جستجو در پارس ناز

اشعار زیبا و خواندنی از صوفی عشقری

اشعار زیبا و خواندنی از صوفی عشقری

اشعار زیبا و خواندنی از صوفی عشقری 

برترین و زیباترین اشعار خواندنی از صوفی عشقری شاعر ایرانی را برای شما ادبیات دوستان آورده ایم که میتوانید بخوانید. غلام‌نبی عَشقَری از شاعران پارسی‌گوی افغانستان بود. پدرش شیرمحمد مشهور به داده‌شیر تاجرپیشه بود. وی هنوز اولین سالهای کودکی را سپری نکرده‌بود که پدر، مادر و برادرش را از دست داد.

 

او از ۱۸ سالگی به شاعری روی آورد. در سال ۱۲۹۳ خورشیدی غلام نبی اولین شعرش را به تخلص عشقری سرود. تعداد زیادی از اشعارش در روزنامه‌هاي آن زمان به چاپ رسید و ۷۰ سال تمام به شاعری پرداخت.در ۹ سرطان ۱۳۵۸ خورشیدی صوفی غلام نبی عشقری به عمر هشتاد و هفت سالگی درگذشت و در شهدای صالحین به خاک سپرده شد.

 

دنياست مفید و دنيا ليكن بقا ندارد

دارد چو بيوفايی يك آشنا ندارد
هرچيز در شكستن فرياد می برآرد
اما شكست دلها هرگز صدا ندارد
دانی چنار باخود آتش زند چه باعث
سرتابپای دست هست, دست دعا ندارد
شخصيکه بينوا شد منزل بدوش گردد
در هر کجا که باشد بيچاره جا ندارد
هرچند دختر رز در ميکده عروس هست
افسوس دستُ پايش رنگ حنا ندارد
دلدارِ پرغرورم بسيار مستِ ناز هست
چون سايه در پيش من, رو بر قفا ندارد
اين حرف را به تكرار از هر كسی شنيدم
ظالم به روی دنيا ترس از خدا ندارد
با رهروئ بگفتم اينراه کدام راه هست
گفتا که راه عشقست هيچ انتها ندارد
کرد هرکه را نشانه يکذره بج نگردد
دست قضا بعالم تير خطا ندارد
فرزند ارجمندم البته قمارباز هست
ليکن نماز خود را هرگز قضا ندارد
نزد طبيب رفتم خنديده اينچنين گفت
درد تو درد عشق هست هرگز دوا ندارد
در صفحهء کتابی ديدم نوشته اين بود
صد بار اگر بميرد عاشق فنا ندارد
يارب تو کن حفاظت پامانده عشقری را
بر دشت حيرت آباد پشتُ پناه ندارد
افتاده‌ عشقری را بالای خاك ديدم
گفتم به اين اديبی يك بوريا ندارد