پارس ناز پورتال

اس ام اس های عاشقانه (17)

مجموعه : اس ام اس جدید
اس ام اس های عاشقانه (17)


تو” آن نیستی که به یادت بیاورم ، “تو” آن همیشه ای که به یادم می مانی  . . .

.

.

.

بـــیـــــــا … پـایـیــز را تحویــل نگــرفــتی … زمــستــــان شـد !

.

.

.

نه

۲۱دسامبر، پیشگوئیِ دروغین بود

دنیا به آخر رسید

همآن روز که تو رفتی . . .

.

.

.

زمین از آمــــدن برف تــازه خشنود است

مــــن از شلوغی بسیــــار ردپــــا بیـزار . . .

.

.

.

دوام نمیاورم سرمای زمستان امسال را

باید کوچ کنم…  به قشلاق آغوشت . . .

.

.

.

آدمیان به لبخندی که بر لبی نشانند ، به احساس خوبی که بر جا می نهند

و به دردی که می کاهند ، می مانند ، بی شک تو ماندگاری . . .

.

.

.

این بار که آمدی

دستانت را روی قلبم بگذار

تا بفهمی این دل با دیدن تو نمی تپد

میلـــرزد . . .

.

.

.

من که نباشم دنیا یک “من”کم دارد

تو که نباشی من یک “دنیا” کم دارم . . .

.

.

.

به چـالِ گـونـه-ات ، گـاهی می شـود سـوگنــد خـــورد !

امّــا.. بـه چشمـهـایت ، هـمیـشه . . .

.

.

.

میان آمدن و رفتن مانده ام

بی تو، نه پای رفتنی است و نه

حوصله ی برای ماندن . . .

.

.

.

مهم نیست

دور باشی

یا که نزدیک

از روبه رو بیایی

یا که روی بگردانی از من

ماه را از هر طرف که ببینی ماه است  . . .

.

.

.

فاصله‌ی زمین تا آسمان را

آسمان پُر می‌کند

فاصله‌ی من تا تو را، تو  . . .

.

.

.

داغتـــریـن آغــــوش هـــا را از تنـتــــ

و شیـریـــن تـریــن بــوســـه هـــا را از لبـــانتــــ

بیـــرون بکشـــم

بــه تـلـــافـی تمـــامـ ِ روزهــایـــی کـــه میخــــواهمتــــ

و نیسـتـــی  . . .

.

.

.

خدایا..ازتجربه تنهاییت برایم بگو.. این روزهاسراپاگوشم . . .

.

.

.

نگران نباش!

یلدا رفته

دیگر شب‌هایِ نبودن ، کوتاه می‌شود عزیز . . .

.

.

.

تو هم مرا دوست داری؟

آنگونه که من تو را ؟

پس چرا این شهر یک دیوانه دارد ؟

.

.

.

در نهایت

تنها کسی که می‌خواهم دل به دلش بدهم

تویی

تــو کـه نمـی دانــى

دیـشـب آن قــدر بــاران آمــد

کـه اگــر بگـویــم یــاد تــو نبـــودم

بــاران بــا مـن قهــر مـى کنــد

آن قـدر از پنجـره بیـرون را نـگاه کــردم

کـه اگـر بگـویـم منتظــر تــو نبــودم

پنجــره بــا مـن قهـر مـى کنـد

آن قــدر دلتنــگ خــوابیـــدم

کـه اگــر بگـویــم خــواب تــو را نـدیـدم

خـوابـت هـم مـرا تــرک مــى گـویـد . . .

.

.

.

با تمـام مـداد رنگـی هـای دنـیا

بـه هـر زبـانی که بـدانی یـا نـدانی !

خـالی از هـرتشبیه و استعـاره و ایهـام …

تنهـا یکــ جملـه برایـت خـواهـم نوشت :

دوستت دارمــ خاص ترین مخـاطب خـاص دنیـا !

.

.

.

تو تغییر نور را در آسمان تماشا می‌کنی

من چشمهای تو را . . .

.

.

.

همه مرا با خنده ی بلند میشناسند

بیچاره بالشم

با گریه های بیصدا . . .

.

.

.

خوش میگذره مال قدیم بود ، الان دیگه فقط خوشیم که میگذره  . . .

.

.

.

