پارس ناز پورتال

آینده نگری زن و شوهر ها

آینده نگری زن و شوهر ها

از جمله‌ راه‌هایی‌ که‌ انسان‌ می ‌آموزد، یادگیری‌ از طریق‌ مشاهده‌ و گفتگوست. گفتگو در خانواده‌ از راه‌هایی‌ است‌ که‌ می ‌تواند والدین‌ و فرزندان‌ را در مسائل‌ خانواده‌ دخالت‌ داده‌ و یادگیری‌ را افزایش‌ دهد.

تبادل‌ نظر بین‌ افراد خانواده‌ می ‌تواند زمینه‌ خلاقیت‌ را فراهم‌ سازد. متأسفانه‌ امروزه‌ در خانواده‌ها این‌ تبادل‌ افکار بیشتر با تلویزیون‌ صورت‌ می‌ گیرد؛ تبادلی‌ یک ‌طرفه‌ که‌ تولید خلاقیت‌ نمی ‌کند. تبادل‌ یک ‌طرفه‌ با صفحه‌ تلویزیون، انسان‌هایی‌ منفعل‌ در ارتباطات‌ می‌ سازد؛ انسان‌هایی‌ که‌ می‌ پذیرند، بدون‌ این‌ که‌ فکر کنند.

خانواده‌ها باید بپذیرند که‌ آینده‌ همین‌ نزدیکی‌هاست‌ و فقط‌ امروز روز ساختن‌ فرداست!

بنابراین‌ وقتی‌ صحبت‌ از رشد فکری‌ و ذهنی‌ در خانواده‌ است، راه‌ آن‌ تماشای‌ تلویزیون‌ به‌ صورت‌ افراطی‌ نیست. راهش‌ گفتگوهای‌ جهت دار و از پیش‌ تعیین ‌شده‌ است. از جمله‌ راه‌هایی‌ که‌ می ‌توان‌ به‌ این‌ مهم‌ دست‌ یافت‌ نام گذاری‌ روزها در خانواده‌ و بعد بحث‌ و گفتگو کردن‌ پیرامون‌ آن‌ موضوع‌ هاست؛ روز مباحث‌ اجتماعی، روز ایده‌های‌ نو، روز حل‌ مسائل‌ خانواده، روز مباحث‌ علمی، روز مشورت‌ کردن‌ درباره‌ مسائل‌ فردی، روز مباحث‌ سیاسی‌ و…

در اقتصاد می‌ خوانیم‌ ثروت‌ هرگونه‌ منبعی‌ است‌ که‌ منجر به‌ درآمد شود و اگر بزرگترین‌ منابعِ در اختیار پدر و مادر، یعنی‌ فرزندان، به‌ درآمدزایی‌ به‌ مفهوم‌ تولید خلاقیت، تولید فکر و اندیشه‌ و حتی‌ درآمدزایی‌ به‌ مفهوم‌ اقتصادی‌ آن‌ نمی ‌رسند، علت‌ آن‌ توقف‌ اندیشه ‌ورزی‌ و مشارکت‌ در تعلیم‌ و تربیت‌ است. گفته‌ می ‌شود که‌ انسان‌ منابع‌ طبیعی‌ را با مصرف‌ کردن‌ آنها تمام‌ می‌ کند و منابع‌ انسانی‌ را با مصرف‌ نکردنشان. در خانواده‌ای‌ که‌ افراد فرصت‌ گفتگو ندارند، کم ‌کم‌ بارهای‌ اضافه‌ ذهن‌ جریانی‌ رو به‌ افزایش‌ می ‌گذارد و نشانه‌هایی‌ از تندخویی، انزوا، پرخاشگری، افسردگی ‌ و خستگی‌ در افراد ظاهر می ‌شود؛ و این‌ شاید شروعی‌ برای‌ تنوع‌ طلبی‌ و راحت‌ طلبی‌هایی‌ از جمله‌ کشیدن‌ سیگار ، پناه‌ بردن‌ به‌ مواد مخدر ، فرار از مدرسه‌ و ولگردی‌ باشد.

از فرزندان‌ هم‌ بیاموزیم‌

راهی‌ برای‌ نزدیک‌ شدن‌ به‌ فرزندان‌ آموختن‌ از آنهاست. یکی‌ از مواردی‌ که‌ می ‌تواند باعث‌ کسب‌ هویت‌ در افراد شود این‌ است‌ که‌ آنها تصور کنند یا بهتر بگوییم‌ مطمئن‌ باشند که‌ مورد قبول‌ واقع‌ شده‌اند. والدین‌ با سؤال‌ کردن‌ در مورد مسائلی‌ که‌ می‌ دانند فرزندشان‌ اطلاعات‌ کافی‌ یا مهارت‌ کافی‌ در آن‌ زمینه‌ دارد، در واقع‌ غیرمستقیم‌ به‌ او می‌ فهمانند که‌ در آن‌ رشته‌ (مثلاً‌ فوتبال ، کامپیوتر یا فیزیک) او را قبول‌ دارند و برایش‌ اعتبار قائلند.

