از مردانی بشما میگوییم که چندین همسر دارند و شبانه با هرکدام از آنها که بخواهند همخواب می شوند، این سنتی است که در کشور های آسیایی به وفور دیده می شود. چندهمسری و صیغه موضوعهایي هستند که در مورد آنها میان مذاهب مختلف اسلام توافق وجود ندارد. با این حال رواج این دو پدیده درسالهاي اخیر در کشور های اسلامی٬ موجب ابراز نگرانی مقامهاي دولتی برخی کشور های عربی شده است.
دویچه وله نوشت: چندهمسری در دین اسلام برای مردان مجاز دانسته شده و این آزادی رابه آنها میدهد که تا چهار همسر دایم و همسر صیغهاي داشته باشند. اما میان مذهبهاي مختلف اسلام دراین باره اختلاف نظر وجوددارد. شیخ یوسف قرضاوی، از علمای اهل سنت، در گفتگواي با شبکه الجزیره توضیح داد که ازدواج موقت طبق روایتهاي اهل سنت صحیح است و حرمتی در آن نیست”.
در ایران اما ازدواج موقت پس از تغییرهای بسیاری که طی سالها در قوانین مرتبط با چندهمسری و صیغه٬ پیش آمد٬ قانونی شد. طبق قانون “حمایت از خانواده” که توسط مجلس شورای اسلامی درسال ۱۳۹۱ تصویب شد، افراد متقاضی میتوانند صیغه رابه ثبت برسانند و نیازی به اجازهي همسر اول ندارند. فعالان حقوق زنان همواره به این قانون اعتراض کردهاند.
تصویب لایحه مربوط به “حمایت از خانواده” در جمهوری اسلامی و تبدیل آن به قانون به تعبیر تعداد زیادی از فعالان حقوق زنان “عقبگرد” محسوب میشود٬ زیرا طبق ماده ۱۶ قانون “حمایت از خانواده” که درسال ۱۳۴۶ تصویب شده بود٬ مردان برای ازدواج مجدد با شرطهایي مواجه بودند که راه را برای چندهمسری ایشان دشوار میکرد. با تصویب لایحه “حمایت از خانواده” درسال ۹۱ مانعی بر سر چندهمسری مردان وجود ندارد.
وضعیت کشور های اسلامی دیگر
مسألهي چندهمسری مردان و صیغه در کشور های اسلامی از آسیای شرق تا خاورمیانه و از آسیای میانه تا شمال آفریقا مورد بحث و اختلاف است. فضای خاص حاکم بر کشور های اسلامی٬ به خصوص در منطقه خاورمیانه ٬باعث شده که بحث و جدلهاي فراوانی در مورد ازدواج موقت شکل بگیرد.
جنگهاي مختلف و کاهش جمعیت مردان درکنار پدیده مهاجرت که در سی سال گذشته روند رو به افزایشی داشته از تاثیرگذارترین عوامل دراین زمینه به حساب می آیند. این عوامل نقش مهمی در پذیرش این مسأله میان قشرهایی از جامعه داشتهاند.
شماری از کشور های شرق آسیا کشورهایی با اکثریت مسلمان هستند که چندهمسری میان آنها رواج دارد. در عده اي از این کشورها، مانند مالزی٬ آمار طلاق نیز به همان میزان بالاست. پروفسور محمد عبدل راجی، استاد دانشگاه مالزی، در گفتوگویی، ضمن اشاره به جمعیت بیشتر مردان در برابر زنان، تاکید می کند: «زنان تحصیلکردهاي که وابستگی مالی به همسران خود ندارند٬
از جمله مخالفان چندهمسری مردان هستند. آنها ترجیح میدهند که مادران یا زنان تنها و مستقلی باشند. بیشتر زنانی که تحصیلات ندارند یا پیشینه مذهبی دارند٬ چندهمسری و صیغه را برای همسران خود میپذیرند.»طبق گفتههاي پروفسور راجی ۲۰ درصد مردان در مالزی دو همسر٬ ۳ درصد سه همسر و نیم درصد نیز چهار همسر دارند: «اگر چه صیغه یا ازدواج بعدی در مالزی پروسه ویژهاي نیست٬
اما آنها برای ازدواج مجدد نیاز به اجازهي دادگاه و همسر اول خود دارند. تعداد زیادی از دوستان من دو همسر دارند و با مشکلی نیز مواجه نیستند. این مسأله قابل مدیریت است.» در کشور های عربی نیز می توان رواج چندهمسری را مشاهده کرد. غاده زنی مصریست که همسرش چندین بار ازدواج کرده است. او در پاسخ به سوال دویچهوله در بارهي چگونگی تعامل با همسران شوهرش میگوید: «مرد است. حق دارد. خدا گفته میتواند٬ پس حتماً میتواند دیگر.»
