چگونه کاریزماتیک باشیم؟ چگونه با ابهت بـه نطر برسیم و روی دیگران تاثیرگذار باشیم؟ تقربا هر شخصی دلش می خواهد تا چهره و شخصیتی با جذبه، گیرا و کاریزماتیک داشته باشد. افرادی مانند: آدولف هیتلر، آبراهام لینکن، دونالد ترامپ، جان لنون، چـه گوارا و… شخصیتی فوق العاده کاریزماتیک داشتند و دارند، اما چگونه مـا نیز مثل آن ها باشیم؟ برای دانستن پاسخ در ادامه با پارس ناز همراه باشید.
اول از همه ی این را روشن کنیم کـه منظور مـا از جذبه، همان جاذبۀ مثبت رفتاری اسـت کـه باعث می شود فردی در بین افراد دیگر محبوب شود. دراین مقاله جذبه ترکیبی از خوش صحبت بودن و خوش مشرب بودن و نیک سرشت بودن و … اسـت تا حسی کـه از بخاطر آوردن فردی مثل صدام حسین بـه انسان دست میدهد. اگر دنبال اینجور جذبهي منفی هستید کـه میتوانید بـه جای این مقاله ویدئوی هارت و پورت هاي افرادی قدرت طلب مثل هیتلر را ببینید.
اما اگر تا بـه حال کسی را دیدهاید کـه بدون دلیل خاصی از او خوشتان آمده، در اصل شـما اسیر و ابیر جذبۀ او شدهاید. با جذبه بودن مثل دوچرخه سواری چیزی یاد گرفتنی اسـت و شـما هم می توانید با جذبه شوید. برای اینکار باید اصلاحاتی در رفتار خود بکار ببرید. ضمیر ناخودآگاه، سرنخ هاي اجتماعی، حالات فیزیکی و نوع برخورد شـما با افراد دیگر نقش تعیین کننده اي در شکلگیری و توسعۀ جذبۀ شـما دارد.
برای شروع بگذارید یک مثال بزنیم. مریلین مونرو راکه احتمالاً همه یتان میشناسید. دریک روز بسیار شلوغ خانم مونرو دست یک عکاس را گرفت و وی را با خود بـه ایستگاه متروی گراند سنترال در نیویورک برد. در آن روز مترو چنان شلوغ بود کـه جای سوزن انداختن هم وجود نداشت. مریلین مونرو سوار قطار شد و بدون اینکه جلب توجه کند یک ایستگاه بعد پیاده شد. هدف از اینکار چـه بود؟
متخصص روانشناسی رفتاری اولیویا فاکس کابان دراینباره می گوید چیزی کـه مریلین می خواست بـه مـا نشان دهد این بود کـه دست خودش بود کـه خانم مریلین مونروی دلفریب باشد یا اینکه یک آدم معمولی بنام نورما جین بیکر «اسم واقعیاش » باشد. در داخل مترو او نورما جین بود اما وقتی دوباره از زیر زمین بـه سطح زمین بازگشت و پا در پیاده روهای نیویورک گذاشت تصمیم گرفت کـه مریلین مونرو شود.
نگاهی بـه اطراف انداخت و با همان لوندی خاص خودش از عکاس پرسید میخوای ببینیش؟ مریلین رو میگم؟ و بعد عکاسه گفت کـه هیچ ژست خاصی در او نمیبیند. تنها کاری کـه مریلین کرد این بود کـه دست در موهایش انداخت و موهاشو افشون کرد و سریع یک ژست عکاسی گرفت. با همین حرکت ساده در چشم بر هم زدنی دوباره بـه همان مریلین مونروی لوند و دلفریب تبدیل شد.
انگار کـه یک چوب جادویی را برداشته باشد و بـه خودش بزند. ناگهان برای یک لحظه همه ی چیز از حرکت ایستاد ودر تصویری سیاه و سفید چیزی شروع بـه درخشندگی کرد. مردمی کـه از کنارش عبور میکردند تازه شصتشان خبردار شد کـه ستارهاي در بینشان حضور داشته و آنها تا کنون حواس شان بـه او نبوده. بـه یک باره نگاه جمعیت بـه سوی او منعطف شد. مریلین مونرو زن زیبایی بود.
