رازهای جمع گريزي «محسن چاوشي»,محسن چاوشي يک «چريک» به تمام معناست. او هميشه و در همه حال خودش تصميم اصلي را ميگيرد و يکتنه جلو ميرود و خواستههايش را عملي ميکند. از همه دور و بريهايش نظر ميخواهد ولي تصميم نهايي را خودش ميگيرد.
چشمهايتان را ببنديد و تصور کنيد در يکي از کوچه پسکوچههاي اطراف بيمارستان آتيه تهران، در معموليترين خانهاي که ميتوانيد فکرش را بکنيد،
در استوديويي که قبلا اسمش «103 RECORD» بود، نشستهايد و روبروي شما شخصيتي نشسته که جريان فکري و احساسي بسياري از دوستداران موسيقي را سمت و سو ميدهد.
او اين روزها شب و روزش را با پسرش ميگذراند و از اينکه توانسته «زانکو» را از يک بيماري سخت نجات دهد، کلي انرژي خوب و مثبت دارد. شايد همين انرژي «پسرش» بود که باعث شد با آلبوم «پاروي بيقايق» بازار پاپ را تسخير کند و حتي سختگيرترين منتقدان موسيقي را هم وادار کند به احترامش بايستند و کلاه از سر بردارند.
اگر فکر ميکنيد در اين مطلب قرار است تحليل آلبوم جديد «محسن چاوشي» را پيش بگيريم و درباره محتوا و نکات تکنيکي آن صحبت کنيم، وقتتان را تلف نکنيد ولي اگر دوست داريد ابعاد شخصيتي اين هنرمند را از زاويهاي که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده ببينيد،
وسط خال زدهايد و مطمئن باشيد بعد از خواندن اين مطلب با نگاهي بازتر ميتوانيد به کشف اسرار آثار چاوشي بپردازيد.
دموکراسي يکنفره!
محسن چاوشي يک «چريک» به تمام معناست. او هميشه و در همه حال خودش تصميم اصلي را ميگيرد و يکتنه جلو ميرود و خواستههايش را عملي ميکند.
از همه دور و بريهايش نظر ميخواهد ولي تصميم نهايي را خودش ميگيرد. دموکراسي براي او هميشه مفهومي در حد «مشاورههاي گروهي» را دارد و تصميم نهايي را خودش ميگيرد.
چه آن زمان که در اتاق 3 در 4 منزل پدرياش در خيابان آذربايجان تهران «علي سنتوري» را براي داريوش مهرجويي خواند و ديگر مهر ممنوعيت را از نام خودش برداشت و چه حالا که «ميليونر»هاي بالاشهري هر روز براي به دست آوردنش «ميتينگ»هاي دو، سهنفره در رستوراني در تجريش به پا ميکنند و او هرگز در اين جلسات حاضر نميشود.
سبک چاوشي اين است؛ حرفها را ميشنود و نظرات را ميگيرد.بدون مواجهه حضوري با افرادي که دور و برش هستند و فقط با تکيه بر حرفهايي که زده شده تصميم نهايي را خودش ميگيرد. در اصل چاوشي کاملا يک فرد «خودمحور» است.
خودش در يک فرايند پيچيده تصميم ميگيرد که با چه کسي کار کند و با چه کسي همکاري نداشته باشد و عجيب است که اين فرايند پيچيده تا امروز توانسته يک مسير هنري صعودي را براي او در پي داشته باشد.
اصالت
دور و بريهاي محسن چاوشي هميشه از او بهعنوان شخصيتي خوشمشرب نام ميبرند. يک جنوبي خونگرم که به شدت مبادي آداب است و خدا نکند يک روز مهمانش شوي. خودش به تنهايي بهترين پذيرايي را از تو ميکند.
اهل پذيراييهاي لوکس و تجملي نيست و هميشه در پذيراييهايش ردي از «اصالت» را ميشود کشف کرد. تعارفي بودن را بزرگترين عيب ايرانيها ميداند و راحت کارش را ميکند و اصولا با خودنمايي ميانهاي ندارد.
