پارس ناز پورتال

چهره بسیار ترسناک صابر ابر در نقش کالیگولا

چهره بسیار ترسناک صابر ابر در نقش کالیگولا

چهره بسیار ترسناک صابر ابر در نقش کالیگولا صابر ابر با انتشار عکس ترسناکی از خود, خبر از شروع اجرای تئاتر جدیدش داد که کالیگولا نام دارد!
 
عکس صابر ابر
صابر ابر با انتشار عکس زیر, توضیحاتی درمورد تئاتر جدیدی که در آن نقش بازی خواهد کرد را اعلام نمود:

 

چهره بسیار ترسناک صابر ابر در نقش کالیگولا

 

من ماه و ميخوام … كاليگولا

نويسنده: آلبر كامو

مترجم:شايا قاسم پور

طراح و كارگردان: همايون غنی زاده

بازيگران:صابر ابر، علی باقری، آتيلا پسيانی، پانته آ پناهی ها و …

عكس:مهرداد متجلی

زمان و مكان اجرا:خيابان وليعصر بالاتر از پارك ساعی كوچه ساعی يكم،پلاك ٧

مركز تجربه هنرهای اجرايی گروه مونگو سالن هما روستا

مرداد و شهريور94

 

کالیگولا که بود؟

اولین امپراتور رومی از اعضای خانوادهٔ اگوستوس بود. گایوس سزار (۱۲ـ۴۱ میلادی)، که به کالیگولا Caligula (به‌معنی پوتین‌های کوچک) معروف بود، در سال ۳۷ میلادی به امپراتوری رسید. سربازان ارتش، که پدرش فرماندهی آنان را برعهده داشت، نام مستعار کالیگولا را به او دادند، چراکه او پوتین‌های سربازیِ کوچکی به پا می‌کرد.

کالیگولا پس از رسیدن به مقام امپراتوری، سلامت عقل خود را از دست داد. یکی از وقایعی که توسط تاریخ‌نگار رومی، سیوتاتیوس (۶۹ـ۱۰۴ میلادی) ثبت شده، این است که کالیگولا به ارتش بسیار آموزش‌دیده و قدرتمند خود دستور داد در ساحل دریا صدف حلزون جمع کنند.

وی همچنین با خواهر خود دروسیلا ازدواج کرد. او با هر سه خواهر خود رابطهٔ جنسی برقرار ساخت، ولی عاشق دروسیلا بود و براساس بیشترین روایات، دروسیلا براثر تب مُرد و در فیلم ساخته‌شده از کالیگولا به سال ۱۹۷۹ هم به این صورت به نمایش درآمده‌است.
 

این نمایش به روایت مرگ در دروزیلا خواهر کالیگولا امپراطور روم می‌پردازد و جنونی که کالیگولا پس از مرگ خواهرش به آن دچار می‌شود….

 
رامبد جوان بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون این روزها در نمایش متفاوت “کالیگولا” به کارگردانی همایون غنی‌زاده روی صحنه می‌رود.

 
رامبد جوان بازیگر نمایش “کالیگولا” با اشاره به جذابیتهای حضور در صحنه از امتیازهای این نمایش برای مخاطب خاص و عام می‌گوید و تاکید می‌کند برای درآمدزایی به تئاتر نیامده است.

 

رامبد جوان بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون این روزها در نمایش متفاوت “کالیگولا” به کارگردانی همایون غنی‌زاده روی صحنه می‌رود، در این گفتگو جوان از دلایل حضورش در تئاتر و جذابیت‌های این نمایش گفت. او این تجربه را که مدت‌ها از آن دور بوده دوست دارد و معتقد است برخلاف نظر عده‌ای از منتقدان، “کالیگولا” قابلیت جذب مخاطب گسترده را دارد.

 
ماجرای بازی در نمایش “کالیگولا” از کجا شروع شد؟ متن را خواندید و جذاب بود یا گروه و تجربه ویژه حضور در این نمایش باعث شد پیشنهاد بازی در آن را بپذیرید؟

 

دو هفته مانده به اجرای این نمایش در جشنواره تئاتر فجر آقای آتیلا پسیانی با من تماس گرفت و پیشنهاد داد در این نمایش بازی کنم. من شنیده بودم که همایون غنی‌زاده کارگردان این نمایش است و صابر ابر و هنگامه قاضیانی و تعدادی از بازیگران خوب تئاتردر آن بازی می‌کنند. بازیگری که آن نقش را بازی می‌کرد رفته بود، آقای غنی‌زاده هم با من تماس گرفت اما من در شرایط بدی بودم، باید “پسر آدم، دختر حوا” را به جشنواره فیلم فجر می‌رساندم و سرم شلوغ بود.

