پارس ناز پورتال

پیامک رومانتیک و عاشقانه 92 (180)

پیامک رومانتیک و عاشقانه 92 (180)
 

» در عشق تو از بس که خروش آوردیم ، دریای سپهر را به جوش آوردیم ، چون با تو خروش و جوش ما درنگرفت ، رفتیم و زبانهای خموش آوردیم

 

» اندر دل من بدین عیانی که تویی ، وز دیده من بدین نهانی که تویی ، وصاف ترا وصف نداند کردن ، تو خود به صفات خود چنانی که تویی

 

» می خور که به زیر گل بسی خواهی خفت ، بی مونس و بی رفیق و بی همدم و جفت ، زنهار به کس مگو تو این راز نهفت ، هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت

 

» ای عشق مرا به شطّ خون خواهی بُرد ، چون قیس به وادی جنون خواهی بُرد ، فرهاد صفت در آرزویی شیرین ، دنبال خودت به بیستون خواهی بُرد

 

» من درد تو را ز دست آسان ندهم ، دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم ، از دوست به یادگار دردی دارم ،کان درد به صد هزار درمان ندهم

 

» ای کـــاش دلـــم اســیـــر و بــیـمار نبود ، در بـــنـــد نــــگاه او گــــرفــتــار نــبـود ، من عاشق و او ز عشق من بی خـبر است ، ای کــاش دل و دلــبــــر و دلـــدار نـبود

 

» چون عود نبود چوب بید آوردم ، روی سیه و موی سپید اوردم ، خود فرمودی که نا امیدی کفر است ، فرمان تو بردم و امید آوردم

 

» در مذهب عاشقان قرار دگر است ، وین باده ناب را خمار دگر است ، هر علم که در مدرسه حاصل گردد ، کار دگر است و عشق کار دگر است

 

» من مانده ام و شعر سرودن بی تو ، از خواب غزل پلک گشودن بی تو ، در بستر بی رحمی و خون زاده شدم ، از اول عمر با جنون زاده شدم ، خاکستریم .دست خودم نیست عزیز ، ققنوسم از آتش درون زاده شدم

 

» چشم مست تو عجب جلوه گه بیداد است ، خم ابروی تو سرمشق کدام استاد است؟ ، خم ابروی تو را دیدم و رفتم به سجود ، صید را زنده گرفتن هنر صیاد است

 

» کم نامه‌ی خاموش برایم بفرست ، از حرف پرم … گوش برایم بفرست ، دارم خفه می‌شوم در این تنهایی ، لطفاً کمی آغوش برایم بفرست

 

» در دفتر شعر من صدا پنهان است ، یک رود پر از ستاره در جریان است ، من در سر خود ابر زیادی دارم ، جیب کلمات من پر از باران است

 

» در وطن مثل غریبانم نمی دانم چرا ، روز و شب سر در گریبانم نمی دانم چرا ، هر که از روی دل جانم فدایش می کنم ، مثل عقرب می زند نیشم، نمی دانم چرا

 

» من بی تو دمی قرار نتوانم کرد ، احسان ترا شمار نتوانم کرد ، گر بر تن من زبان شود هر مویی ، یک شکر از هزار نتوانم کرد

 

» درخت غم بجانم کرده ریشه ، بدرگاه خدا نالم همیشه ، رفیقان قدر یکدیگر بدانید ، اجل سنگ است و ادم مثل شیشه

 

» ای بی تو زمانه سرد و سنگین در من! ، ای حسرت روزهای شیرین در من! ، بی مهری انسان معاصر در توست ، تنهایی انسان نخستین در من!

 

» دیشب باران قرار با پنجره داشت ، روبوسی آبدار با پنجره داشت ، یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد ، چک چک، چک چک … چکار با پنجره داشت

 

» دلبرم اندر خیالم خود نمایی میکند ، در فراقش ای دل من بینوایی میکند ، او برفت و پشت پا زد بر دل و دنیای من ، کار دل را بین که بهرش بیقراری میکند

 

» دلم تنگ است امشب بهر زاری ، به روی موج گریه تک سواری ، صفای گریه ای در خلوتم را ، نمی بخشم به سال خنده داری

 

» کم زندگی مرا نمایش بدهید ، تابوت برای من سفارش بدهید ، باید بروم گور خودم را بکنم ، لطفآ دو سه سطر مرگ را کش بدهید

 

» سردم شده است و از درون می سوزم ، حالا شده کار هر شب و هر روزم ، تو شعر مرا بپوش سرما نخوری ، من دکمه ی این قافیه را میدوزم

 

» بیهوده در اضطراب ماندیم همه ، در تاب و تب و عذاب ماندیم همه ، این ساعت زنگ خورده هم زنگ نزد ، عشق آمد و رفت و خواب ماندیم همه

 

» با دیدن تو دست و دلم می لرزد ، زیبایی تو چقدر وحشتناک است ، انگار که چاره ای ندارم دیگر ، دختر! پدر تو بود چوپان می خواست؟

 

» من آمده ام که با تو راهی بشوم ، آنی که تو از دلم بخواهی بشوم ، دریا بغلم کن! بغلم کن دریا! ، می خواهم از این به بعد ماهی بشوم

 

» در اوج یقین اگر چه تردیدی هست ، در هر قفسی کلید امیدی هست ، چشمک زدن ستاره در شب یعنی ، توی چمدان ماه خورشیدی هست