پارس ناز پورتال

شعر جدید و زیبا ویژه تولد امام رضا

شعر جدید و زیبا ویژه تولد امام رضا

احساس خواهد کرد کوه نور می بیند

وقتی که شهرت را کسی از دور می بیند

احساس انسانی که روی تکّه ی چوبی –

در عمق تاریکیِ دریا نور می بیند

جای قدم های بهشتی تو را عاشق –

در کوچه باغ سبز نیشابور می بیند

زائر همان آنی که مشهد می رسد، خود را –

با بچّه آهوی شما محشور می بیند

هر کس که می آید میان صحن های تو

شور خودش را گوشه ی ماهور می بیند

با اشک می آید ولی دل خوش به روزی که –

بالای بالینش تو را در گور می بیند

شاعر نگاهش سمت گنبد می رود امّا –

جای کبوتر دسته های حور می بیند

در بیت هشتم صحن کهنه، پنجره فولاد

انگار می گویند: مردی کور می بیند…

سید محمد حسینی

 

 

 

 

 

چنان که باید و شاید … – سید حمیدرضا برقعی

 

 

میان این همه غوغا، میان صحن و سرایت

بگو که می رسد آیا صدای من به صدایت؟

منی که باز برآنم که دعبلانه برایت

غزل ترانه بخوانم در آرزوی عبایت

 من و عبای شما؟ نه من از خودم گله دارم

من از خودم که شمایی چقدر فاصله دارم

هنوز شعر نگفته توقع صله دارم

منی که شعر نگفتم مگر به لطف دعایت

چقدر خوب شد آری، نگاهتان به من افتاد

همان دقیقه که چشمم درست کنج گهرشاد

بدون وقفه به باران امان گریه نمی داد

هزار تکه شد این من به لطف آینه هایت

چنان که باید و شاید غزل غزل نشدم مست

که دست من به ضریحت در این سفر نرسیده است

من این نگاه عوامانه را نمی دهم از دست

اجازه هست بیفتم شبیه سایه به پایت؟

دوباره اشک خداحافظی رسیده به دامن

دوباره لحظهء تردید بین ماندن و رفتن

و باز مثل همیشه در آستانهء در من ـ

کبوترانه زمین گیر می شوم به هوایت

***

 سکوت کرده دوباره جهان برای من و تو

نبود و نیست صدایی به جز صدای من و تو

و می روم به امید دوباره های من و تو

میان این همه غوغا میان صحن و سرایت

سید حمیدرضا برقعی

 

 

 

 

ولی کنار تـو … – مجید لشکری

 

به نام خدا

دلی که جز تو در آن خانه می کند دل نیست

شبیه دل بُـوَد و غیر تکه ای گل نیست

الا سفینه ی نوحم بگیر دست مرا

در این تلاطم دریا امید ساحل نیست

گنـاه سدّ رسیدن به کوی جانان است

کسی که یاد تو باشد ز دوست غافل نیست

دلی که خانه ی محبوب می شود دیگر

بـرای عرض ارادت به غیر مایل نیست

اگر چه لحظه ی مرگ و رحیل جانکاه است

ولی کنار تـو مردن زیاد مشکل نیست

در این مسیر، گدایی ز درگهت شرط است

کسی که واله خال تو نیست، عاقـل نیست

« قبول خاطر کوی رضا شدن شرط است

هر آنکه شعر سراید، شبیه دعبل نیست»

مجید لشکری

 

 

 

 

 

 

 

تشنه کام جام سقاخانه – غلامرضا سازگار

 

 

 

کیستم من ؟ شمع جمع آل خیر المرسلینم

کیستم من ؟ قبله دل کعبه اهل یقینم

کیستم من ؟ یوسف زهرا امام هشتمینم

کیستم من ؟ کوثر و طاها و نور و یا و سینم

کیستم من ؟ ملجا خلق سماوات و زمینم

من رئوف آل پیغمبر رضا سلطان دینم

کیستم من ؟ بضعه پیغمبر اکرم رضایم

کیستم من ؟ نجل زهرا و علی مرتضایم

کیستم من چارده معصوم را شمس الضحایم

کیستم من ؟ حجت حق ضامن خلق خدایم

کیستم من ؟ نور چشم رحمت للعالمینم

من رئوف آل پیغمبر رضا سلطان دینم

من در آغوش خراسان کعبه بیت الحرامم

من پناه مرد و زن من دستگیر خاص و عامم

من رکوعم من سجودم  من قعودم من قیامم

من چراغ و چشم نُه معصوم و باب سه امامم

من امام کل خلق اولین و آخرینم

من رئوف آل پیغمبر رضا سلطان دینم

خضر باشد تشنه کام جام سقاخانه من

مرغ روح قدسیان مشتاق دام و دانه من

آسمان و آفتاب و ماه او پروانه من

کوثر علم و کمال و فضل ، از پیمانه من

عارفان را جام نور از چشمه علم الیقینم

من رئوف آل پیغمبر رضا سلطان دینم

علم و فقه و حکمت و عرفان زبان از من گرفته

ملک هستی تا ابد مهد امان از من گرفته

آنچه در دامن گرفته آسمان از من گرفته

آفرینش ز امر حق خط امان از من گرفته

چرخ گردون را امانم ملک هستی را امینم

من رئوف آل پیغمبر رضا سلطان دینم

من مه ذیقعده را از مهر رویم نور دادم

من به خیل دوستان خویش ، شوق و شور دادم

من سلام زایرینم را جواب از دور دادم

من به گلزار جنان با زائر خود همنشینم

من رئوف آل پیغمبر رضا سلطان دینم

گه به دوش نجمه چون ماه درخشان می درخشم

گه به دست موسی جعفر چو قرآن می درخشم

گه به قلب اهل ایمان همچو ایمان می درخشم

گاه بر جان وجود از قلب ایران می درخشم

گه فقیران گاه محرومان عالم را معینم

من رئوف آل پیغمبر رضا سلطان دینم

ای گنهکاران ، من از رحمت شما را می پذیرم

از عطای خویشتن اهل خطا را می پذیرم

هر که هستی باش ، من شاه و گدا را می پذیرم

دوست و دشمن ، غریب و آشنا را می پذیرم

در نمی بندم به روی هیچکس ، آری من اینم

من رئوف آل پیغمبر رضا سلطان دینم

اهل ایران ، من به شهر طوس مهمان شمایم

در دل این خاک خورشید خراسان شمایم

هم نگهبان شما هم کعبه جان شمایم

مهر تابان شما و مهر ایمان شمایم

هان! طواف آرید اینک دور قبر نازنینم

من رئوف آل پیغمبر رضا سلطان دینم

من صفا و شوق و شور اهل ایران را چو دیدم

از کنار تربت جدم محمد پا کشیدم

آمدم صحرا به صحرا تا در این وادی رسیدم

همچو جان در سینه خاک خراسان آرمیدم

گشته ایران حلقه انگشتر و من چون نگینم

من رئوف آل پیغمبر رضا سلطان دینم

زائرین قبر من من در دو دنیا با شمایم

عهد کردم تا سه نوبت دیدن هر یک بیایم

دستگیر عالمی از رحمت بی منتهایم

«میثم» آلوده را هم از کرم یاری نمایم

دم به دم در نظم او مضمون نو می آفرینم

من رئوف آل پیغمبر رضا سلطان دینم

غلامرضا سازگار

 

 

 

 

 

 

دارد دل ما راه نجاتی دیگر

در مشهد و در قم ، عتباتی دیگر

بر بانوی با کرامت قم صلوات

بر شاه خراسان صلواتی دیگر

سیدمحمد جواد شرافت