شاخصهاي که در اکثر آثارش نيز به خوبي قابلدرک و حس کردن است و «راحت» و «ساده بودن» فضاي کارهايش باعث شده عمده مخاطب عام طرفدار کارهايش بتواند بهخوبي با قطعات محسن چاوشي ارتباط برقرار کند.
وسواس
همانقدر که محسن چاوشي توجهي به محيط پيرامون خود در محل کارش ندارد و عمدتا فضايي شلوغ و نامرتب را در اين محل شاهد بودهايم، به ميزان جنونآميزي بايد او را در بحثهاي کاري و توليد و پخش آثارش يک خواننده وسواسي و اهل نظم دانست.
محسن چاوشي بارها در ساختن ملودي و تنظيم آن با آزمون و خطا جلو رفته. هميشه سعي ميکند بهترين گزينه را انتخاب کند و قويترين نسخه ممکن آثارش را در اختيار مخاطبانش بگذارد و در اين بين همچنان بر مبناي اصول دموکراسي يکنفرهاش پيش ميرود.
چاوشي سليقه خودش را در مخاطبشناسي، کاملا قابل استناد ميداند. تجربه ثابت کرده آثاري که از اين هنرمند توانسته مورد نظر و توجه جامعه مخاطبانش قرار بگيرد آثاري بودهاند که چاوشي در انزوا و تنهايياش ساخته است.
پيچيدگي
پيچيدگيهاي کلامي و ملوديک برخي آثار چاوشي به قدري هيجان کشف رموز آن را بالا ميبرد که مخاطب وي هر چقدر وارد اين فضاي رمزآلود ميشود بيش از پيش ميتواند به نتايج جديدي دست پيدا کند.
چاوشي درباره اين بعد شخصيتياش جايي گفته: «من ترجيح مىدهم يك «چاه» بىنام و نشان باشم كه 250 متر عمق دارد، نه دريايى كه عمق آن 20 سانتيمتر است.
در اين 5 سال، از نظر خودم هيچ كار خاصى انجام ندادهام ولى باز هم وقت كم آوردم. اصلا بهتر است بگويم در اين 5 سال فقط تجربه كردم. سعى كردم در ملودىسازى حركت تازهاى داشته باشم.
تلاشم اين بود كه با هر كارى مخاطبم را غافلگير كنم اما او باز هم مرا بشناسد و قبول داشته باشد. از طرف ديگر، روى صدايم به شدت كار كردم. سعى كردم از فضايى كه به من نسبت مىدادند، فاصله بگيرم.»
آخر قصه
ميگويند از اجراي زنده فراري است و «ميترسد» که چشم در چشم مخاطبش، بخواند و صدايش با افکتها و نرمافزارهاي صداسازي ساخته و پرداخته شده است و اگر کنسرت بگذارد، ديگر بتي از او نميماند.
«ترس» را از شاخصههاي انکارناپذير شخصيتي چاوشي در مواجهه با دوستدارانش ميدانند و خودش هم هرگز جواب درستي درباره اين موضوع نداده است.
اما کساني که اجراي زنده او را در استوديو ديدهاند با قاطعيت اعتقاد دارند اجراي زنده چاوشي بسيار قويتر و زخميتر از صدايي است که تاکنون از او در سيستمهاي صوتي شنيدهاند.
چاوشي را فردي جاهطلب در بهترين بودن صِرف ميدانند و اينکه بايد کنسرتش به اندازهاي با بقيه اجراهاي زنده در کشور فرق داشته باشد که او راضي شود و روي سن برود.
اتفاقي که با گذشت سالهاي زيادي هنوز رخ نداده و همين باعث شده ولع دوستداران اين خواننده براي حضور در سالن اجراي زنده و شنيدن کارها و ديدن چهره اش آرامآرام به 10 سالگي نزديک شود و اين حسرت 10 ساله هنوز هم معلوم نيست تا چه زماني قرار است ادامه پيدا کند.