مدتهاست که بی دلیل ترکم کرده ای ، نمیدانم دلت از من سرد شد یا که سرت جایی دیگر گرم شد .

.

.

.

خیابانهای تنهایی دلی ولگرد میخواهد و اوازم بدون تو سکوتی سرد میخواهد

برایت مرده بودم تا برایم تب کند قلبت….ولی حتی نپرسیدی دلت همدرد میخواهد؟؟

.

.

.

نخستین چکه ناودان احساسم را در قالب کلامی از جنس گلهای یاس میریزم

و آن را به آسمان نیلوفری دل زلالت برای شاد بودنت هدیه میکنم . . .

.

.

.

حوصله ات که سر میرود با دلم بازی نکن

من در بی حوصله گی هایم با تو زندگی کردم . . .

.

.

.

چه زیبا گفت مترسک ، وقتی نمی شود به سمتت آمد ، همین یک پا هم اضافی است .

.

.

.

زخم های دستم را میبندند و میگویند چرا با خود چنین کردی ؟

ولی افسوس کسی زخم بزرگ دلم را ندید تا بگوید چرا با تو چنین کردند !

.

.

.

مهربان چگونه از یاد میروی ؟ وقتی که بر صخره ی وجودم کتیبه ای ؟

.

.

.

کشیدنِ انگشتــان کشیـــده تو روی گــونـــه هــای من

لــــذتی انـــکار ناپـــذیر است

من دنبـــال بهــانـــه می گــــردم

تـــا آسوده دستـــان شفـــابـــخش تو را در دست بگیــــرم . . .

.

.

.

دلم قهوه میخواهد

از همانهایی که برای آشنایی

با اصرار مرا به آن دعوت میکردی

نه از این قهوه هایی که در تنهایی سر میکشم  . . .

.

.

.

میترسم کسی بوی تنت را بگیرد ، دلت را بشنود و تو خو بگیری به ماندنش

چه احساس خط خطی و مبهم ایست این عاشقانه های حسود من . . .

.

.

.

تــو از آن هــایـی هستــی

کــه فکــر بـه تــو ، دیــدن تــوست

و دیــدن تــو فکــر تــو . . .

.

.

.

زندگی چرخش واژگان است ، یکی به جرم تفاوت تنهاست ، یکی به جرم تنهایی متفاوت .

.

.

.

دلم برای لمس نگاهت سخت دلتنگی میکند ، به کدامین بهانه حواسش را پرت کنم !

.

.

.

روزی که با تو شروع نشود

اصلا نمی ارزد

به شب برسانی اش . . .

.

.

.

زن : دوستت دارم

شوهر : منم دوستت دارم

زن : ثابتش کن ، داد بزن تا همه دنیا بفهمن

شوهر : کنار گوشش زمزمه میکند  دوستت دارم.

زن : چرا آروم برام زمزمه میکنی؟

شوهر : چون تو همه دنیای منی

.

.

.


دیوانه نیستم !

فقط ، فقط طوری “خاص” که دیگران نمیتوانند ، تو را “دوست” دارم

.

.

.

چه باشه چه نباشه ، محبت سر جاشه / چه داری چه نداری ، تو عزیز روزگاری . . .

.

.

.

برای پیش تو بودن “بلیط” لازم نیست

مرور قصه ی دل کافی ست . . .

.

.

.

درست زمانی که سرت جای دیگری گرم است ؛ دل من همینجا یخ میزند !

چه فاصله زیادی است از سر تو تا دل من . . .

.

.

.

خاطره ها را رشوه میدهم به روزهایم تا از بی تو بودن صدایشان در نیاید  !

.

.

.

خدایا این “قسمت” رو کجا فرستادی که هر وقت نوبت من میشه ، میگن “نیست” ؟

.

.

.

نمیپرسی تو حالی از دل غمگین و بیمارم / ولی من هر کجا باشم ، خیالت را به سر دارم .

.

.

.

از لحظه ای که چشم باز میکنم

کار شروع میشود

نظارت و برسی کیفیت تک تک اعضای بدن

قلب … چشم … گوش …

مبادا ذره ای

از عاشق تو بودن منحرف شده باشند . . . !

.

.

.

همه دردم این بود

عشقش بودم وقتایی که عشقش نبود . . . !

.

.

.

