پارس ناز پورتال

دانستنی هایی در مورد هنر رویابینی

دانستنی هایی در مورد هنر رویابینی

هنر رویابینی در تعلیمات شمنیزم

 

بینش شمنیزم یا تولتک آنگونه كه كاستاندا طی سه دهه‌ آخر قرن بیستم روایت كرده‌ است، از بیان این واقعیت آغاز میشود كه جهان پیرامون ما سرشار از اسراری است كه ما بالقوه توان درك و دریافت آن را داریم.

اما در وضعیت فعلی، بشر امروز از این قابلیت خود به‌ واسطه‌ شیوه‌ای كه در زندگی پیشه كرده، غافل شده و این خود به محروم شدن او از بخش مهمی از حیاتش منجر شده است.

به‌طور خلاصه وی بینش اصالت اسرار در هستی را مبنا قرار میدهد ، بینشی كه بیان میكند، هستی، بیشتر جهانی از اسرار است تا دنیای مادی و روزمره‌ای كه ما عادت به ادراك آن داریم.

سپس او ابعاد تعلیمی معرفت شمنیزم گزارشات و تجارب خود را در گشودن این بینش بیان میكند و ‌‌به‌ طور كلی ساختار تعالیم شمنیزم  از چند زاویه توضیح داده میشود.

در یكی از این دیدگاه‌ها كلیه تعلیمات این جریان باطنی در دو شاخه‌ اصلی با عناوین هنر كمین و شكار كردن و هنر رویابینی طبقه‌بندی میشود كه هر یك دارای مراحل، ابعاد و شاخه‌های متعددی است.

در این مجال سعی نموده ام در راستای درك مفاهیم هنر رویابینی، با سرنخ قرار دادن آنچه كه كاستاندا در این‌باره روایت كرده است، به شرح این هنر بپردازم و دیدگاه‌هایی تكمیلی را در این زمینه ارائه دهم و از این رو لازم به توضیح است كه در این متن به برخی مطالب پرداخته شده كه مستقیماً در كتاب‌های مربوطه مورد اشاره قرار نگرفته است، لیكن در راستای توضیح مطالب كتب است :

 

مراحل رویابینی در شمنیزم – تولتك

به‌طور كلی در تعالیم شمنیزم اهمیت رویاها بعنوان روزنه‌ای به تجربه‌ ناشناخته تا آن حد مورد تأكید است كه بر این اساس یكی از شاخه‌های اصلی تعالیم شمنیزم یعنی هنر رویابینی پایه‌ریزی شده است.

‌این مجموعه بر اساس این بینش بنا شده است كه رویاها روزنه‌ای به واقعیت‌های دیگری هستند كه انسان در وضعیت آگاهی عادی خود از درك و مشاهده‌ آنها محروم است.

به‌طور كلی شمن‌ها واقعیت كاربرد رویا را به‌عنوان روزنه‌ای به اسرار هستی، بر اساس دیدن و مشاهده‌ی مستقیم جریان انرژی كه ركن اصلی هستی و وجود انسان است، دریافته‌اند.

به‌‌عبارتی مشاهده‌ انسان بعنوان میدان انرژی، شمن‌ها را بر این واقعیت آگاه كرد كه انسان قابلیت تماس با اسرار هستی و حوزه‌های دیگر آگاهی را به‌طور بالقوه دارد اما عملاً از این قابلیت خود غافل است.

این غفلت، وی را از میراث جادویی‌اش محروم كرده و عملاً زندگی وی را از جریانی خلاق و سیال و زنده "آنچه باید باشد" به روندی تكراری و كسالت بار و كم كیفیت " آنچه فعلاً هست " تغییر داده است.

رویابینی یكی از رشته تلاش‌های راهبردی است كه انسان را به ماهیت انرژیك و اسراری خود واقف میكند و این قابلیت‌ها را به كار میگیرد.

طریقتی كه شمنیزم درباره‌ تعالیم رویابینی بیان میكند، دارای هفت مرحله‌ اصلی است و به‌طور كلی خوان‌ها یا مراحل رویابینی از یك نگاه نشان‌دهنده‌ روند و شكل تلاشی است كه رویابین در این مسیر میپیماید.

به‌عبارت دیگر این مراحل، كلیت خط سیر رویابین را در رسیدن به نقطه‌ مطلوب آگاهی و انرژی یك رویابین برتر ترسیم میكند.

همچنین نوع تلاش، تعالیم و شیوه‌ رویا‌رویی در هر مرحله از طریق دانش خاص شمن‌ها در این سیر در نظر گرفته شده است.

‌‌از نگاهی دیگر این مراحل نشان دهنده‌ موانعی طبیعی در حوزه‌ی آگاهی سالك است كه وی بایستی برای كسب درجه‌ آگاهی بالاتر، از آنها عبور كند.