اما ثابت کرد چیزی کـه باعث شهرتش شده نه زیبایی فیزیکی اش، بلکه چیزی درونی بوده اسـت. در اصل شخصیت مریلین مونرو درون نورما جین بیکر وجود داشت و او آنرا بیدار کرد. منظور از پرورش جذبه این نیست کـه کلاغ را تشویق کنیم تا بـه سبک کبک راه برود. در اصل کسیکه می خواهد نیروی جذبه را در خود بپروراند، لایهي سطحی ارتباطی خودش را برای برقراری ارتباط مطلوبتر با سایرین بـه صورت خودآگاهانه اصلاح می کند.
سکوت با فاصلۀ کمی نسبت بـه اعتماد بـه نفس مهم ترین وجه جذبه اسـت. معنی سکوت این اسـت کـه در جمع گوش نیوش بسپارید بـه صحبت هاي دیگران و کلامشان را قطع نکنید. لازمۀ کاریزماتیک بودن این اسـت کـه بـه سایر افراد نشان بدهیم تمام حواس مان بـه آنها هست. اگر اعتماد بـه نفس نداشته باشید شاید سایرین فکر کنند کـه شـما آدم خجالتی یا توداری هستید و خیلی برایتان بد نمی شود.
اما اگر موقعی کـه دیگران صحبت میکنند بپرید وسط حرفشان، معنیاش این اسـت کـه قصد خودنمایی دارید. مثل همیشه، بهترین حالت برقراری تعادل اسـت. در واقع خصلتی کـه هنر سکوت آنرا بزرگنمایی میکند این اسـت کـه بـه یاد داشته باشید اگر می خواهید بدانید چگونه با جذبه و کاریزماتیک باشیم اول باید این را یاد بگیرید کـه شـما همیشه مرکز توجهات نیستید.
معنی جذبه یا کاریزما این نیست کـه خودتان را باحالتر از بقیه جلوه دهید. راز تناقض گونهي جذبه این اسـت کـه افراد نباید بـه اثبات بهتر بودن خودشان از بقیه بپردازند، در عوض باید کاری کنند کـه سایرین در مورد خودشان احساس بهتری داشته باشند. جذبهي واقعی آن اسـت کـه وقتی اشخاص از پیش شـما میروند احساس کنند فرد مهمتری هستند.
یک آدم معمولی اول از همه ی خودش را دوست دارد و علاقه دارد کـه درباره خودش صحبت کند. اما یک آدم دوست داشتنی و کاریزماتیک بـه افراد اجازه میدهد کـه درباره خودشان صحبت کنند. شق القمری کـه افراد دوست داشتنی انجام می دهند این اسـت کـه روحیهي مثبت گرایانه اي دارند، منیت را کنار میگذارند و با سکوتشان بطرف مقابل توجه می کنند!
بـه تک تک لغاتی کـه از دهان طرف مقابل در می آید توجه کنید. تصور کنید کـه دارید یک فیلم تماشا می کنید یا یک کتاب می خوانید و آهسته آهسته با شخصیت اصلی داستان آشنا میشوید. تمام هوش و حواستان رابه نقش اصلی بدهید. درعین حال، موقعی کـه دیالوگهاي وی را میشنوید پارازیت نیندازید. ممکن اسـت کـه اینکار بنظر منفعلانه بیاید کـه فقط یک نفر حرف بزند و شـما صرفاً گوش کنید.
اما اگر لای هر نفس کشیدن طرف شـما بخواهید جوابیه اي برای او صادر کنید و یا هنوز خاطرۀ طرف تمام نشده شروع کنید ماجرای خودتان را تعریف کنید بطرف مقابل این حس دست می دهد کـه گوش هاي شـما دکوری اسـت و فقط منتظرید تا صدای او قطع شود تا خودتان حرف بزنید. طرف در جمع نشسته و با کلی آب و تاب از اینکه وادار بوده در دوران سربازی اش آب شور قُم را بخورد تعریف می کند.