متخصصان‌ تعلیم‌ و تربیت‌ می گویند گاهی‌ از فرزندانتان‌ مشورت‌ بخواهید و طبق‌ نظر آنها کارهای‌ خانواده‌ را سامان‌ دهید؛ کارهایی‌ نظیر چیدمان‌ دکور منزل ، انتخاب‌ اتومبیل‌ و تعیین‌ مکان‌ تفریحی‌ برای‌ اوقات‌ فراغت‌ خانواده.

والدین‌ گاهی‌ می ‌پرسند کجای‌ کار اشتباه‌ کردیم؛ پاسخ‌ آنها این‌ است: زمانی‌ که‌ تصور کردید تنها شما مسئول‌ تعلیم‌ و تربیت‌ پیکره‌ خانواده‌ هستید و فرزندان‌ را از دایره‌ مسئولیت‌ بیرون‌ گذاشتید.

کلام‌ آخر

پدیده‌ شناخت‌ در همه‌ انسان‌ها در اثر تجربه‌های‌ صحیح‌ یا غلط‌ شکل‌ می‌ گیرد (شناخت‌ از خود، جامعه، انسان، زندگی، کار و…). اگر اجازه‌ و فرصت‌ تجربه ‌اندوزی‌ را به‌ فرزندان‌ ندهیم‌ و بخواهیم‌ آنها را فقط‌ کنترل‌ کنیم، بدون‌ این‌ که‌ بسترهای‌ لازم‌ برای‌ رشد را فراهم‌ و آنها را هدایت‌ کرده‌ باشیم، مطمئناً در آنها شناخت‌ صحیح‌ به‌ وجود نخواهد آمد.

رفتارهای‌ ناپخته، حرف‌های‌ نسنجیده‌ و ارتباط‌های‌ میان ‌فردی‌ و میان ‌گروهی‌ غیر مؤثر که‌ در برخی‌ افراد دیده‌ می ‌شود، همه‌ از فقدان‌ شناخت‌ صحیح‌ در فرد حکایت‌ دارد.

بدیهی‌ است‌ که‌ پایه‌های‌ شناخت‌ در خانواده‌ گذاشته‌ می ‌شود و هر چه‌ شناخت‌ صحیح‌ از خود و دیگران‌ به‌ تعویق‌ بیفتد رشد اجتماعی‌ و موفقیت‌ به‌ مفهوم‌ واقعی‌ کلمه‌ به‌ تعویق‌ خواهد افتاد. در سال‌های‌ نه‌ چندان‌ دور پدران، پسرانشان‌ را در سه‌ ماه‌ تعطیلی‌ مدارس‌ در مغازه‌ای‌ به‌ کار وا می‌داشتند. از جمله‌ نتایج‌ مثبت‌ این‌ کار، آشنا شدن‌ فرزند با اجتماع‌ و مردم، عرضه‌ و تقاضا، تولید، تلاش‌ برای‌ معیشت‌ و درآمد و تحمل‌ سختی‌ بود.

نگارنده‌ این‌ مطالب‌ اعتقاد دارد که‌ یکی‌ از علل‌ بالا رفتن‌ آمار طلاق ‌ در بین‌ جوانان‌ در سال‌های‌ اخیر، این‌ است‌ که‌ جوانان‌ به‌ شناخت‌ صحیح‌ از خود، مردم، مسائل‌ اجتماعی‌ و اقتصادی، مناسبات‌ جدید کاری‌ و تعریف‌ فرد در خانواده‌ و جامعه‌ پی‌ نبرده‌اند و به‌ عبارتی، فرزندان‌ ما فرایند اجتماعی ‌شدن‌ را در هیچ‌ جا نیاموخته‌ اند؛ و به‌ این‌ شکل‌ است‌ که‌ با کمی‌ فشار اقتصادی، اجتماعی‌ و خانوادگی، تنها راه‌حل‌ را در طلاق‌ می‌ یابند.

برخی‌ از جوانانِ امروز اولین‌ موجِ پدیده‌ فرزند سالاری‌ از یک‌ طرف‌ و پدیده‌ کنترل‌ مطلق‌ و افراطی‌ (بدون‌ اجازه‌ تجربه‌ کردن) از سوی‌ دیگر هستند؛ نسلی‌ که‌ برخورد صحیح‌ با مسائلش‌ را نمی‌ داند.کوتاه‌ سخن‌ این‌ که: خانواده‌ها باید بپذیرند که‌ آینده‌ همین‌ نزدیکی‌هاست‌ و فقط‌ امروز روز ساختن‌ فرداست!