دانشجویان ایرانی در کشور با مشکلاتی مواجه میباشند که میتواند روی روحیه آنان تاثیرات منفی بگذارد. در این مقاله مشکلات را کاملا بررسی میکنیم.
با اضطراب و افسردگی شروع میشود
«بیشترین مشکلی که دانشجویان در ابتدای ورود به دانشگاه با آن مواجه می شوند اضطراب و افسردگی هست. بعد از مدتی، مشکلاتی از قبیل سازگاری با مقتضیات آموزشی، استاد، کادر آموزش و اداری، و سازگاری در روابط دوستان و همکلاسان، خانواده و والدین هم پیش می آید. واکنشهاي روانی به مشکلاتی مانند غم غربت و سازگاری
با اقلیم جدیدی که دانشجو در آن قرار گرفته هم بین دانشجویان غیربومی دیدن می شود. مشکل در سطح انگیزش منجر به افت تحصیلی میشود، یا ضعف تحصیلی مزمن که فرد احساس می کند پایینتر از حد انتظار خود عمل می کند. عدمتطابق در مهارت تحصیلی، عدمتطابق علایق تحصیلی با رشته قبول شده و عدمتطابق تصور قبلی دانشجو با رشتهاي
که در آن پذیرفته شده.» این ها جمعبندی پزشک بهمن بهمنی، روانشناس، از سالها مشاوره با دانشجویان و زیادترین مشکلاتی هست که دانشجویان در دانشگاه با آن مواجه می شوند.پزشک بهمنی در تحلیل زیادترین علت مشکلات روحی دانشجویان میگوید: «در شرایط فعلی جامعه ما دوره جوانی و نوجوانی با همدیگر مخلوط شده.
براساس تعاریف روانشناسی، هویتیابی باید در دوره نوجوانی صورت بگیرد؛ اما حالا این دوره تا ۲۲-۲۳سالگی طول می کشد. دانشجویان تعریف درستی از خود ندارند. از لحاظ روانی هنوز هویت مشخصی ندارند. اوضاع شغلی و تحصیلیشان معلوم نیست و می توان گفت هنوز از نظر روانی نوجوان محسوب میشوند. به علت پیچیدگیهاي جامعه از لحاظ فرهنگی،
اجتماعی و میزان تغییر و تحولاتی که در فضای اجتماعی کشور میافتد هویتیابی دانشجویان به سختی صورت می گیرد. دانشگاه باید کمک کند تا دانشجویان بتوانند هویتشان را پیدا کنند.»
مشکلات اخیر جایگزین مشکلات پیشین
اولش با غم غربت شروع میشود یا افسردگی و اضطراب. وقتی استاد میگوید بیا روی سکوی جلوی کلاس بایست و کنفرنس بده عرق سردی روی پوستت لیز می خورد. کمکم یاد میگیری این اضطرابها را با لودگی از دلت باز کنی؛ اما بعدش اضطراب کار پیداکردن و بیکارنماندن، برگشتن به ولایت یا ماندن در پایتخت، سختی کنارآمدن با خانواده و همانهایي که تا همین سال پیش، هم تو حرفهاي آنها را میفهمیدی و هم آنها حرفهاي تو را.
پزشک بهمنی درموردٔ تغییر مشکلات دانشجویان در ترمهاي بالاتر میگوید: «مشکلات دانشجویان در ترمهاي بالاتر در مقایسه با مشکلات دانشجویان تازه وارد تغییر میکند و مشکلات جدیدی جایگزین مشکلات قبلی میشود. چندینسال پیش، در وزارت علوم تحقیقی انجام شد که نتایج آن نشان داد سنوات تحصیلی باعث نمیشود
که مشکلات دانشجویان کمتر شود. از طرفی نتایج تحقیق دیگری بین دانشجویان پزشکی در دوره علوم پایه که اوایل دهه ۸۰ انجام شد نشان داد که درصد قابلتوجهی از آنها تمایل داشتند تغییر رشته بدند. این نتیجه با دقت به رشته تحصیلی این گروه نشان میدهد که آنها چقدر تمایل دارند تغییر اوضاع دهند.»
به گفته پزشک بهمنی، دانشجویان اخیر اغلب مضطرباند و در روابط اجتماعی خود با مشکل مواجه می شوند. آنها تصور دقیق از محیط دانشگاه و رشتهاي که گزینه کردهاند ندارند و در عین حال، اضطراب و افسردگی واکنش بیشتری دارند. اما با گذشت چند ترم، مشکلات دیگری جایگزین این مشکلات می شود: نگرانی شغلی و نگرانی
از رفتن به سربازی که به اشتباه به وضعیتی نگرانکننده برای دانشجویان تبدیل شده. در صورتی که ممکن هست تمرین زندگی با بالادست، پاییندست، مهارتآموزی و آمادگی برای زندگی آینده هر فرد باشد.
ارتباط با جنس متفاوت
پزشک بهمنی معتقد هست که به جای کلمه جنس مخالف بهتر هست از جنس متفاوت بهره گیری کنیم. وی اوضاع این ارتباط را اینگونه تحلیل می کند: «تمایل به ارتباط با جنس متفاوت در دانشگاه چندان هست، اما همۀگیر نیست. دورهاي هست مربوط به نوجوانی حلنشده و تجربه اخیر احساسیاي که فرد قبلا امکان آن را نداشت؛
در نتیجه برچسبهاي غلطی به احساس خود میزنند و به دنبال آن واکنشهاي غلط نشان می دهند و تصمیمات غلطی هم میگیرند. دانشجویان تصور درستی از موانست، صمیمیت و دوستی ندارند. انس انسانی را عشق تلقی میکنند و متاسفانه، تصورات اشتباهی از ارتباط با جنس متفاوت دارند و غافلانه چیزی را به جای چیز دیگر می گیرند.
