ می گویند

 

۲) در مورد سن، وزن و وضعیت سلامت خود.

 

۳) وقت گذاشتن برای با هم بودن. افراد در مورد دلیل این که چرا نمی توانند باهم باشند یا یکدیگر را ببینند، دروغ می گویند. مثلا می گویند: «سرم خیلی شلوغ است، کارهای زیادی دارم، درحال حاضر وقت ندارم.»

 

۴) چقدر پول درمی آورند، درآمدشان، ارثیه ای که به آنها رسیده و یا سرمایه هایشان و گاهی حتی در مورد میزان بدهی های خود نیز به دروغ متوسل می شوند.

 

۵) احساس خود نسبت به همسر قبلی خود. آنها اغلب بیزاری های خود نسبت به آنها را بزرگ جلوه می دهند. آنها درباره احساسات و علایق خود نسبت به دوستان و همکاران خود نیز دروغ می گویند.

 

۶) درباره مصرف موادمخدر، سیگار کشیدن.

 

۷) فعالیت هایی که از آن لذت می برند. آنها در مورد چیزهای لذتبخشی که طرف مقابل شان دوست دارد آنها را انجام دهد، دروغ می گویند.

 

۸) احساسات منفی درباره ظاهر فیزیکی طرف مقابل. کسانی که عاشق می شوند در مورد علاقه خود به قیافه، سن و طرز لباس پوشیدن طرف مقابل به او دروغ می گویند.

 

۹) احساسات منفی خود در مورد شغل او. افراد به دروغ شغل، رشته، حرفه و انتخاب های طرف مقابل خود را دوست دارند و به آنها احترام می گذارند.

 

● ۵ دلیل اصلی که زوج ها به هم دروغ می گویند

 

صداقت یکی از ویژگی هایی است که ما در روابط سالم به دنبال آن هستیم. این ویژگی پسندیده ای است که در هر دو طرف وجود داشته و می تواند بین آنها اعتماد را پایه گذاری نماید. رابطه بدون اعتماد می تواند سبب سوءتفاهم های فراوان، رنج عاطفی، عدم اطمینان و شکست در ارتباط گردد. این مسئله حتی در صورتی که کشمکش پایدار عدم اطمینان و عدم صداقت در میان باشد، می تواند به طور پنهانی موجب از هم پاشیدن رابطه شود.

 

همان طور که می دانیم، روراست بودن در روابط از اهمیت خاصی برخوردار است، اما این همیشه بدان معنا نیست که همه زوج ها با هم صادق هستند. همه ما به احتمال زیاد در برخی موارد در زندگی مان دروغی گفته ایم یا حداقل سعی کرده ایم که از بیان حقیقت سرباز زنیم. این یک مکانیسم دفاعی است که ما از آن برای جلوگیری از ایجاد مشکل یا مقابله با آن استفاده می کنیم. اگرچه، درک و فهم دلایل ترس از صادق بودن به طور شگفت انگیزی می تواند به زوج ها کمک تا به واسطه آن عدم اطمینان و کمبود اعتماد در روابط شان را از بین ببرند.

 

● این هم چند دلیل برای دروغگویی افراد

 

۱) ترس از به دردسر افتادن. اگر شما از آن دسته افرادی هستید که به طور خودکار طرف مقابل تان را مورد انتقاد قرار می دهید تا با او روراست باشید، فرصت خوبی است تا آنها را وادار کند تا نخواهند با شما صادق باشند و همه چیز را به شما بگویند. این یک تقویت کننده منفی است که سبب ایجاد مانعی برای به اشتراک گذاری احساسات و واکنش ها آنها گشته و در نتیجه موجب پنهان شدن و در لاک خود فرو رفتن آنها می شود.

 

۲) ترس از آزار دادن طرف مقابل. اغلب مواقع، افراد به دلیل محافظت از احساسات فردی که برایشان مهم است، دروغ می گویند. در این شرایط، عدم صداقت مسئله را درست یا قابل قبول نمی کند، اما منطقی است که آنها نخواهند شما حقیقت را کشف کنید. زیرا این موجبات ناراحتی و ایجاد احساسات بد در شما را فراهم می آورد.

 

۳) آنها می خواهند دیگران آنها را تأیید کنند. بسیاری از افراد دوست دارند طرف مقابل شان احساسات آنها را صادقانه تأیید کرده و دوست شان بدارند و این همان موضوعی است که آنها همیشه با آن در کشمکش هستند. این موضوع می تواند باعث گردد تا افراد طوری دروغ بگویند که شاید درباره واقعیت مبالغه شود یا آنها مجبور شوند به خاطر این که دوست دارند موافقت شما یا شخص دیگری را جلب کنند، داستانی را از خود بسازند.

 

۴) جدا شدن از یک عادت ناپسند. ممکن است برای شخصی که همیشه با عدم صداقت یا سرپوش نهادن بر عواطف واقعی خود با مشکل مواجه بوده است، کنترل دروغگویی بسیار دشوار باشد. به محض بیان نکردن حقیقت، این مسئله تبدیل به یک عادت و الگو می گردد و ممکن است برای شخصی که تصمیم گرفته دست از این کار بردارد و درستکار و راستگو باشد، مشکلاتی به وجود آورد.

 

۵) ناتوانی در بیان احساسات. برای برخی، گفت وگو در مورد احساسات شخصی کاری بسیار دشوار است. وقتی دوست نداشته باشیم درباره این احساسات صحبت کنیم یا این که ندانیم چگونه باید به طور موثری رابطه برقرار کنیم، صحبت نکردن در مورد آنها یا پنهان کردن احساسات واقعی برای برخی افراد ساده تر می گردد.

 

اکنون که دلایل بی صداقتی افراد با همسران یا طرف مقابل شان را متوجه شدیم، به طور قطع این تصدیقی برای خوب بودن دروغ و پنهان کردن حقایق نیست. با وجود این، مطالب ذکر شده می تواند نوعی بینش بر این مسئله باشد که هر دو طرف چگونه می توانند بر برقراری حقیقت و رابطه ای آشکار و صادقانه موثر واقع شوند. زوجین می توانند بر مهارت های برقراری ارتباط که آنها را در بیان حقیقت یاری می کند، بدون این که خطر یا پیامدی برایشان به وجود آورد، کار کنند. مشاوره های فردی هم می تواند به آنها کمک کند تا بر احساس عزت نفس یا شناخت و بیان عواطف خود تأثیر بگذارند. فهم علت دروغگویی هم می تواند در افزایش صداقت و تقویت روابط موثر باشد.