انتظار دارد کـه بقیه بـه حرفهایش گوش بدهند اما هنوز نفسش فرو نرفته کـه یک نفر در جمع میگوید: پس دوغ شتر نخوردی البته منظور این نیست کـه در هر جمعی یک متکلم وحده انقدر حرف بزند کـه دور دهانش کف کند و بقیه هم وی را مثل جغد نگاه کنند. هر چیزی حد وسطش خوب اسـت. صبر کنید تا حرف نفر مقابل تمام شود و نتیجهي مورد نظرش را از باز کردن دهانش بگیرد سپس با طمأنینه حرف خودتان را شروع کنید.
اعتماد بـه نفس داشتن یک پای کاریزماتیک بودن اسـت، اما پروراندن آن مثل آب خوردن نیست. افراد نه می خواهند آدم پرافاده و متکبری بنظر برسند و نه فرد خجالتی و ترسویی. این حسی اسـت کـه از درون بـه آدم منتقل میشود. آدم می تواند با ورزش کردن مداوم یا تیپ زدن و صحبت کردن در مورد اطلاعاتی کـه از اینور و آنور دارد احساس خوبی رابه خودش منتقل کند.
بعدازظهر یک ساعت بـه باشگاه میروید و یک حال اساسی بـه سیکس پک و جلو بازو و کول و ساق پا می دهید، بعد میروید خانه و یک دوش حسابی می گیرید و تیپ اسپرت میزنید و یک ادکلن معطر روی خود خالی می کنید و میروید پاتوق دوستانتان و آخرین فیلم جیمز باند را برایشان کارشناسی می کنید. از ته دل احساس می کنید کـه هیچکسی جلودارتان نیست.
اما این درست نیست کـه خوره بازی در بیاورید. برای جذبه داشتن بد نیست بـه بقیه هم اجازه صحبت کردن بدهید تا نشان دهید کـه برای دانستن چیزهای جدید آدم کنجکاوی هستید. افراد معمولی در هنگامیکه چیزی از بحث سر در نیاورند بـه جای اینکه کنجکاوی بـه خرج دهند، سریع بـه وضعیت دفاعی در می آیند و سعی می کنند جریان بحث کردن رابه سمت چیزهایی کـه خودشان ازآن سر در میآورند عوض کنند.
از طرف دیگر، افراد با جذبه و با اعتماد بـه نفس با هدف خود زندگی میکنند. تشخیص اینکه بعضی افراد در کار خود سرگردان و بی هدف هستند کار چندان سختی نیست. حلقهي گمشده دراینجا فقدان یک عامل بـه جلو راننده اسـت. شور و اشتیاق یک چیز اسـت و اعتماد بـه نفس یک چیز دیگر. اگر انسان یک خودرو باشد، شور و اشتیاق ضبط آن اسـت، و اعتماد بـه نفس موتور آن.
جردن لیجوان پایهگذار وبسایت معتبر « High Existence » اعتقاد دارد بدون انگیزه کاری از پیش نمی رود. او دراینباره می گوید دلیلی، هدفی، تفکری … را بردارید و با آن زندگی کنید. آدمیزاد بـه هدف گذاری زنده اسـت. اگر بـه چیزی شدیداً باور داشته باشید دیگر نیازی نیست کسی شـما رابه سمت آن هل بدهد. خودتان بـه صورت طبیعی بـه سمت آن می روید. همیشه از خودتان مطمئن باشید.
حتی اگر بـه چیزی شک دارید آنرا مثل طاعون بین همه ی پخش نکنید. طوری رفتار کنید کـه انگار 100 درصد از کارتان مطمئن هستید. هیچکسی نیست کـه همیشه بداند کارش بـه کجا ختم میشود، اما آدمی کارش درست اسـت کـه پایش را محکم بردارد. فکر کنید یک بازیگر تئاتر هستید کـه حتی اگر روی سن یک لحظه نمایشنامه از یادتان رفت باید طوری بازی کنید کـه هیچکسی این را متوجه نشود.
همه ی مـا در زندگی لحظاتی را داریم کـه پیش خودمان می گوییم فلان جا عجب گندی زدم. این ها را فراموش کنید! حتی یک اپسیلون ثانیه فکر کردن بـه این لحظات باعث می شود کـه شـما تمرکز خودرا از دست بدهید کـه این از دید دور و بریهاي شـما پنهان نمی ماند. اعتماد بـه نفس یعنی اینکه آدم شخصیت خود و کاری کـه میکند را قبول داشته باشد و بـه بقیۀ مسائل توجه نکند.
