جستجو در پارس ناز

اشعار روضه طفلان حضرت زینب (س)

مجموعه : مذهبی
اشعار روضه طفلان حضرت زینب (س)

اشعار روضه طفلان حضرت زینب «س» 

خواندن روضه طفلان حضرت زینب بسیار سخت و دردناک هست, روضه شهادت این طفلان را برایتان در زیر حاضر نموده ایم که می‌توانید بخوانید.

 

وقتی که در دور و برت لشگر نباشد
وقتی برایت یک نفر یاور نباشد

 

وقتی که هل من ناصر تو بی پاسخ هست
وقتی که شرم از سبط پیغمبر نباشد

 

خواهر اگر جان را نریزد زیر پایت
دیگر به جان تو سوگند خواهر نباشد

 

باید که قربانی شوند این دو جوانم
یقین بکن راهی از این بهتر نباشد

 

وقتی که عبدالله هم داده رضایت
عذری نمانده گفتگویی پایان نباشد

 

وقتی وهب را مادرش تقدیم کرده
از یک مسیحی خواهرت کمتر نباشد

 

بگذار تا کامل شود عشق من و تو
بگذار بین ما کسِ دیگر نباشد

 

کاری بکن اي عشق من در روز محشر
تا خواهرت شرمنده از مادر نباشد

 

من هر چه را دارم اگر ریزم به پایت
جبران یک موی علی اصغر نباشد

 

میباشند اولاد من , اما خون این ها
رنگین تر از خون علی اکبر نباشد

 

گفتی همه ي وقت خواهرت را دوست داری
اکنون نباید روی حرفش نه بیاری

 

از غربتت مولا خبر دارند هر دو
بر حال امروزت نظر دارند هر دو

 

تنهایی ات این جا درآورد اشکشان را
از غصه ات چشمان تر دارند هر دو

 

پوشانده ام بر تن لباس رزمشان را
بنگر چه تیغی بر کمر دارند هر دو

 

من که حریف بی قراری شان نبودم
شور عجیبی بین سر دارند هر دو

 

از لحظه اي که گفته اي “نه” اي برادر
حال و هوای محتضر دارند هر دو

 

از بسکه شوق پَر زدن تا دوست دارند
بر تن به جای دست پَر دارند هر دو

 

از نسل ابراهیم و اسماعیل میباشند
در دستشان تیر و تبر دارند هر دو

 

وقت رجز خواندن شبیه شیر میباشند
وای از دمی که نیزه بر دارند هر دو

 

مثل خورشیدند و آتش می فشانند

شیران جنگند و شرر دارند هر دو

 

با خونشان آمیخته شور دلیری
مثل عباست جگر دارند هر دو

 

بگذار این‌ها سوی میدان پر بگیرند
من خوشنود ام هر دو به پای تو بمیرند
مجتبی شکریان همدانیاشعار روضه طفلان حضرت زینب (س)داداش ببین که بچه هام
غصه دارن برای تو
این دو گل ناقابلم
میخوان بشن فدای تو
برای اذن و رخصتت
همش بهونه می گیرن
نشکن دلاشونو داداش
زین غصه و غم میمیرن
داداش سپاه زینب,حاضر ي نبرده
ببین محمد من,واسه خودش ي مرده
واویلتا واویلا….واویلتا واویلا

 

شوق شهادت رو ببین
تو چشم بچه هاي من
اینقده بی حوصلگی نکن
غصه نخور برای من
نذر تو کردم یا اخا
طفلان خود با جان و دل
شرم و خجالت تو نگات
نبینمت باشی خجل
منی که پای عشقت,هیچ چیزی کم نزاشتم
غیر تو اي برادر , آرزویی نداشتم
واویلتا واویلا…واویلتا واویلا
علی بهرامی نیا

 

الا اى آسمان عشق بنگر اختر خود را
بلا گردان اصغر کن دو کودک خواهر خود را

 

بیا و بر مگردان این کفن پوشان زینب را
که نزد فاطمه بالا بگیرد او سر خود را

 

تو هر جا رفتى و زینب کنارت بود و ما بودیم
ب دنبالت ببر بر نى سر دو یاور خود را

 

بدان غیرت ز حیدر , رزم از عباس تو داریم
نظر کن رزم شاگردان میر لشگر خود را

 

ز نسل جعفریم و دست بسته روزى ما نیست
بده اذنى که نگشائیم این بال و پر خود را

 

وفاى مادر ما بعد از این بهتر عیان گردد
تو هرگز نشنوى آه و فغان خواهر خود را

 

تو میدانى که سیلى خوردن مادر چه بد دردى هست
چسان ما بنگریم آزرده روى مادر خود را