سهم “من” از “تو” عشق نیست ، ذوق نیست ، اشتیاق نیست

 همان دلتنگی بی پایانی ست که روزها دیوانه ام می کند !

.

.

.

نزدیکی در فاصله نیست ، در اندیشه است و تو اکنون مهمان اندیشه ی منی . . .

.

.

.

یوسف و زلیخا را بی خیال !

من

در آغوش  همین پیراهن  یادگاری

هزار سال جوان تر میشوم . . . !

.

.

.

 پنداشتی که چون ز تو بگسستم /  دیگر مرا خیال تو در سر نیست

اما چه گویمت که جز این آتش /  بر جان من شراره ی دیگر نیست . . .

.

.

.

برایت مینویسم دوستت دارم

میدانم که نمیدانی

ولی میدانم که میخوانی آرزویم این است که نخوانده بدانی . . .

.

.

.

با توام بی حضور تو ، بی منی با حضور من

می بینی تا کجا وفادار ماندم تا دل نازک پروانه نشکند ؟

همه ی سهم من از خود دلی بود که به تو دادم . . .

.

.

.

نشسته ام ، کجا ؟ کنار همان چاهی که تو برایم کندی

عمق نامردی ات را اندازه می گیرم !

.

.

.

ذهنم فلج می شـــــود… وقتی می خوانمت

و تو حتی نمیگویی

جـــــــــانم . . .

.

.

.

با تو زیر بارانم ، چتر برای چه ؟ خیال که خیس نمی شود !

.

.

.

پایان سریال دروغ هایت بود آخرین لبخندت

و چه ساده بودم من که تا تیتراژ پایانی به پای تو نشستم . . .

.

.

.

دوستی ها کمرنگ ، بی کسی ها پیداست / راست گفتی سهراب ، آدم اینجا تنهاست . . .

.

.

.

چه رسم تلخی ست

تو ، بی خبر از من و تمام من ، درگیر تو !

.

.

.

دیشب که باران آمد … میخواستم سراغت را بگیرم …

اما خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم ، باز زیر چتر دیگرانی . . .

.

.

.

دیکتاتور

تویی و آغوشت !

که هر بار

مرا تسلیم می کند . . . !

.

.

.

روی کفنم بنویسید

موریانه ها

زهرمارتان

این تن که می خورید

حسرت شیرین بود

که خاک به آغوش کشید !

.

.

.

مستانه هایم شروع می شود

آن گاه که گیسوهایت را در شراب، جلا می دهی

.

.

.

آنقدر میوه های سمپاشی شده به خوردمان دادند

که این روزها

با حرف هایمان هم ، آدم می کشیم . . .

.

.

.

تراشکـــــــار ماهـــــــری شده ام بس کـــــــه تـــــــو نیـــــــامدی

و من بـــــــرای دلــــــــم بهانـــــــه تراشیدم . . . !

.

.

.

باد آورده را باد می برد

اما

تو که با پای خودت آمده بودی . . .

.

.

.

ای همیشه جاودانه در میان لحظه هایم

غصه معنایی ندارد تا تو می خندی برایم  . . .

.

.

.

بی هیچ صدائی می آیند

زمانی که نمی دانی

در دلت یک مزرعه آرزو می کارند و…

بی هیج نشانی از دلت می گریزند

تا تمام چیزی که به یاد می آوری

حسرتی باشد به درازای زندگی

چه قدر بی رحمند رویاهـا . . .

.

.

.

خنده ام میگیرد

وقتی پس از مدت ها بی خبری

بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری

میگویی : دلم برایت تنگ است

یا مرا به بازی گرفته ای

یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی

دلتنگی ارزانی خودت . . .

.

.

.

خدا ما رو برای هم نمی ‏خواست / فقط می ‏خواست همو فهمیده باشیم

بدونیم نیمه ما ، مال ما نیست / فقط خواست نیمه ‏مون و دیده باشیم

تموم لحظه‏ های این تب تلخ / خدا از حسرت ما با خبر بود

خودش ما رو برای هم نمی ‏خواست / خودت دیدی دعامون بی ‏اثر بود  . . .

.

.

.

دلم می خواهد نامت را صدا کنم

یک طور دیگر

جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد

یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم

دلم می خواهد نامت را صدا کنم

یک طور که دلت قرص شود که من هستم

یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ، تو هم هستی