در کشور های عربی میزان رواج این نوع ازدواج به حدی زیاد شده که نگرانی برخی مقامهاي دولتی این کشورها را برانگیخته است. وزارت دادگستری عربستان بتازگی اعلام کرد که آمار طلاق دراین کشور به شکل بیسابقهاي افزایش یافته است، به طوریکه روزانه در مقابل هر یک ازدواج، ۲۵ مورد طلاق ثبت می شود. بر اساس اعلام وزارت دادگستری عربستان، ازدواجهاي موقت که به سرعت به طلاق منجر میشوند، باعث افزایش این آمار شدهاند.
طالبان و پذیرش چند همسری در افغانستان
کشور های مسلماننشین آسیای میانه نیز چندهمسری و صیغه برای مردان را، باوجود اعتراضهاي فعالان حقوق بشر، بعنوان یک قانون یا عرف پذیرفتهاند. افغانستان یکی ازآن کشورهاست که در پی سالها حکومت طالبان٬ در آن چندهمسری بعنوان یکی از حقوق مردان چه در قانون و چه در عرف پذیرفته شده است.
آدلا یادگار٬ روزنامهنگار ساکن افغانستان، چندهمسری را یکی از نگرانیهاي عمده فعالان حقوق زنان دراین کشور میداند و میگوید که این “مسألهاي است که نه قانون مدنی افغانستان و نه قوانین منع خشونت علیه زنان٬ نتوانستند نقطهي پایانی بر آن بگذارند”.
یادگار در گفتوگویی ضمن اشاره به قانون مدنی افغانستان در مجاز دانستن مردان به ازدواج مجدد می گوید: «قانون منع خشونت علیه زنان نیز برای مردانی که بدون داشتن شرایط ذکر شده در قانون مدنی ازدواج میکنند سه ماه حبس درنظر گرفته است. اما نه مردم به این قوانین ارج می گذراند و نه قانونگذاران با متخلفان برخورد قانونی میکنند.
هر هفته خبرهایی از گوشه و کنار افغانستان منتشر میشود که حاکی از کشتن و زنده به گور کردن زنانیست که مخالف ازدواج دوباره همسرشان هستند٬ عدهاي نیز که تاب اعتراض ندارند به کبریت و بنزین پناه می برند.»
این روزنامهنگار “داشتن موقعیت و قدرت سیاسی”٬ “اقتصاد بالا”٬ “نداشتن فرزند پسر”٬ “رقابتهاي قومی” و “بیماری و ناتوانی جنسی زنان” را از مهم ترین دلایل چندهمسری در افغانستان می داند. او می گوید: «زورمندان و سیاسیون همواره مانعی بر سر راه از بین بردن این معضل بزرگ بودند. تعدادی از نهادهایی نیز که پرچم دفاع از حقوق زن را حمل میکنند بیشتر به فکر کسب شهرت و ثروت هستند تا برگزاری برنامههایي مفید برای آگاهیدهی به مردان و زنان.»
اگر چه در قرآن بعنوان کتاب مرجع مسلمانان آمده که شرط چندهمسری رعایت “عدالت” میان زنان است٬ اما فعالان حقوقبشر تاکید می کنند که چندهمسری به هرحال با حقوق زنان مغایرت دارد. آنان همچنین به تاثیراتی اشاره می کنند که به گفته روانشناسان وجود “هوو” بطور معمول بر روحیات و روابط درون خانوادهها و نسلها میگذارد.
حسن فرشتیان٬ دینپژوه ساکن پاریس، معتقد است که آیهي ازدواج مجدد در قرآن در راستای “احقاق حقوق زنان” نازل شده بود اما “هر مسألهاي را باید در ظرف زمان و مکان خود سنجید”. فرشتیان در گفتوگویی ضمن اشاره به این آیه می گوید:«در زمان پیامبر، چندهمسری مردان، بخشی از فرهنگ اعراب بود که گاهی تعداد همسرانشان به ده نفر نیز می رسید.