 
“کالیگولا” را خوانده بودید؟
سالها پیش خوانده بودم، نمایشنامه جالبی است. در مورد این نمایش تعریف‌های مثبتی شنیده بودم، می‌دانستم کارگردان باهوشی پشت آن است و حضور ابر و قاضیانی هم مرا برای بازی در “کالیگولا” ترغیب می‌کرد. اما نمی‌رسیدم. تصمیم گرفتم بگویم نمی‌آیم. رفتم سر تمرین اما دو صحنه‌ای که دیده‌ام باعث شد موافقت کنم.

 
گروه کدام صحنه‌ها را آن روز تمرین کردند؟

صحنه افتادن صندلی‌ها و باند پیچی کردن مریا را دیدم، فوق‌العاده و درجه یک بود.

 
به دلیل فاصله‌ای که از تئاتر داشتید، نگران بازی در چنین نمایش فرم‌گرا و ویژه‌ای نبودید؟

پیش از بازی دو نگرانی داشتم، یکی این که در این فرصت کم می‌توانم خودم را با گروه هماهنگ کنم، دیالوگم را حفظ کنم، سر جای خودم قرار بگیرم و نقشم را درآورم، نگرانی بعدی این بود که می‌توانم با کلیت کار ارتباط برقرار کنم. صابر معتقد بود اگر من بیایم زود با زبان این نمایش همراه می‌شوم.

 
نقش از ابتدا همین طور بود، روی صندلی چرخدار و کم تحرکت نسبت به شخصیت‌های دیگر؟
بله.

 
بخشی از بازی شما حرکت‌های‌تان است اما در “کالیگولا” این ابزار را ندارید. سخت نیست؟

برایم جالب بود، رامبدی که بازی‌اش بیشتر به بدن متکی است و حرکت زیاد دارد، تمام این‌ها را ندارد و محدود می‌شود به صورت و صدا. این خیلی جذاب است.

 
همایون غنی‌زاده کارگردانی بود که با بازیگرانش تعامل داشته باشد یا همه چیز از پیش تعیین شده بود؟

 

همه چیز از پیش تعیین شده بود، من وقتی با کارگردان حرف زدم، نگاه و سلیقه‌اش را شناختم فهمیدم که من باید کجا قرار بگیرم، این اتفاق خیلی زود افتاد، هم من فهمیدم زبان او چیست و هم او فهمید چطور باید با من کار کند.

 
پیش از “کالیگولا” پیشنهاد تئاتری داشتید؟

 

نه، اصلا. یعنی در سه سال گذشته یک یا دو پیشنهاد.

دوست داشتید روی صحنه تئاتر بروید؟

 

بله، نمایش هم حرفه من است، بازیگری و نمایش شغل من است. کارم را از تئاتر شروع کرده‌ام و به سینما و تلویزیون رفته‌ام.

 
پس چرا پیشنهادها این قدر کم بود؟ شاید تئاتری‌ها فکر می‌کنند بازیگران سینما و تلویزیون مناسب تئاتر نیستند.

نه فکر نمی‌کنم دلیلش این باشد. این را باید از آن‌هایی پرسید که باید من را دعوت می‌کردند و نکرند.

 
بعضی از بازیگرها و کارگردان‌های تئاتر در باره حضور بازیگران سینما و تلویزیون در تئاتر نظر مثبت ندارند، می‌گویند تبعات منفی‌اش بیشتر است، دستمزدها بالا می‌رود، نظم تئاتر بهم می‌ریزید و…

 

این که بگوییم بازیگرهای سینما و تلویزیون نمی‌توانند در تئاتر خوب باشند، شوخی است. بازیگر خوب نقشش را می‌فهمد و همه‌جا خوب است. وجود داشتن این گارد هم شایعه است، صحت ندارد.

 
حضور بازیگرانی مثل شما، شهاب حسینی، صابر ابر و… می‌تواند مخاطبان شما در سینما و تلویزیون را بیاورد به تئاتر و این خوب است.