افراد با جذبه بلدند کـه چگونه با مردم صحبت کنند. آنها میدانند کـه چطور یک بحث را شروع کنند، بـه آن مسیر بدهند و طوری صحبت کنند کـه بـه سایرین احساس آرامش بدهند. اگر این چیزها را بلد نیستید، باید تمرین کنید. کسی هم نمیگوید کسب مهارت دراین زمینه کار سهولت اسـت اما اگر شجاعتش را داشته باشید کـه از دیوار ذهنی خود عبور کنید وخود را دراین زمینه ارتقاء دهید، بعدا پاداشش را خواهید گرفت.
اوایلش کمی بشما سخت خواهد گذشت، اما بهتر شدن همیشه از طریق سخت گذراندن حاصل می شود. اگر نمی دانید کـه چطور یک گفت و گو را آغاز کنید، خلاقیت بـه خرج دهید. اول بـه این بیندیشید کـه دوست دارید درباره چـه چیزهایی صحبت کنید و از صحبت کردن درباره چـه مسائلی بدتان می آید. اگر چیزی باشد کـه شـما از صحبت کردن درباره آن معذب شوید، احتمالاً این مطلب آنهاي دیگر را هم معذب می کند.
نکتهي دیگری کـه باعث می شود شـما آدم خوش صحبتی بنظر برسید این اسـت کـه بـه جای اینکه زور بزنید خودرا فرد باهوشی نشان دهید، سعی کنید آدم مهربانی باشید. البته اگر جایزه نقدی میدهند حتما تلاش خودتان را بکنید کـه با کل کل کردن طرفتان را از رو ببرید، اما اگر در گفتگوهای روزمرهتان با مردم مهربان باشید بـه فرد با جذبه اي تبدیل می شوید. سیمون رینولدز از مجلۀ مشهور فوربس می گوید:
سؤال پرسیدن بهترین فرصت را برای محبوب شدن در اختیار می گذارد آدمی کـه سؤال میپرسد جلسۀ گفت و گو را بازرسی میکند و کسیکه سؤال هاي معقولانه و هوشمندانه اي بپرسد خودش رابه عنوان یک آدم خوش فکر و باهوش جا میاندازد صفتی کـه باعث میشود فردی جذبه پیدا کند. آقایان ارجمند وخانم هاي عزیز لباس تنها یک کالای بی استفاده و تزئینی نیست. اگر لباس درستی انتخاب کنید، هویت اجتماعی شـما تحت تاثیر قرار میگیرد.
وقتی بـه فرض همکارتان را در آسانسور می بینید و هیچ حرفی برای گفتن ندارید ناگهان سکوت اذيت دهندهاي بین شـما ایجاد می شود. اگر برای شروع گفت و گو چیزی بـه ذهنتان نمیرسد نگران نباشید. از قانون تاری ،فلسفه ،استعاره استفاده کنید و هیچوقت در نمانید. هر کاری از دستتان بر می آید بکنید تا از سکوت اذيت دهنده جلوگیري کنید. افراد خوش صحبت بلدند کـه چطور خود و همصحبتهای شان را داخل یک قایق بنشانند.
اینجور افراد وسط گفت و گو از تجربههايشان میگویند و لای صحبتهايشان داستانی از شِل سیلوراشتاین رابه یکی از قصه هاي کلیله و دمنه میچسبانند و با تعریف کردن جوک در جای مناسب، رنگ و لعابی بـه حرفهايشان میدهند تا بشما گوشزد کنند خوش صحبتی فراتر از اطلاع رسانی خشک و خالی اسـت. بکار گیری جوک و شوخ طبعی در حین صحبت کردن مهارت خاصی را میطلبد.
اگر قصد دارید ماجرای خندهداری را برای کسی تعریف کنید بهتر اسـت، علاوه بر اینکه آنرا بدون مِن مِن کردن بیان میکنید، ربطی هم بـه سر و ته بحث داشته باشد. در کل برخورداری از حس شوخ طبعی میتواند شـما رابه فرد محبوبی در جمع تبدیل کند بـه شرط آنکـه ظرافتهاي استفاده ازآن را رعایت کنید. آخرین مورد در خوش صحبت بودن این اسـت کـه سؤال بپرسید.