اقدام شایستهاي که پیامبر انجام داد٬ به حقوق انسانها کمک کرد؛ چرا که چند همسری بیدر و پیکر رابه چهار نفر محدود کرد و شرط سنگین رعایت عدالت میان همسران را نیز گذاشت. اما در ظرف زمانی امروز در حالیکه تعدد زوجات می تواند جایز باشد٬ می تواند منع هم بشود چون با اصل دیگری در اسلام تحت عنوان “ظلم نکردن به انسانها” منافات دارد.
ظلم کردن به دیگران در اسلام ممنوع است. امروز کسیکه همسر دارد اما در شرایط عادی و نه خاص ـ مانند عدم توانایی همسر در بارداری یا برخی دیگر از موقعیت هاي خاص، که گاهی خود زنان رضایت به ازدواج دوم مرد میدهند ـ به سراغ همسر دیگری می رود٬ می توان گفت که مرد به زن ظلم کرده است.»
فرشتیان اما در بارهي مواردی که بعنوان “استثنا” مطرح میکند چنین توضیح می دهد: «البته همین موارد ویژه نیز ممکن است در آینده غیرمجاز شناخته شود. بطور مثال امروز بحث رحم اجارهاي را داریم و همین زوجهایي که ما تعدد زوجات را برای آنها جایز میدانیم ممکن است در چند دهه آینده چنین چیزی را برای آنها مجاز ندانیم. مهم این است که ظلم نکنیم.»
این دینپژوه همچنین با اشاره به قانون “حمایت از خانواده” در ایران میگوید: «راههاي مختلفی وجوددارد تا خانمها بتوانند جلوی چندهمسری شوهرانشان را بگیرند. بطور مثال میتوانند در شروط ضمن عقد به گونهاي غیر مستقیم جلوی چندهمسری شوهرشان را بگیرند یا درخواست طلاق برابر کنند. این مسایل هم از نظر شرعی راهکار دارد و هم از نظر قانونی امکانپذیر است.
متاسفانه تعداد زیادی از خانمها حق و حقوق خودرا نمی دانند و تعداد زیادی از آقایان هم تمایلی ندارند که خانمها به حقوق خود آگاهی پیدا کنند. خانمها نباید منتظر باشند تا آقایان حق و حقوقشان رابه آنها یاد بدهند. خانمها باید آگاهانهتر و جدی تر مقابل این اقدام بایستند و بر این مطالبات به حق خویش پافشاری کنند.»
اگر چه فعالان حقوق زنان و حقوق بشر در اکثر کشور های اسلامی مخالفت خودرا با این قانون و عرف ابراز کردهاند زنانی هستند که بخاطر فقر، باورهای مذهبی و ناآگاهی از حقوق خود پذیرای چندهمسری مردانشان میشوند.
عیالوارترین مرد ایران رابه همراه عکسهاي دیدنی از این خانواده ببینید!بخشهایي از این گزارش در ادامه می آید:با ۲۶ زن، ۱۹۵ فرزند و بیش از۲۰۰ نوه و نتیجه در خانهاي در شمال کشور زندگی می کرد. تعداد فرزندان او آنقدر زیاد بود که برای انتخاب نام آنها با مشکل روبرو شده بود. دو گوسفند، ۵۰ کیلو برنج، ۲۰ کیلو آرد،
هفت کیلو حبوبات، چهار کیلو روغن، یک کیلو چای و 10 کیلو قند و شکر مصرف روزانه خانه آنها بود. درباره حاجعلی حقپناه صحبت میکنیم؛ مردی که در دهه ۵۰ به خاطر خانواده پرجمعیتش تیتر یک روزنامههاي کشور شد. حالا 34 سال از مرگ حقپناه میگذرد و خانواده حقپناهها جمعیتشان خیلی بیشتر از قبل شده.
آنقدر که ارزیابی تعداد خانواده برای خودشان هم سخت است. خبرنگار و عکاس برای این که از اوضاع و احوال این خانواده پرجمعیت بعد از مرگ حاجعلی باخبر شوند؛ درست روزی که اعضای این خانواده برای ولیمه دور هم جمع شده بودند؛ شال و کلاه کردند و به روستای جوجاده رفتند.