 

من به عنوان بازیگر دستمزدی که در تلویزیون و سینما می‌گیرم در تئاتر نمی‌گیرم، توقعی هم ندارم. از تئاتر نمی‌خواهم درآمدزایی کنم، یک بار هم راجع به دستمزدم حرف نزده‌ام. آمده‌ام کاری انجام بدهم و به دنبال پول نیستم.

 

بدیهی است به عنوان یک بازیگر و کارگردان تعدادی مشتری دارم و به خاطر من می‌آیند اینجا و به فروش نمایش کمک می‌شود و پول بیشتری به تئاتر می‌آید و این امکان کار را بیشتر می‌کند. تهیه‌کننده و کارگردانی که پول خوبی به دست آورده کار بعدی را با شرایط بهتری تولید می‌کند. این‌ها آدمهایی نیستند که با این پول بروند دنبال ساختمان سازی.

 
با عکس این جریان هم موافقید؟ با این که بازیگرهای تئاتر به سینما و تلویزیون بیایند؟

 

این اتفاق دارد می‌افتد. من این تفکیک‌ها را قبول ندارم. اما به سلیقه اعتقاد دارم، ممکن است کارگردان یا تهیه‌کننده‌ای مخالف این جریان باشد. یک نکته را هم در نظر بگیرید یک فیلم سینمایی دست کم با 500 میلیون تومان ساخته می‌شود و طبیعی است کسی که حرفه‌اش این است بخواهد سرمایه‌اش را برگرداند. برای بازگشت سرمایه هم بازیگر یکی از ابزارها است.

 

بازیگر تئاتر برای شناخته شدن نیاز به رسانه تلویزیون دارد تا به شهرت و محبوبیت برسد و بعد از آن طریق به سینما بروند. در این شرایط هم توانایی دارند و هم چهره شده‌اند. من به عنوان کارگردان وقتی با تهیه‌کننده بخش خصوصی کار می‌کنم برایم مهم است که فیلمم بفروشد.

 
در نمایشی مثل “کالیگولا” که قطعا مخاطب عام ندارد، اگر بازیگرانی مثل ابر، قاضیانی و جوان حضور نداشته باشند مخاطب عام هرگز به تئاتر نمی‌آید. اما این گروه وقتی می‌آید و از نمایش چیزی سر در نمی‌آورد سرخورده شده دیگر سراغ تئاتر نمی‌آید.

 

نه، حتی تماشاگر عام هم می‌تواند با این نمایش ارتباط برقرار کند، ما تماشاگر عام را دست کم می‌گیریم. تماشگر خاص امتیازهای بیشتری از این نمایش می‌گیرد و مخاطب عام کمتر متوجه ظرافت‌ها و جذابیت‌هایش می‌شود. من واکنش‌ها را می‌بینم هر کس در حد بضاعت خود از این نمایش لذت می‌برد.

 
بازخوردها خوب بوده؟
کلا بله، “کالیگولا” نمایش خوبی است، حرفه من این است و می‌فهمم که این نمایش خوب است و آمده‌ام در آن بازی کنم. اهل ادعای زیاد یا خضوع نیستم. 20 سال است بازیگری می‌کنم و تشخیص می‌دهم چه کاری خوب است یا نیست.

 
بازیگرهای متعددی در صحنه حضور دارند و کمتر بازیگری به طور مشخص با بازیگر دیگر در ارتباط مستقیم است. این در بازی شما تاثیر دارد؟

 

همه ما روایت‌گر یک کلیت هستیم بعد رابطه من با کالیگولا شکل می‌گیرد بعد با اسکیپیون یکی از بزرگزادگان دربار، بعد جمع کردن بقیه و در نهایت برخورد با کالیگولا. این مشخص و روشن است.

 
نگران نبودید بین این همه بازیگر دیده نشوید؟

اصلا، من جای خودم را دارم.

 
با کدام بازیگر راحت ترید؟

با همه، البته یک صحنه اصلاح من و صابر بازی داریم که طراحی خوبی دارد، این از معدود صحنه‌های نمایش است که بازیگری‌اش دیده می‌شود. “کالیگولا” نمایش کارگردانی است و جای جلوه‌گری برای بازیگر کم دارد.

 

البته در این صحنه هم حضور کارگردان دیده می‌شود. من و صابر این صحنه را خوب بازی می‌کنیم، دوستش داریم و از آن لذت بازیگری می‌بریم.