چرا چاوشي اينقدر گوشهگير است؟
ستاره با فوبيا ي اجتماعي؟
پونه گرامي: با بررسي ابعاد مختلف شخصيت چاوشي به نکاتي رسيديم؛ اينکه او خودمحور است، پيچيدگيهاي ذهني دارد، تعارف ندارد، گوشهگير است و…؛
اما دلايل انزواي چاوشي چيست؟ چرا محسن چاوشي بهعنوان يکي از ستارههاي موسيقي ايران، حاضر نيست جلوي دوربين عکاسان برود، با مصاحبه و روي جلد مجلات رفتن، ميانه خوبي ندارد،
از حضور در جمع فراري است و هرگز تلاشي براي بيشتر ديده شدن و شلوغکاريهاي رسانهاي نميکند؟ شايد بتوان هر کدام از اين خصوصيات را به نوعي تحليل کرد:
1- چاوشي عکس نميگيرد: احتمالا او هم مثل خيلي از ما از عکس خودش دل خوشي ندارد اما چرا ما از تصوير و البته صداي ضبطشده خودمان خوشمان نميآيد؟
علت اين است که پيوسته براي ديدن خودمان از آينه استفاده ميکنيم. در سال ????، 3 روانشناس به نامها تئودور اچ ميتا، مارشال دِمِر و جفري نايت، در جريان تحقيقي روي اين نظريه کار کردند که اشخاص همواره به عکسهايي که مطابق تصاوير آينهاي هستند علاقه دارند تا عکسهاي ديگر.
رابرات زاجونک در دهه 60 ميلادي، پديدهاي را به نام پديده مواجهه صرف يا mere-exposure ارائه داد. براساس اين پديده اشخاص تنها براساس مواجهه تکراري با يک چيز، ترجيحي نسبت به آن پيدا ميکنند.
اين چيز ميتواند يک صداي تکراري، نقاشي تکراري يا کلمات تکراري باشد. بنابراين چاوشي هم در اين گروه از افراد جاي ميگيرد که به تصوير آينهاي خود عادت دارد.
2- چاوشي خيلي کم مصاحبه ميکند: ترس از مصاحبه، با ترس از تاريکي، شباهتهايي دارد. به نظر مي رسد ناشناخته بودن فضا و اينکه نميداني چه چيزي انتظارت را ميکشد، ريشه اصلي چنين ترسي است.
به چنين ترسهايي، «ترس موهوم» ميگويند؛ يعنى، در واقع خطرى انسان را تهديد نمىكند ولى تصورات او به گونهاى است كه خود را با خطر مواجه مىبيند. نكته مهم اين است كه ترس غيرمعقول يا هراس، ريشه در گذشته دارد و اغلب اكتسابى است.
3- چاوشي کنسرت برگزار نميکند و در مراسم مختلف هنري با حضور هم صنفانش حاضر نميشود: شايد دليل اين موضوع، دوري از حاشيههاي احتمالي باشد.
شايد هم کمالگرايي براي رسيدن به نقطهاي ايدهآل مورد نظر براي اجراي زنده، ولي متخصصان اعتقاد دارندکساني که مدام از حضور در جمع خودداري ميکنند و بعد از مدتي به خودمحوري ميرسند،
درجاتي از «فوبياي اجتماعي» دارند. اين نوع فوبيا اساسا ترس از مورد نظاره ديگران واقع شدن است.در واقع تنها نگراني بيمار مبتلا به فوبيا اجتماعي مورد تماشاي ديگران واقع شدن است. به همين دليل اين فرد معمولا از غذا خوردن در رستورانها، انجام وظيفه در صورت مورد توجه بودن و صحبت يا عملکرد
در حضور ديگران اجتناب و از ازدحام به دليل ترس از نگاه انتقادآميز ديگران دوري ميکند. در ضمن نسبت به قضاوت ديگران فوقالعاده حساس است. بنابراين خود را در معرض نگاه و قضاوت قرار نميدهد.