اگر سری به جوجاده، روستایی بین قائمشهر و ساری بزنید؛ نخستین موضوعی که توجه شما رابه خود جلب می کند تعداد بیشمار افرادی است که نام خانوادگیشان حقپناه است. آنها همه ی از بازماندگان مردی به نام حاجعلی حقپناه هستند که به خاطر تعداد زیاد همسر و فرزندانش نامش به روزنامهها راه یافت.
«من خودم هم حقپناه هستم. با کدامشان کار دارید؟!» اینها را راننده تاکسیاي می گوید که ما از او سراغ خانواده حقپناه را میگیریم. اکثر ساکنان روستای جوجاده از بچهها، نوهها، نتیجهها و ندیدههاي حاجعلی حقپناه هستند که با جمعیت زیادشان روستا رابه نام خود درآوردهاند. راننده میگوید: «حتی مسجدی که در مرکز جوجاده قرار دارد زمینی بوده که حاجعلی حقپناه به اهالی اهدا کرده تا مراسمشان را آنجا برگزار کنند. نام حاجعلی را میتوانید روی سر دراین مسجد که بخشهایي ازآن هنوز نیمهکاره مانده ببینید».
این جا همه ی حاجعلی رابه خاطر تعداد همسرها و فرزندان بیشمارش به علاوه نفوذ و ثروتی که داشته میشناسند. حاجعلی دریک خانواده فقیر بدنیا آمد اما با سعی و تلاش در سن ۲۴ سالگی صاحب مال و املاک زیادی شد. حقپناه بزرگ سرانجام در سن ۹۵سالگی به خاطر کهولت سن و به مرگ طبیعی فوت کرد.
آن زمان کوچکترین فرزند حاجعلی که از همسر بیست و ششمیاش بود؛ سه سال بیشتر نداشت. حالا اگر چه حاجعلی و زنهایش همه ی به رحمت خدا رفتهاند اما هنوز که هنوز است چرخ روستای جوجاده به کمک پسران، دختران، نوهها، نتیجهها و ندیدههاي حقپناه می چرخد.
از آمل تا بابل
«خودمان هم آمار دقیقی از تعداد فرزندان پدرمان نداریم. تا به حال فرصتی هم پیدا نکردهایم که شجرهنامهاي از خاندانمان تهیه کنیم.» اینها را حسن، یکی از پسران زن ششم حاجعلی می گوید. او ۶۵ سال دارد و وقتی حرف به این جا می رسد که خودش چند زن دارد با خنده ادامه میدهد؛ «من یک زن بیشتر ندارم در عوض خدا به من نه دختر و یک پسر داده، راستش خانمم تحمل هوو ندارد.
خدا نکند از کار خانمی تعریف کنم آن شب را باید بیرون از خانه بخوابم.» در بین پسران حاجی تنها چند نفرشان هستند که مانند پدر چند همسر گرفتهاند اما هیچکدام نتوانستهاند رکورد پدرشان را دراین زمینه بشکنند اما نکته جالب اینجاست که نه خود حاجی و نه پسرانش تا به حال کارشان به طلاق نکشیده است و همسرانشان بهخوبی و خوشی باهم زندگی میکنند.
حسن می گوید: «زن اول پدرم عاروس نام داشت. پدرم زمانی که ۲۴ سال داشت با این زن که آن زمان ۱۸ ساله بود؛ ازدواج کرد».به گفته حسن، پدرش در اکثر شهر های مازندران همسر داشته و تا آنجا که او می داند پدرش برای زنهایش شش خانه خریده بوده؛ «از آمل گرفته تا بابل، قائمشهر، نکا، ساری، زرینکلاه و… پدرم زن گرفته بود.»
پسران حاجعلی درباره راه و روش زندگی پدرشان حرفهاي زیادی برای گفتن دارند؛ «پدر کارهای زیادی انجام میداد. او درحدود ۲۰ هکتار مزرعه گندم، جو، برنج و پنبه داشت و زنهایش پا به پایش در مزرعه کار میکردند».حقپناه بزرگ مرد کاری و پرتلاشی بود. او درکنار مزرعهداری دستی هم در خرید و فروش دام داشت.