کسیکه صحبت می کند دوست دارد کـه سایرین گوش بـه حرفهایش بسپارند. سیمون رینولدز از مجلهي مشهور فوربس می گوید سؤال پرسیدن بهترین فرصت را برای محبوب شدن در اختیار میگذارد: ” آدمی کـه سؤال میپرسد جلسهي گفت و گو را نظارت میکند و کسیکه سؤالهاي معقولانه و هوشمندانهاي بپرسد خودش رابهعنوان یک آدم خوشفکر و باهوش جا میاندازد – صفتی کـه باعث میشود فردی جذبه پیدا کند.
جالبیاش اینجاست کـه پرسیدن یک سؤال خوب نسبت بـه ارائهي یک پاسخ مناسب، دانش کمتری را میطلبد ودر اصل همه یي تحسینها باید بـه سمت فرد پاسخگو سرازیر شود اما با اینحال آن کسیکه سؤال خوبی بپرسد وجههي بسیار خوبی از خود بـهجا می گذارد.
یادش بخیر. شادروان منوچهر نوذری بازیگر بود، دوبلور بود، در رادیو فعالیت میکرد و هم چنین برنامههاي زیادی را در تلویزیون اجرا کرده بود اما بیشتر از همه ی اینها بخاطر مسابقهي تلویزیونی جالبی کـه اجرا میکرد مشهور شده بود. این مسابقه نامش مسابقۀ هفته بودو مرحوم نوذری یک برگه دستش بودو با لحن جالبی یکسری سؤالاتی از شرکت کنندهها میپرسید تا اطلاعات عمومیشان را بسنجد.
عبارت معروفی کـه دراین مسابقه بارها و بارها از زبان منوچهر نوذری بیان میشد از کی بپرسم؟ بود. مـن بـه شخصه، جذبهاي کـه منوچهر نوذری دراین مسابقه داشت را در هیچ احد و الناسی ندیدم. از نسل فعلی هم میتوانید عادل فردوسی پور یا علی ضیاء را درنظر بگیرد کـه مجریهاي باحالی هستند. اغراق نیست اگر بگوییم این دو جزو محبوبترین و با جذبه ترین آدمهاي این مملکت هستند.
شاید بگویید کـه این محبوبیت بخاطر بامزه بودنشان اسـت اما در واقع چیزی کـه آنها را متمایز میکند این اسـت کـه از مهمانان برنامه شان سؤالهاي خوبی میپرسند و بـه طرز دوست داشتنی اي نظارت بحث را در اختیار میگیرند. جذبه داشتن بیشتر بر این اساس اسـت کـه دربارۀ سایرین چیز یاد بگیریم تا اینکـه سایرین چیزی درباره مـا یاد بگیرند.
بعضی وقتها یک چشم در چشم شدن کوتاه بهتر از یک ساعت حرف زدن اسـت. برقراری ارتباط چشمی مناسب بـه این معنی اسـت کـه شـما بـه حرف طرف مقابل گوش میدهید و برای او اهمیت قائل هستید و وی را فرد محترمی می دانید. از بالا بـه پایین نگاه کردن یا چرخاندن مداوم سر در هنگام صحبت کردن طرف نشانگر این اسـت کـه شـما علاقه اي بـه صحبت کردن با آن فرد ندارید و هوش و حواس شـما بـه جای دیگری اسـت.
با این حال تمرین ارتباط چشمی مبحث دو دو تا چهارتایی نیست. ارتباط چشمی زیاد میتواند دفع کننده باشد و ازآن طرف کمش هم خوب نیست. اگر میخواهید بـه اندازه مناسب ارتباط چشمی برقرار کنید باید حسابی تمرین کنید.
بعد از اینکه مدتی تمرین کردید، قلقش دستتان می آید کـه چقدر چشم در چشم شوید. اما ارتباط چشمی فقط بـه زمان آن بستگی ندارد. نحوهي چشم در چشم شدن هم مهم اسـت. اگر می ترسید کـه در حین نگاه کردن بـه چشم طرف، مثل آدمهاي روانی فیلمهاي راب زامبی بنظر برسید، فکری برای این قضیه بکنید.