 
بازیگر و کارگردانی مثل شما که کار تصویری زیاد انجام داده می‌داند که در کارهای تصویری می‌شود مونتیور یا راش‌ها را دید و اگر اشتباهی هست اصلاح کرد به غنی‌زاده اطمینان داشتید تا درست بازی کنید؟

 

خیلی اطمینان داشتم، کارگردان ما باهوش و نابغه است. در تئاتر این را فرصت دارید که اگر جایی از کار می‌لنگد آن را به مرور درست کنید. اما دوربین این خطر را دارد که بعد از ثبت نمی‌شود کاری کرد.

 
بازیگری و کارگردانی در سینما سخت‌تر است یا تئاتر؟

هر کدام ویژگیهای خود را دارند، سینما خیلی پیچیده است.

 
در این شب‌ها در اجرا با ماجرای غیرقابل پیش بینی روبرو نشدید؟

 

این نمایش، نمایش کارگردانی است، به عنوان بازیگر باید در چارچوبی که برایتان در نظر گرفته شده حرکت کنید و نمی‌توانید از این قالب بیرون بروید. جا به جا کردن آنچه کارگردان برایتان در نظر گرفته نظم دیگران را برهم می‌زند.

 
بهترین اظهار نظری که درباره بازی‌تان در “کالیگولا” خوانده‌اید چه بوده؟

 

من معمولا نقدها و نظرها درباره کارهایم را نمی‌خوانم. مخصوصا مطالبی که منتقدان می‌نویسند کمتر می‌خوانم چون ذهنیتم را عوض می‌کند و دیگر دیر است، زمانی که کاری انجام می‌دهم این تغییر دیگر مفید نیست. سلیقه‌ها متفاوت است و نمی‌شود با نگاه دیگران کار را عوض کرد.

 
پس نقد به چه درد می‌خورد؟

به درد منتقدان!

 
باز هم به تئاتر برمی‌گردید؟

من تا یک سال دیگر برنامه‌‌ام پر است، قرار است یک مجموعه و بعد از آن یک فیلم سینمایی بسازم و فکر نمی‌کنم فعلا بتوانم به تئاتر برگردم.

 
شما از معدود بازیگرها و کارگردان‌هایی هستید که تعادل در کارتان را حفظ می‌کنید، در تئاتر، سینما و تلویزیون حضور دارید و پیوندتان با هیچ حوزه‌ای قطع نشده. این چقدر به ماندگاری یک هنرمند کمک می‌کند؟

 

بیشتر به لذت بردن من از حرفه‌ام کمک می‌کند (می‌خندد) من کارم را دوست دارم، درباره هیچ شاخه‌ای گارد ندارم، همه آن‌ها را ابزاری برای ارتباط می‌دانم، دوست دارم همکارانم هم این گارد را نداشته باشند و از کار و زندگی‌شان لذت ببرند.

 
احتمال دارد در آینده نمایشی را کارگردانی کنید؟

حتما، من از تئاتر شروع کرده‌ام و مدتی از آن دور بوده‌ام حالا که به تئاتر برگشته‌ام دوباره لذت آن را کشف کرده‌ام. اگر بخواهم نمایشی کارگردانی کنم طوری جریان را پیش می‌برم که هم من لذت ببرم، هم مخاطب و هم بازیگران. در ضمن پول هم به دست بیاوریم.

 
در تئاتر چه طور می‌توان پول درآورد؟

 

می‌شود راههایش را پیدا کرد، البته بخش بزرگی از این ماجرا به مدیریت تئاتر برمی‌گردد. من از همین الان می‌گویم اگر بخواهم سال آینده نمایشی روی صحنه ببرم کاری معتبر و حرفه‌ای انجام می‌دهم، ممکن است کسی آن را دوست نداشته باشد که سلیقه‌ای است ولی تماشاگر نمی‌تواند بگوید کار بی‌ارزش است.

 
اما مردم ما به دیدن تئاتر عادت ندارند و این باعث می‌شود تئاتر بنیه مالی قوی نداشته باشد.

 

بله، اما ما بعضی چیزها را سخت می‌گیریم و می‌گوئیم کار سخت است، به راههای تازه فکر نمی‌کنیم.

 
نمایش‌هایی در انتظار اجرا هستند و صف اجرا طولانی است، در این شرایط اجراها کوتاه می‌شود و تماشاگر کمی به سالن می‌آید و گیشه تئاتر رونق نمی‌گیرد.