برای همین وادار بود به شهر های مختلف سفر کند و گاو وگوسفندهایش را بفروشد. شاید یکی از دلایلی که باعث شد حاعلی ۲۶ زن رابه عقدش دربیاورد؛ همین سفر های زیاد بوده است؛ «بنظر ما یکی از دلایل این که پدرمان زیاد زن گرفته، میتواند سفر های زیادی باشد که او میرفته. مثلاً مادر حسنآقا که نامش محرم بودو مادر من و یک خانم دیگر از زنهایي بودند که پدرم آنها را در آمل دیده و با آنها ازدواج کرده بود».
غلامرضا کوچکترین پسر حاج علی است. او 37 سال دارد و نام دخترش که کوچکترین نوه حاجعلی به حساب می آید رابه احترام مادر خدا بیامرزش مهتاب گذاشته است؛ «مهتاب زن آخر حاجی بود. او ۱۴ ساله بود که به عقد حاجعلی 70 ساله درآمد. مردم روستا مدعی بودند که حاجعلی وی را از بقیه همسرانش بیشتر دوست دارد».
خانهاي برای 12 هوو
خانه حاجعلی در جوجاده تا سال 1373 همان گونه پابرجا بود اما در همان سال، وقتی زنهاي فامیل دور هم جمع شدند تا برای غلامرضا، پسر کوچک خانواده آش پشت پای سربازی درست کنند، به خاطر شیطنت بچههاي فامیل، خانه آتش میگیرد و بیشتر یادگاریهاي بهجا مانده از حاجعلی
در بین شعلههاي آتش میسوزد. آخرین پسر حاجعلی دراینباره میگوید: «زیر خانه پدر کاه زیادی جمع کرده بودیم. آن روز بچههاي کوچک شیطنت کردند و با آتش زدن کاهها خانه رابه آتش کشیدند. خوشبختانه شخصی دراین حادثه آسیب ندید اما خانه پدریم با همه ی یادگاریهایش سوخت».
خانه اصلی حاجعلی در بالاترین نقطه روستا و روی تپهاي بلند قرار گرفته بود. جاییکه به قول حسن، هم به ساری مشرف بودو هم قائمشهر. بعد ازآن آتشسوزی، بعد از پاکسازی بقایای خانه سوخته، آنجا رابه باغ تبدیل کردند و درختان نارنگی، پرتقال و انار زیادی آنجا کاشتند؛ «پدرم عاشق خانهاش بودو تا جاییکه به خاطر دارم؛ او با ۱۲ زن خود و همه ی فرزندانش در آن خانه به خوبی و خوشی زندگی میکردند.»
اینها را غلامرضا اضافه میکند در خانه حاجعلی ۱۲ هوو و فرزندانشان به خوبی و خوشی زندگی میکردند. همسران حقپناه بزرگ به خوبی کارها را بین خود تقسیم کرده و باهم کنار آمده بودند. حسن درباره زندگی در خانه پدریاش می گوید: «آن زمان مادرانمان در حیاط خانه یک گهواره سراسری با پارچه درست میکردند و بچهها را در آن میخواباندند. کارهای خانه بین زنها تقسیم شده بود. یکی از آنها فقط مسوول نگه داری از نوزادان بود»
حاجعلی برای این که نظم و انضباط را درخانواده پرجمعیتش برقرار کند؛ گاهی وادار میشد ابروهایش را درهم بکشد و با توپ و تشر اوضاع را آنطور که دلش می خواهد سر و سامان دهد. او مرد خانوادهداری بودو تا آنجا که میتوانست سعی میکرد خانوادهاش را دور هم جمع کند. غلامرضا که یکی از پسران تحصیلکرده حاجعلی است؛ می گوید: «پدرم به اتحاد و همبستگی درخانواده خیلی اهمیت میداد. حتی در زمان ناهار و شام با این که تعداد خانواده زیاد بود اما او در چند نوبت غذا می خورد تا دل همه ی رابه دست بیاورد و با همه ی اعضا خانوادهاش دور هم بنشینند.»
جیره پادگانی
سالها پیش وقتی حاجعلی به خاطر تعداد زیاد زنان و فرزندانش سوژه روزنامهها و مجلهها شد؛ درباره زندگیاش به خبرنگارها گفت: «من در چند نوبت با خانوادهام شام و ناهار میخورم. اول با یکی از همسرانم و فرزندانمان و بعد هم به نوبت با بقیه غذا می خورم. بهمین خاطر پرخور شدهام»!
