بیوگرافی و تصاویر آزاده زارعی بازیگر ایرانی 

آزاده زارعی با بازی در سریال آوای باران مشهور شد و تبدیل به یکی از چهره هاي آینده دار در بازیگری شد. همراه ما باشید با بیوگرافی و تصویر هاي این بازیگر. 

نام و نام خانوادگی :آزاده زارعیآزاده زارعی
…………
تاریخ تولد:10 خرداد ماه 1368
…………
مدرک تحصیلی:لیسانس کارگردانی
…………
محل تولد:اصفهان
…………

آزاده زارعی متولد 10 خرداد 1368بازیگر سینما و تلویزیون ایران هست. او دانش‎فرهیخته رشته کارگردانی هست. وی همینطور منشی صحنه چند فیلم سینمایی نیز بوده هست.
زندگی خانوادگی
پدرش او در حرفه قلم زنی فعالیت میکند ودر میدان نقش دنیا اصفهان مغازه اي دارد که به قلم زنی مشغول هست و مادرش منزل دار بوده و یک برادر یک نام احمد زارعی دارد که مهندس می‌باشد.

ارتباط با برادر
هر کس که ما را درکنار هم ببیند متوجه می‌شود که باهم خواهر و برادریم! احمد لیسانس رایانه و فوق لیسانس IT دارد ودر حال آماده برای پزشکی میخواند.احمد به معنای حقیقی برادر و دوست خوبی هست.

حمایت خانواده
پدر من هنرمند ودر رشته قلم زنی بسیار مشهور میباشند و سبک ناب خودشان را دارند مادر و برادرم هم به شدت من را محافظت کردند و من را تنها نگذاشتند.

ازدواج و همسرش
آزاده زارعی بازیگر جوان مجرد می‌باشد و خبری از ازدواج وی توزیع نشده هست البته هرروز در کانال هاي تلگرامی خبر های ازدواج او توزیع میشود که همگان تکذیب شده اند و او در حال آماده که این مطلب توزیع شده هست هنوز ازدواج نکرده هست.

هنرهای دستی و علاقه مندی ها
ایشان شاعر و نویسنده قابلی میباشند ودر این هنر مهارت و تسلط زیادی دارند. خانوم بازیگر دستی نیز در هنر قلم زنی روی مس و نقره و برنج و طلا دارد و آثار خودرا در گالر ي هاي گوناگون ایرانی و خارجی به نمایش و فروش گذاشته هست، پدرش از استادان این رشته می‌باشد.

شروع غوغایی

آزاده زارعی نخستین حضور حرفه ایش در نقش “اصغر فرشته” یک پسر لات در فیلم آمین خواهیم گفت به کارگردانی سامان سالوادور درسال 1389 بود، این فیلم به دلیل حضور بدون حجاب آزاده زارعی در نقش پسرانه مدتی طول کشید تا با مشورت مراجع مجوز اکرن بگیرید .این فیلم در تاریخ 23 بهمن 1394 در سینما های ایران توزيع شده هست.

نخستین سریال
آنوقت با ایفای نقش اول سریال آوای باران به کارگردانی حسین سهیلی زاده به شهرت رسید و به باران یا همان سیندرلای سینمای کشور ایران مشهور شد .

نخستین بازی او در سریال آوای باران سال 92 در نقش باران، وی را به شدت محبوب کرد، در مورد نحوه حضورش دراین سریال میگوید :دستیاران آقای سهیلی زاده من رابه او معرفی کردند بعد از گذراندن چندین مرحله تست سخت، در انتها برای حضور دراین سریال گزینه شد .تا روزی که فیلم برداری شروع شد، نمیدانستم به صورت قطعی انتخاب شده ام، دراین سریال با سیاوش خیرابی، سام درخشانی و حمیدرضا پگاه همبازی بودم.

علاقه به ادامه راه بازیگری
این که میتوانم توسط بازیگری زندگی هاي گوناگون را سنجیدن کنم مضمون اي هست که بیش از هر علت دیگری من رابه بازیگری علاقمند کرده و همان‌ گونه دوست دارم آن را ادامه بدهم.