به‌عبارتی پیشرفت سالك در حوزه‌ی آگاهی ممكن نیست مگر با طی هر یك از این موانع و سالك برای این امر سطح آگاهی و انرژی بالاتری را نیاز دارد كه لازم است خود را به آن درجه برساند.

 

كسب آگاهی در رویا بودن و پرورش دقت رویا

به‌طور كلی دو محور اصلی در مرحله‌ی اول رویابینی مطرح است ؛ نخست كسب آگاهی از این‌كه در رویا هستیم و دوم پرورش دقت خاص رویابینی كه امكان وضوح و تداوم تصاویر رویا را تأمین میكند.

‌‌روند به‌كارگیری رویاها به‌عنوان روزنه‌ای به ناشناخته و تبدیل رویاهای خیالی به رویاهای واقعی از پرورش آگاهی خاصی در شخص آغاز میشود.

این آگاهی خاص به شخص اجازه میدهد كه در صحنه‌های رویای خویش هشیاری خود را نسبت به در رویابودن خود حفظ كند و از دیدگاهی اهمیت كسب آگاهی نسبت به این‌كه در رویا هستیم دارای ابعاد متعددی است.

از یك بعد این آگاهی خود سطحی از انسجام و پرورش یافتگی آگاهی را می‌طلبد كه دسترسی به آن برای همه مقدور نیست ، به‌عبارتی كسب این انسجام مقدمه‌ این است كه فرد از موضع بازیچه رویاهای خود بودن به موضع فرمانده‌ رویاهای خودبودن تغییر وضعیت دهد.

‌‌این‌كه شخص بتواند بداند كه در رویاست، به این معناست كه بتواند از وضعیت خویشتن آگاهی كافی كسب كند و یا به‌عبارتی نسبت به وضعیت خود بیدار شود.

از این دیدگاه میتوان گفت كه فعال شدن آگاهی در رویا بودن، كسب نوعی بیداری است و به‌عبارتی پرده‌ تیره‌ای از غفلت ذهن انسان را در رویا میپوشاند و اجازه نمیدهد كه انسان از وضعیت خود، آگاهی و درك درستی داشته باشد.

‌با این نگاه میتوان گفت رویابینی در مرحله‌‌ اول شامل بیدار شدن از غفلتی است كه هشیاری انسان‌ها را در پرده‌ی غفلت فرو برده و اجازه نمیدهد كه شخص از وضعیت خود آگاهی حاصل كند.

‌‌نیرویی در درون انسان وجود دارد كه می‌تواند این آگاهی در رویا را اعطاء كند اما نیروها و موانعی راه فعالیت این آگاهی را سد میكند.

در زندگی روزمره نیز ما از این‌كه در چه وضعیتی از آگاهی هستیم اطلاع كافی نداریم.

انسان در هر لحظه از بیداری خود آگاهی ندارد كه در حال انجام چه كاری است و به‌طور كلی بر وضعیت خود بصیرت ندارد اما نوعی نیمه آگاهی از اكثر امور خود دارد.

به‌طور مثال هر كس ممكن است ساعت‌ها در زندگیش قدم زده باشد بدون این‌كه در آن ساعت‌ها بر كاری كه در حال انجام آن است آگاهی داشته باشد درحالی كه آن‌كار را انجام میداده، صرفاً به افكار و گفتگوهای پراكنده‌ درونی خود مشغول بوده باشد.

در این حالت مكانیسم‌های نیمه‌آگاه و ناخودآگاه كه بخش عمده‌ آن عادت‌ها هستند سررشته‌ی امور را به دست میگیرند و شخص را در كاری كه در حال انجام آن است هدایت میكنند.

از این دیدگاه چنا‌نچه انسان این را در خود پرورش دهد كه بتواند در هر واحد زمان بر آنچه میكند آگاهی داشته باشد، این پرورش‌یافتگی آگاهی، بر رویاهای وی نیز سرایت كرده و او این انسجام را در رویادیدن خود نیز خواهد داشت.

بسیاری از بزرگان باطنی ادعا میكنند كه انسان به‌طوركلی در خواب است و بایستی بیدار شود تا بتواند زندگی حقیقی خود را چنان‌كه شایسته است، بزید.

نمونه ای از این غفلت این است كه انسان نسبت به وضعیت خود در هستی آگاهی كافی ندارد و نم‌داند كه كیست؟ از كجا آمده؟ چرا آمده؟ و حالا چه باید بكند؟ در این میان، تعالیم باطنی و روش‌های مراقبه‌ای وجود دارد كه مدعی‌اند انسان را از خوابی كه در آن گرفتار شده بیدار میكند.

نگاهی به این واقعیت‌ها كه هسته‌ی اصلی آنها بسیار مشابه و حتی منطبق به نظر میرسد یعنی بیداری از غفلت، هم در بیداری و هم در رویا سؤالاتی را در ذهن مطرح میكند كه در جهت پیونددهی این دو مشكل و كشف راه حل‌های مشترك آن است.

