پارس ناز پورتال

حکایت جالب و خواندنی دوستي موش و قورباغه

حکایت جالب و خواندنی دوستي موش و قورباغه

حکایت جالب و خواندنی دوستي موش و قورباغه 

حکایت هاي کهن ایرانی واقعا میتوانند به عنوان درس هاي زندگی ما باشند چرا که بسیاری نکات اخلاقی در آنها نهفته است.

 

 موشي و قورباغه‌ای در كنار جوي آبي با هم زندگي مي‌كردند. روزي موش به قورباغه گفت: ای دوست عزيز، دلم مي‌خواهد كه بيشتر از اين با تو همدم باشم و بيشتر با هم صحبت كنيم، ولي حيف كه تو بيشتر زندگي‌ات را توي آب مي‌گذراني و من نمي‌توانم با تو به داخل آب بيايم.

 

قورباغه وقتي اصرار دوست خودرا ديد قبول كرد كه نخي پيدا كنند و يك سر نخ رابه پاي موش ببندند و سر ديگر رابه پاي قورباغه تا وقتي كه بخواهند همديگر را ببينند نخ را بكشند و همديگر رابا خبر كنند.

 

روزي موش به كنار جوي آمد تا نخ را بكشد و قورباغه را براي ديدار دعوت كند، ناگهان كلاغي از بالا در يك چشم به هم زدن وی را از زمين بلند كرد و به آسمان برد.

 

قورباغه هم با نخي كه به پايش بسته شده بود از آب بيرون كشيده شد و ميان زمين و آسمان آويزان بود. وقتي مردم اين صحنه عجيب را ديدند با تعجب مي‌پرسيدند عجب كلاغ حيله‌گري!

 

چگونه در آب رفته و قورباغه را شكار كرده و با نخ پاي موش رابه پاي قورباغه بسته؟!! قورباغه كه ميان آسمان و زمين آويزان بود فرياد مي‌زد اين است سزاي دوستي با مردم نا اهل