حقپناه بزرگ مرد دست و دلبازی بودو به خاطر کار و تلاش زیادی که انجام میداد؛ وضع مالی خوبی بههم زده بود. او دوست نداشت به اهل و عیالش بد بگذرد. رشید یکیدیگر از فرزندان حاجعلی دراینباره می گوید: «غذای ما خیلی زیاد بود.ما آن زمان که دور هم بودیم؛ روزی دو گوسفند، بیش از ۱۰ مرغ، ۵۰ کیلو برنج، ۲۰ کیلو آرد، هفت کیلو حبوبات، چهار کیلو روغن، دو کیلو کره، هشت کیلو پنیر، یک کیلو چای و ۱۰ کیلو قند و شکر مصرف میکردیم».
غلامرضا در ادامه صحبتهاي برادرش با خنده میگوید: «ما در خانه قبلیمان جایی داشتیم به اسم بالاخانه. آنجا همیشه یک لاشه گوسفند آویزان بودو به محض این که نزدیک بود تمام شود؛ پدرم آنرا برمیداشت و یک لاشه پرگوشت دیگر آویزان میکرد».
به هرحال خرج خانهاي که در آن ۱۲ هوو، ۱۹۵ پسر و دختر و بیش از ۲۰۰ نوه و نتیجه زندگی میکردند، معلوم است که زیاد می شود اما حاجعلی به خاطر داشتن زمینهاي زیاد وکشاورزی مناسب میتوانست هزینه خانوادهاش را تامین کند. البته این برای زمانی بود که حاجعلی تنها ۱۲ زن داشت اما وقتی تعداد همسران او به شماره ۲۶ رسید؛
حقپناه بزرگ وادار شد برای بقیه زنهایش در شهرها و روستاهای اطراف جوجاده خانه بگیرد و هرچند روز یکبار برای سرکشی به وضعیت آنها به شهرها و روستاهای دیگر مازندران معاشرت کند.او برای رفت و آمدش هم آدابی داشت که بچهها باید آنرا رعایت می کردند؛ «پدرمان اسبی داشت به اسم سهند.
زمانی که او می خواست برای دیدن زن و فرزندانش به شهر دیگری برود با سهند تا لب جاده میرفت و از آنجا سوار بنز ۱۹۰اش میشد. وقتی هم که میخواست برگردد؛ یکی از دختران یا پسرانش باید با اسب لب جاده میرفت و آنقدر منتظر می ماند تا حاجی از راه برسد و سوار بر سهند به داخل روستا برگردد.»
خواستگاری برای هوو
پسران حاجعلی تا دل تان بخواهد از پدرشان و کارهایی که انجام داده، خاطره دارند اما حتماً دختران حقپناه هم حرفهاي شنیدنی از پدرشان دارند. برای همین پای حرفهاي آنها می نشینیم. روزی که ما برای تهیه گزارش به روستای جوجاده رفتیم؛ بهترین فرصت ممکن برای دیدن بازماندههاي حاجعلی بود؛ چراکه ولیمه خوران یکی از پسران حاجعلی بود که داشت خودش را برای زیارت خانه خدا آماده می کرد.
حاجی صنم سومین دختر حاجعلی از زن اولش یعنی عاروس است. او که حالا ۸۵ ساله است، میگوید: «آن اوایل حاجی با ۱۲ همسرش دریک خانه زندگی می کرد. همه ی رابطهشان باهم خوب بود. وقتی حاجی میخواست دوباره ازدواج کند، مادرم خودش چادر به کمر میبست و به در خانه آن زن میرفت تا وی را از خانوادهاش برای حاجی خواستگاری کند!»
به گفته صنم زندگی در خانه حاجعلی خیلی جالب بود چرا که گاهی اوقات دریک هفته چند زن همزمان باهم وضع حمل می کردند؛ «حاجعلی در بین ۲۶ زن خود سه تای آنها را از همه ی بیشتر دوست داشت. اولی مادرم عاروس بود که هم پای حاجی بود. دومی محرم خانم و سوم همسر آخر پدرم، ماتابه بود.» صنم در جواب این سوال که آیا حاجعلی دستِ بزن هم داشته،
خندهاش می گیرد؛ طوریكه دندانهاي طلایش به چشم می آیند؛ «حاجی سیاست داشت. اگر خشم نمی کرد و از زنهایش زهرچشم نمیگرفت که آنها به اسانی نمیتوانستند درکنار هم زندگی کنند. او گاهی دستِ بزن هم داشت اما بعداً دلجویی میکرد. خلاصه این که حاجی خیلی خانوادهدوست بود».