 

اگر نمایشی با استقبال مردم مواجه شود سالن‌دار هم اجازه تمدید اجرا می‌دهد و این فرصت را برای نمایش‌های پرمخاطب به وجود می‌آورد که بیشتر مخاطب جذب کنند و فروش بالاتری داشته باشند. اگر نمایش‌ها پرمخاطب و پرفروش باشند و تئاتر به هنری سودآور تبدیل شود سالن بیشتر ساخته می‌شود، تبلیغات حرفه‌ای تر می‌شود و اتفاق‌های بهتری برای تئاتر می‌افتد.

 
استقبال از “کالیگولا” تا امروز چه طور بوده؟

 
جام جهانی فوتبال تاثیرش را داشته اما فکر می‌کنم در روزهای آینده اوضاع فروش و استقبال بهتر شود.
 
 

چهره بسیار ترسناک صابر ابر در نقش کالیگولاچهره بسیار ترسناک صابر ابر در نقش کالیگولاچهره بسیار ترسناک صابر ابر در نقش کالیگولاچهره بسیار ترسناک صابر ابر در نقش کالیگولا  

 

تئاتر تجربی این روزها بسیار شدیدتر از آنچه که پنداشته می‌شود به تجربه کردن تئاتر تغییر شکل یافته است و هرچه در این فرآیند بیشتر بدون اندیشه و آگاهی و بدون منطق و استدلال پیش بروی، می‌توانی داعیه تجربه‌گرایی و آوانگارد بودن بیشتری در سر داشته باشی.

 

در همین راستا آثاری چون “کالیگولا” به کارگردانی “همایون غنی‌زاده” را باید سوءتفاهمی نسبت به تئاتر دانست و تمام تلاش‌های صورت گرفته را هم باید در همین سوءتفاهم ایجاد شده در ذهن کارگردان، در زمینه شناختش نسبت به تئاتر بررسی کرد.

 

متفاوت بودن؛ بزرگ‌ترین شاخصه‌ای است که اغلب هنرمندان جوان در این سال‌ها مدام بر طبل آن کوبیده‌اند و برای جلب توجه تلاش کرده‌اند تا با یک رویه به ظاهر متفاوت خود را بروز دهند. اما واقعیت مسئله در متفاوت بودن آثار را نمی‌توان در این دست ملغمه‌های تئاتری جست‌وجو کرد.

 

غنی‌زاده در اجرای “کالیگولا” نه نویسنده، نه داستان و نه سایر مولفه‌ها را مدنظر قرار داده و تنها با استفاده از اسامی شخصیت‌ها، داستان یک خطی از نمایشنامه و انتخاب یک دیالوگ که تم اصلی نمایشنامه را شکل می‌دهد: «آدم‌ها می‌میرند و خوشبخت نیستند.» تلاش کرده تا با نگاه و رویکرد خویش، روایتی جدید از کالیگولا داشته باشد.

 

البته این روایت جدید به دلیل عدم برخورداری از منطق روایی، استدلال و اندیشه لازم برای تغییر ماهیت دادن عناصر پیش‌برنده داستان و نمایش، به یک لجاجت لجام گسیخته تغییر شکل داده که قطعا نتیجه‌ای جز ارضای ذهن کارگردان را در بر نداشته است.

 

انتخاب یک نمایشنامه کلاسیک با اجرای ساختاری پرفورمنس‌دار نخستین گامی است که طی این طریق را به دره‌ای عمیق رهنمون می‌سازد که راه برگشتی برای آن وجود ندارد و اتفاقا نتیجه‌ای جز دست و پا زدن در باتلاقی که حاصل همان فروروی بیشتر است، عاید نمی‌شود.

 

حتی اگر در این مسیر تلاش کند تا با بهره‌گیری از عناصر؛ نمایش را گاه به سوی آثار مدرن، گاه به سوی آثار پست‌مدرن و … سوق دهد و این همان نتیجه را فزونی می‌بخشد.

 

برای آسیب‌شناسی نمایش “کالیگولا” کافی است تا به همان نیم ساعت نخست نمایش و رویدادهای آن اشاره‌ای کوتاه داشته باشیم که قطعا با همین اشارات کوتاه؛ حتی بدون تحلیل و بررسی، نتیجه‌ای فراتر از نقد یک اثر (البته اگر بتوان پیشوند هنری به آن افزود) حاصل خواهد شد که تمام ناگفته‌ها را به خوبی عیان خواهد ساخت.

 

تغییر رنگ صحنه از مشکی به سفید، قطعا تفاوت است؛ اما با این تغییر تونالیته رنگی هیچ اثری چه مدرن، چه کلاسیک و چه پست‌مدرن و… در طول تاریخ تئاتر متفاوت لقب نگرفته و این فقط نوعی پوپولیست‌نگری به اصل قضیه است.