برای نمونه میتوانید بـه رنگ چشم افرادی کـه روبرویتان قراردارند دقت کنید و از این قضیه برای خودتان عادتی بسازید. بعضی از افراد موقع حرف زدن طوری بـه مخاطبانشان نگاه میکنند کـه روباه مکار بـه پینوکیو نگاه نمیکرد.
آدمهاي با جذبه احساساتشان رابه چندین شیوه بروز میدهند. استفاده ازبدن برای تاکید کردن در مورد موضوعات مختلف، یکی از این شیوه هاست. فکر کنم با مـن موافق باشید کـه اگر کسی مثل چوب خشک بایستد و بدون هیچ حرکتی بخواهد چیزی را برایتان بگوید بـه دقیقهي دوم نکشیده حوصله تان را سر میبرد.
حتما پزشک حمیدرضا صدر را در تلویزیون دیدهاید کـه میتوان گفت در بین کارشناسان فوتبال، مهیج ترین اجراها متعلق بـه اوست زیرا دائم دست وبالش در حرکت اسـت کـه اینکار شور و هیجان خاصی بـه صحبت هایش میبخشد. بر عکس آقای مرتضی محصص را میبینم کـه باوجود اطلاعات فنی بسیار بالا، اما بـه این دلیل کـه خیلی یکنواخت و بدون حرکت صحبت میکند بیننده را جذب نمیکند.
اگر میخواهید زبان بدن خودرا تقویت کنید از لبخند زدن شروع کنید. آدم هایي کـه دائم لبخند بر لبانشان اسـت بیشتر از کسانی کـه چهره اي خشک و اخمو دارند بـه دل می نشینند. جناب سیمز ویث، یکی از افراد مشهور در حوزه رسانه هاي اینترنتی، توصیه میکند کـه برای تقویت زبان بدن بـه یاد آدمها یا حیواناتی کـه میشناسید و حرکات فیزیکیاي کـه انجام میدهند بیفتید. وی می گوید:
بـه مادربزرگتان فکر کنید کـه وقتی بعد از مدتها شـما را میبیند آغوشش را برایتان باز میکند و لبخند میزند یا اگر در مزرعه تان سگی نگه میدارید بـه او فکر کنید کـه وقتی آخر شب بـه مزرعه بر میگردید با هیجان تمام بـه سمت تان میدود و گوشتان را لیس میزند.
مردم از آدم هایي کـه موقع حرف زدن خیلی پر شور و نشاط هستند خوششان می آید. البته حرکات بدن می بایست متناسب با موضوع بحث باشد. مثلا دریک جلسه کاری کسی نمی آید با بالا گرفتن دست ها و چرخاندن کمرش هم زمان با قهقهه زدن، چرخهي عرضه و تقاضا را نمایش دهد. اینکار را کاسبی انجام میدهد کـه کالایی را خریده و انبار کرده و حالا قیمت دلار افزایش یافته اسـت.
بعضی مواقع حرکات بدن بـه جای اینکه باعث خیر شوند بانی شر می شوند. فردی دارد صحبت میکند و شـما در حال سر تکان دادن مبنی بر تایید حرف هایش هستید، اما اگر بیش از حد سر تکان بدهید انگار کـه مسخره گیر آوردهاید. فرد مقابل این صحنه را میبیند و یاد آن سگ تزئینیها کـه مردم روی داشبورد اتومبیل شان میگذراند میافتد و دیگر دل و دماغی برای حرف زدن برایش باقی نمی ماند.
شنیده اید کـه می گویند مؤمن آینهي مؤمن اسـت؟ در راستای تلاش برای با جذبه شدن گاهی اوقات لازم اسـت کـه بعضی از افراد را الگو قرار دهید.
سعی کنید جذابیت هاي افراد مختلف را برای خودتان مصادره کنید. البته لازم نیست با تمام افکار و عقاید فرد مقابل موافق باشید. صرفاً از بخشی از حرکات و سکنات آنها برای ارتقاء وجوه خارجی شخصیت خود استفاده کنید.