‌‌به‌عبارتی، آیا رویابینی در خوان اول كه نوعی بیدار شدن از غفلت مسلط بر انسان است، میتواند راهكاری در جهت روند بیداری كلی انسان باشد؟ آیا تداوم این رویابینی میتواند به آن بیداری كلی و درونی انسان منجر شود و یا كمكی قاطع باشد؟ آیا میتوان تمرین رویابینی را تلاشی در راه بیداری كلی و درونی انسان دانست؟

‌‌اگر این دیدگاه پذیرفتنی باشد و بررسی‌های بیشتر یا تأییدات بزرگان این فن بتوانند صحت آن‌را معلوم نمایند، شاید بتوان گفت كه این، باز شدن دیدگاه نوینی به رویابینی و اهمیت آن است و شاید دریچه‌ای باشد به سوی این‌كه اهمیت این قسمت از وجودمان (رویاها) را كم‌تر نفی كنیم، كم‌تر آن‌را بی‌فایده شماریم و بیشتر به فكر استفاده از این امكان خدادادی در راه افزایش بیداری و آگاهی خویش باشیم.

‌‌هنگامی‌كه رویابین در تعلیمات شمنیزم به بیداری نسبت به وضعیت خویش در رویا دست یافت، مسیر رویابینی در مرحله‌ی اول، چنین ادامه می‌یابد؛ در این مقطع وی تمرین میكند كه بتواند دقت رویابینی خود را بر عناصر رویایش به‌طور نامحدودی متمركز كند.

‌‌با كسب آگاهی از اینكه در رویا هستیم میتوانیم در روند رو به رشدی در خصوص آگاهی رویا و دقت رویا مان قرار بگیریم كه میتوان از آن به‌عنوان تثبیت و تقویت «دقت رویابینی» نام برد.

‌‌دقت رویابینی نوعی آگاهی است كه شخص را قادر می‌كند كه عناصر رویای خود را درك و مشاهده كند.

در جهان بیداری به‌واسطه‌ حواس و دقت معمول خود "دقت اول در شمنیزم" میتوانیم درك و مشاهده‌ خود را از عناصر جهان تضمین كنیم.

بدیهی است كه مادامی كه در رویا هستیم این ابزار را در دسترس نداشته و بایستی به كار بردن ابزارهای متناسب آن فضا را بیاموزیم.

در این مرحله رویابین با آن‌كه میداند كه در رویاست اما مانند كودك تازه بدنیا آمده‌ای است كه هنوز نمیتواند درك و مشاهده‌ خود را از جهان تداوم دهد و به ادراك واضح و مداومی دست پیدا كند.

ممكن است رویابین به‌زودی از مشاهده‌ آگاهانه و كنترل شده‌ خود خسته شود و آگاهی خود را از دست دهد یا عناصر رویا پس از اندكی مشاهده تغییر شكل دهند و او قادر به تداوم تصاویر رویایش نباشد.

‌‌بخشی از معنای عملی تقویت دقت رویا آن است كه شخص می‌تواند به میزان نامحدودی مشاهده‌‌گر آگاه عناصر رویای خود باقی بماند زیرا عموم انسان‌ها در رویاهای معمولی خود به میزان محدودی میتوانند مشاهده‌گر آگاه باقی بمانند و پس از مدتی حسی از خستگی و عدم تمركز و دقت بر آنها چیره میشود.

‌‌رویابینی كه میخواهد در جهان رویا دست به عمل آگاهانه بزند، ناگزیر است كه در اولین گام بتواند درك و مشاهده واضح و مداومی را تحصیل كند.

به‌عبارتی هر چه كه بخواهد در جهان رویا انجام دهد، به‌نوعی به این تداوم به‌عنوان پیش زمینه نیاز دارد.

رسیدن به این انسجام كه شخص بتواند تصاویر رویایش را بدون محدودیت تداوم دهد، دستیابی به دقت رویابینی است كه زیربنای هرچه در قدم‌های بعدی اجرا میشود محسوب میگردد.

با تسلط به این تمرین شخص دقت كافی برای حضور آگاهانه و مداوم و عمیق‌تر را در رویاها برای خود امكان‌پذیر میكند.

‌‌از زاویه‌ دیگری تقویت دقت رویا میتواند به دستیابی به دقت دوم یا آگاهی ناشناخته باطنی انسان منجر شود.

در این سطح از آگاهی میتوان عملاً با بسیاری از توان‌های روحی انسان آشنا شد و سروكار داشت كه از حالت عادی رویابینی دور و از حالت آگاهی عادی بسیار دورتر هستند.‌‌آگاهی از این‌كه در رویا هستیم، به‌‌نظر میرسد وجه دیگری از آگاهی باشد و دقت رویادیدن كه مسئول تداوم تصاویر رویاست نوع دیگری از آگاهی. اگر چه كه در متون كاستاندا به این وجه تمایز اشاره روشنی نشده است.