 

نوع بیان کشدار بازیگران از ابتدا تا انتهای نمایش، تکرار چندباره دیالوگ‌ها توسط شخصیت‌ها و … نوعی منوتون در نمایش پدیدار می‌کند که اولین قربانی آن را باید ریتم و ضرباهنگ نمایش دانست که این بزرگ‌ترین شاخصه یک اجرای تئاتر در نمایش “کالیگولا” جایگاهی ندارد و از همان ابتدا در هم‌نشینی با تعلیق داستانی به خارج از تماشاخانه هدایت می‌شوند.

 

غنی‌زاده در اجرای نمایش “ددالوس و ایکاروس” در نوع حرکت بازیگران تغییراتی را وضع کرده بود که اینگونه حرکت بازیگران بر صحنه به قراردادی برای صحنه یاران و حرکت آنان تبدیل شده بود و حالا این تجربه موفق به صرف علاقه‌مند بودن به داشتن نگاه مدرن به نمایشنامه “کالیگولا” مبنا و اساس حرکت بازیگران در صحنه شده و فضایی مضحک و فانتزی‌وار که خاص آثار کودک (البته آتراکسیون کودک) باشد را رقم زده است و تضاد بزرگی میان فرم و محتوا پدید آورده است.

 

انتخاب بستر نمایشنامه با نگاه به نوع طراحی صحنه و دکور حاضر بر صحنه در همان ابتدا بسیار شیک و جذاب می‌نماید و به لحاظ زیبایی‌شناختی بصری دکور نمایش، چشم‌ها را مجذوب خود می‌کند اما این جذابیت‌ها در سطح باقی می‌ماند و نمی‌تواند کارکردی بیش از این در بر داشته باشد.

 

در عین حال تأکید و اصرار بر تحرک صحنه‌ای بالای بازیگران و ارزش‌های بی‌مورد شخصیت‌ها در حرکت و ایست‌هایشان بر صحنه نه تنها منطق و اندیشه‌ای به خصوص دراماتیک در بر ندارد بلکه چشم آزار لقب می‌گیرد و هر لحظه تماشاگر را بیشتر به سوی خروج نگاه از صحنه و در نهایت سالن رهنمون می‌سازد.

 

مدت زمان زیاد نمایش که در نتیجه همین تکرار مکررات و ابداعات بدون پشتوانه منطقی و کارکرد دراماتیک اثر است، نه تنها مخاطب را می‌آزارد بلکه حتی تماشاگران غریبه نسبت به نمایشنامه “کالیگولا” را نسبت به این اثر بدبین می‌کند.

اصرار بر میزانسن‌های هنری و حرکت مربع‌گونه و خط‌کشی شده بازیگران بر صحنه از جمله ابهاماتی است که همچنان درباره این رویه وجود دارد چون به راستی نمی‌توان برای آن منطقی و استدلالی متصور شد؛ جز اینکه کارگردان با این رویه تلاش کرده تا خود را پیشرو، آوانگارد، مولف و… نشان داده و مهر تأییدی بر متفاوت بودن خود و اجرایش بزند.

 

صد البته غنی‌زاده کارگردان متفاوت و آوانگاردی است؛ اما نه در عرصه تئاتر! بلکه در زمینه انتقال، ذهنیت و دیدگاه‌های شخصی‌اش بر صحنه تئاتر با هر قیمت و بهایی، همراه با پشتوانه هرگونه سماجت و لجاجتی که امکان داشته باشد.

 
 چهره بسیار ترسناک صابر ابر در نقش کالیگولا

چهره بسیار ترسناک صابر ابر در نقش کالیگولا

چهره بسیار ترسناک صابر ابر در نقش کالیگولا

چهره بسیار ترسناک صابر ابر در نقش کالیگولا

چهره بسیار ترسناک صابر ابر در نقش کالیگولا

چهره بسیار ترسناک صابر ابر در نقش کالیگولا

چهره بسیار ترسناک صابر ابر در نقش کالیگولا

چهره بسیار ترسناک صابر ابر در نقش کالیگولا

چهره بسیار ترسناک صابر ابر در نقش کالیگولا

چهره بسیار ترسناک صابر ابر در نقش کالیگولا

چهره بسیار ترسناک صابر ابر در نقش کالیگولا