یک روز…
به مــن لعنتی نیاز پــیدا میکنـــی!!!
.
.
چرا می گویند « ها » نشانه جمع است ؟!؟
وقتی با « تن» جمع ببندی…
“تنها” خودت می مانی و خودت!!!
.
.
حرام باد دوست داشتن کسی که ، عاشقی سرگرمی اوست!
.
.
جغرافیای کوچک من…
همین چشم های مشکی توست….
که هیچ چیز جایش را نمی گیرد!
.
.
چشمان مرا به چشمهایش گره زد / بر زندگیم رنگ غم و خاطره زد
او رفت ولی نه طبق قانون وداع / یکبار فقط به شیشه ی پنجره زد !
.
.
گفت تا ابد تنهایت نمیگذارم…
ابدش چه زود عفو خورد!!!
.
.
نمیدانم به مسافر دل بستم
یا
مسافر شد آنکه به او دل بستم !!!
.
.
میترسم اگر یک شب هم راضی شدی به خوابم بیایی
من به یادت بیدار نشسته باشم!
.
.
ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖ ﺣﺴﺮﺕ ﺩﯾﺪﻧﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﺎ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺩﯾﺪﻧﺖ ، ﻧﺪﯾﺪﻧﺖ ﺭﺍﺗﺤﻤﻞ ﻣﯿﮑﻨﻢ . . .
.
.
یک جام با تو خوردن ، یک عمر می پرستی
یک روز با تو بودن ، یک روزگار مستی . . .
.
.
هر کسی برای خودش خیابانی دارد، کوچه ای، کافی شاپی و شاید عطری
که بعد از سال ها خاطراتش گلویش را چنگ می زند . . .
.
.
این فاصله ها که بین ما بسیارند از بودن ما کنار هم بیزارند
یک روز برای دیدنت میایم اما اگر این فاصله ها بگذارند . . .
.
.
همین که تو میدانــی ” دوستت دارم “
کافیست …
بگذار خفه کند خودش را
دنیا !!!
.
.
بعضی جمله ها هستن به مرور تبدیل به دروغ میشن
مثله : « پنیر تازه رسید» رو شیشهی بقالی…
یا مثله «دوست دارم»!!!
.
.
تو ای زیبا ترین نیلوفر من ، بخوان غم را تو از چشمان خیسم
بدان این روی زرد از دوری توست ، که سر بیرون زد از خاکستر من . . .
.
.
دیوان شعرم را برای تو سرودم // گردد فدای چشم ناز تو وجودم
این بوده رویا و خیال و آرزویم // ای کاش من هم دلبر قلب تو بودم…