کلینت ایستوود در جوانی فیلم هاي وسترن زیاد بازی میکرد ودر اکثر این فیلم ها نقش فردی را بازی می کرد کـه هفت تیر کش بسیار سریعی بود اما بیشتر از اینکـه مردم بـه قدرت هفت تیر کشی او احترام بگذارند کلاه شان رابه خاطر جذبۀ او از سر بر میداشتند، زیرا او جوان مردی بود کـه از کسی نمیترسید و البته زیاد هم حرف نمیزد. اگر پایش میافتاد قادر بود 10-20 نفر را افقی کند.
این شخصیت برای مردم جذاب و دوست داشتنی بود. برای الهام گیری از جذابیتهاي کلینت ایستوود لازم نبود کـه روی کسی هفت تیر بکشی. همین کـه آدم نترسی بودی و خیلی مختصر و شمرده حرف میزدی تـو هم بـه فرد با جذبه و محبوبی تبدیل میشدي.
کاریزما یا فرهمندی بـه معنی جذابیت غیرعادی و دارا بودن صفتهاي ویژه و ممتاز و منحصربهفردی اسـت کـه مورد پسند و ستایش بسیاری از دیگر انسانهاست، بـه بیانی دیگر نوعی جاذبه فردی اسـت کـه اثری اجتماعی دارد. استفاده از واژه کاریزما از اواسط قرن بیستم بـه عبارتی برای توصیف چهرههاي سیاسی برجسته بدل شد، چهرههاي مثبت یا منفی کـه جذابیت مقاومت ناپذیری برای توده ها داشتند.
کـه همین اثرگذاری انها را بر عموم انسانها بیسابقه ساخته بود. واژه کاریزماتیک نیز برای توصیف انسانی استفاده می شود کـه فراتر از اراده و اختیار مردم آنان را تحت تأثیر قرار میدهد. نکته اینجاست کـه کسی نمی تواند بادقت بگوید چگونه میتوان یک شخصیت کارزیماتیک را از دیگران تشخیص داد، و این تشخیص بیشتر براساس نوعی قضاوت حسی صورت می گیرد، از این رو شاید نتوانید بـه دقت بگویید چرا فکر می کنید دوستتان کاریزماتیک اسـت.
اما گروهی از محققان دانشگاه تورنتو روی این فرضیه متمرکز شدهاند کـه بیشتر مردم توانایی تعیین کمیت کاریزما را ندارند و بـه واسطه مجموعهاي از پژوهشهاي هوشمندانه اینکار رابه شکلی شگفتانگیز ساده کردهاند. براساس مقالهاي کـه توسط این محققان در نشریه « personality and social psychology » منتشر شده، واکنش بـه این ۶ وضعیت می تواند میزان کاریزماتیک بودن شـما را تعیین کند.
بـه هر وضعیت متناسب با سازگاری آن با روحیات خود امتیازی از ۱ تا ۵ بدهید «امتیاز ۱ کمترین هم خوانی و ۵ بیشترین هم خوانی رابا ویژگیهاي رفتاری پاسخدهنده دارد»:
« مـن کسی هستم کـه… »
= حضورم در همه یجا احساس میشود
= توانایی تاثیرگذاری بر دیگران را دارم
= می دانم چطور رهبر یک گروه باشم
= دیگران درکنار مـن احساس اسانی می کنند
= طبق معمول بـه همه ی لبخند میزنم
= می توانم با همه ی کنار بیایم
اکنون مجموع امتیازهایی کـه بـه دست آوردهاید را بر ۶ تقسیم کنید. اگر نتیجه بالاتر از ۳٫۷ باشد،بـه آن معنی اسـت کـه شـما نسبت بـه یک فرد معمولی از کاریزمای بالاتری برخوردارید. این ویژگیهاي رفتاری براساس نتایج چندین پژوهش با حضور بیش از هزار داوطلب بعنوان معیار سنجش کاریزما انتخاب شدهاند.
محققان از داوطلبان تقاضای کردند براساس مجموعه اي از ویژگی هاي رفتاری کـه مخصوص افراد کاریزماتیک اسـت خودرا بسنجند و بر اساس دادههای بـه دست آمده دریافتند 2 عامل تاثیرگذاری مانند توانایی رهبری وقدرت حضور و خوشرویی و مدارا با کاریزماتیک بودن ارتباط نزدیکی دارند.