کار گردانی
افزون بر بازیگری در عرصه کارگردانی و منشی صحنه نیز فعالیت میکند ودر چند فیلم سینمایی بعنوان منشی صحنه حضور داشته هست.فیلم اکباتان و برف روی شیروانی داغ از این قبیل فیلم ها بوده هست. وی فیلمهای کوتاه زیادی را کارگردانی کرده هست.و جوایز مختلفی را نصیب خود کرده هست.

ادامه با تئاتر
تئاتر رابه شدت دوست دارم و بعد از فیلم هایي که مشغول بازی در آنها هستم، حتما فعالیت هایي دراین فضا خواهم داشت چون تئاتر یکی از علایق اصلی من هست

ورزش مورد علاقه
به شدت فوتبالی هست و طرفدار استقلال و از تیم هاي خارجی هم هوادارن تیم بارسلونا هست.

علاقه او به حیوانات خطرناک «مار»
آزاده زارعی عکسی از خود توزیع کرد که در حال بوسیدن مار بزرگی هست او در صفحه اینستاگرامش اینگونه نوشت:حیوانات به کسیکه بهشون محبت کنه آزاری نمیرسونندو معنی محبت رو مفید متوجه میشنداما امان از برخی آدم نماها که…

نوشته اینستا گرامی آزاده زارعی برای دایی هاي شهیدش

شهید احمد زارعی که وقتی اخرین بار از مادرم خداحافظی کرده بود قول داده بود وقتی برگرده ازدواج کنه.برگشت ولی یه مشت خاک برگشت.اول خبر شهادتش اومده بود ولی جنازه اش جا مونده بود تو چزابه مادر میگه مادر بزرگم خیلی نذر کرد تا جنازه اش پیدا شه میگفته پسرم برگرده حتی اگه یه تیکه استخونش برگرده.

خاطرات جوانی مادرم خلاصه میشه توی یه جمجمه یه پوتین و یه مشت خاک که تو یک نایلون پلاستیکی جنگ براش هدیه آورده .نایلون و باز کنه ببینه داداشش که قرار بوده وقتی برگشت داماد شه همین اکنون پودر شده.مگه میشه طاقت اورد؟!! مگه میشه خم نشد؟؟!!! مگه میشه نشکست !؟مگه میشه بعد از این همه ی سال کا بوس ندید!؟ برای مادر من هنوز جنگ تموم نشده ..جنگ …جنگ…جنگ لعنتی هنوز مراسم دایی احمدم تمام نشده یه هدیه ي دیگه برای مادرم اورد.

مجدد یه نایلون پلاستیکی اینبار براش خاک نیاوردن اینبار برادر دیگشو«شهید مهدی زارعی» که تو خاک عراق خمپاره خورده بودو کتفش جدا شده بود رو اوردن.مادرم خم شد…

دایی مهدی جونم حسودی کرد به برادرش وقتی دید برادرش شهید شد طاقت نیاورد و رفت. تو مراسم دایی احمد خبر شهادتش رو اوردند و زن دایی ام و بچه ي چند ماهشو گذاشت و رفت.پسر داییم هیچگاه مزه پدر داشتن رو نچشید… مادرم نام دایی هامو گذاشت رو نام برادرام تا همه ی وقت ذکر و نامشون زنده باشه

مادرم تو جونی پیر شدي مادرم صبر و استقامتت ستودنیه .مادرم سال جاري که داغ پدرتو دیدی شکستنتو دیدم دیدم که دیگه نتونستی رو پاهات وایسی.و همین اکنون هم که مادرت خیلی سخت در بستر بیماریه.ازت میخوام که پاشی و رو پاهات وایسی و به خدا توکل کنی .ما ها همون مادر صبور و قدرتمندمونو میخوایییم. .

دوستای عزیزم ازتون خواهش می کنم برای سلامتی مادر بزرگم خیلی دعا کنید از ته دل دعا.یادمون نره که جنگ هنوز برای شهید هاي زنده از جمله پدر عزیزم که هشت سال جنگید.هنوز تمام نشده. ذکر و خاطراتان همه ی وقت زنده باد.