گوش به موزیک سطل مسی
«به پدربزرگم به این خاطر حاجعلی گدا می گفتند که او عاشق حضرت علی«ع» بودو ارادت خاصی به او داشت. بهمین دلیل گدای علی لقب گرفت. حتی شعری که روی سنگ مزار او نوشتهایم هم بیمناسبت با اسم او نیست.» فرامرز حقپناه اینها را میگوید؛ او نخستین نوه حاجعلی است که درسال ۵۱ توانسته دیپلم بگیرد.
فرامرز مدتی روی خانوادهاش تحقیق کرد تا آمار دقیقی از تعدادشان جمعوجور کند اما از آنجا که تعداد آنها خیلی زیاد است، از اینکار منصرف شد.«در آماری که سال ۵۱ گرفتم متوجه شدم حاجعلی حدود ۵۴۰ دختر و پسر و نوه و نتیجه دارد. شاید هم اکنون حدود ۲۳۰۰ نفر باشیم، شاید هم بیشتر.» فرامرز از حاجعلی خاطرات زیادی دارد.
او می گوید: «خوب به خاطر دارم که وقتی ما بچه بودیم حاجی برای این که دخترها، پسرها، نوه و نتیجههایش را صدا کند، می گفت: «آهای. او تعداد زیادی از فرزندانش رابه اسم نمیشناخت و به همه ی می گفت آهای!»حاجعلی حتی برای صدا کردن بچههایش از سر مزرعه هم رسم و رسوم خاصی داشت.
آن زمان تلفن همراه نبود. برای همین حقپناه بزرگ به یکی از ستونهاي خانهاش سطلی مسی آویزان کرده بودو هر وقت میخواست پسرانش را از سر مزرعه به خانه صدا کند، با یک چکش به سطل مسی میکوبید تا اعضای خانواده را دور هم جمع کند؛ «یکی از نشانههاي حاجعلی داسی بود که همیشه همراهش بود. او بدون آن داس هیچجا نمیرفت و اعتقاد داشت که ابزار کارش باید همیشه همراهش باشد.
پیرمرد جز قند و شکر هیچ چیز دیگری نمی خرید. همه ی محصولات مورد استفادهاش را خودش به کمک همسرانش درست میکرد. از پشم و پنبه گرفته تا شیر و کره و پنیر.»
سفره عقدی برای سه عروس
یکیدیگر از خاطرات بامزهاي که همه ی فرزندان و اطرافیان حاجعلی آن رابه خوبی به یاد دارند، مربوط به روزی می شود که حاجعلی سه نفر از همسرانش را دریک شب عقد کرد. این اتفاق را حسن حقپناه به خوبی به خاطر دارد؛ «عاروس، حوا، مریم، ننه خانم، ننهجان، محرم خانم، فضه، فاطمه، صغری و ماتابه یا مهتاب تنها چند تن از زنان حاجی هستند.» مدتی که حاجعلی برای فروش دامهایش به آمل رفتوآمد می کرد، از دو دختر اهل روستای «گتاب» خواستگاری میکند.
یکی از آنها ماتابه بود که آن زمان ۱۴ سال بیشتر نداشت؛ «وقتی پدرمان می خواست این دو زن رابه عقد خودش دربیاورد، یکیدیگر از دختران روستا هم از او میـــخواهد وی را هم بهعنوان همسر قبول کند. پدرمان هم قبول میکند. به این ترتیب او در آن شب سه زن رابا هم عقد می کند!!»
با این که حاجعلی در طول زندگیاش زنهاي زیادی رابه عقد خود درآورد اما فقط رضا یکی از پسران حاجعلی که حالا۷۰ ساله است مانند پدرش چند همسر دارد. او تا به حال پنج همسر اختیار کرده است؛ «پدرم قبل از مرگش قصد داشت دختر دیگری را هم به عقد خود درآورد اما دیگر اجل مهلتش نداد. او هر کاری کرد نتوانست از خانواده آن دختر رضایت بگیرد.» بعد ازآن ماجرا حاجعلی گفته بود که دخترهای امروزی پرتوقع شدهاند و به هیچ شرایطی راضی نمیشوند