مراکز مشاوره هم نمی توانند به نیازهای دانشجو پاسخ دهند و این تجارب منجر به تبعات منفی مانند: دلسردی، احساس سرخوردگی شدید از ارتباط با جنس دیگر، بیاعتمادی و انکار در میان دانشجویان میشود. این موضوع در میان دانشجویانی که از خانواده خود جدا شدهاند خیلی اکثر هست.
به علت دوری عاطفی از خانواده و احساس کاستیاي که به دانشجو دست می دهد، فرد میخواهد خلأهاي خود را پر کند و به همین دلیل، با نخستین ارتباطهاي خود در محیط دانشگاه احساس عاشقشدن می کند؛ چون می خواهد که به جای روابط قبلی خود، شخص جدیدی را جایگزین کند، آن هم از یک جنس متفاوت!»
دانشجویانی که در مرحله جدیدی از زندگی خود قرار گرفتهاند، باید بسیار مسئولانه با اوضاع خود مواجه شوند و از منابع برای رشد خود بهره گیری کنند. باید خلاق باشند و تماس خود را با فرهنگی که از آن برخاستهاند، حفظ کنند.دانشجویانی که در مرحله جدیدی از زندگی خود قرار گرفتهاند، باید بسیار مسئولانه با اوضاع خود مواجه شوند و از منابع برای رشد خود بهره گیری کنند.باید خلاق باشند و تماس خود را با فرهنگی که از آن برخاستهاند، حفظ کنند.
پزشک بهمنی یادآوری می کند: «اوضاع بچههاي غیربومی کمی حساستر هست. باید به این بچهها کمک کرد تا از روابط همجنسان خود برای شکلگیری روابط عاطفی بهره گیری کنند. با کار گروهی و عضویت در گروههاي فرهنگی و آموزشی، روابط صمیمانه را تجربه کنند، مسئولیت و تعهد و صمیمیت را در ارتباط با همجنس خود یاد بگیرند تا بتوانند در ارتباط با جنس متفاوت نقشهاي خود را به درستی ایفا کنند.»
وی معتقد هست: «دانشگاهها باید روی این موضوع کار کنند تا دانشجویان برقراری ارتباط صمیمانه با جنس متفاوت را یاد بگیرند و در زندگی مشترک خود با مشکلات ارتباطی کمتری مواجه شوند. متاسفانه دانشگاهها خیلی منفعلانه عمل می کنند و انگار از واردشدن به این موضوعات میترسند.»
اتاقی برای مشاوره
تا به حال گذرت به واحد مشاوره دانشگاه افتاده؟ نه؟ تابلویش را دیدهاي؟ از کنارش رد شدهاي؟ سری به آن بزن. به امتحانش میارزد. این نگاه ارزشی را کنار بگذارد. نه من خودم از پس مشکلاتم برمیآیم. این حرفها را کنار بگذار. خیلیها که قویتر از تو بودند هم، خودشان نتوانستند از پس این مشکلات بربیایند. سری به مرکز مشاوره بزن. اگرچه خیلیها معتقدند که حالا مانده تا واقعا آنها بتوانند نیاز شما را برآورده کنند.
بهتر از گذشته اما…
پزشک بهمنی که عضو گروه مشاوره دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی هست، از منتقدان خدماتی هست که در مراکز مشاوره دانشگاهها ارائه می شود. گرچه این روانشناس معتقد هست، اوضاع فعلی این مراکز نسبت به گذشته خیلی تغییر کرده اما انتقاداتی به روش کارشان وارد هست. «مراکز مشاوره هنوز نیازمدار نیستند،
برنامههاي کلیشهاي با کیفیت متوسط و کمیت پایین برگزار میکنند که نمیتواند نیاز یکیدومیلیون دانشجو را برآورده کند و برای این تعداد دانشجو هم تنوع کافی ندارد. ما در حوزه مشاوره با بحران جدی مواجهیم.»
چند توصیه
توصیهها و پیشنهادهای پزشک بهمنی به خانوادههایي که فرزندشان دانشجو شده، دانشجویان و مسئولان دانشگاه اینهاست: «خانوادهها باید ارتباطشان را با دانشگاه حفظ کنند. در دوره لیسانس و به ویژه در دو سال اول دانشجویی فرزندشان از معاونت دانشجویی اوضاع وی را پیگیری کنند. با واحد فوقبرنامه همکاری و همفکری کنند
و ارتباطشان را با فرزندشان تقویت کنند. خانوادهها باید با فرزندی که در شهر دیگری درس میخواند اکثر در ارتباط باشند. با تلفن، نامه و سرکشی از اتفاقات اطرافش با خبر باشند و به هر ترتیبی، با فرزندشان همدلی کنند. درموردٔ مشکلات، خوشیها، تفریحات و دوستان فرزندشان هم باید با او حرف بزنند.»
اردو برای دانشجویان و خانوادهها
«دانشگاه باید والدین را به همکاری با خود تشویق کند. هر ماه یکیدوبار از والدین دعوت رسمی کند تا درموردٔ اوضاع تحصیلی فرزندشان صحبت کنند یا اردوهای یک روزهاي برای دانشجویان و خانوادههایشان بگذارند، چند سخنرانی و برنامه در آن روز اجرا کنند که بار آموزشی هم داشته باشد. از طرفی دانشگاه باید دانشجویان
غیربومی را برای بازگشت به شهر و دیارشان تشویق کند، دانشجو نباید ارتباطش را با فرهنگ و بوم اصلی خود حذف کند، بلکه باید به ارزشهاي اصیل فرهنگ خود پایبند بماند؛ به این ترتیب، احساس خلأ دانشجو کمتر و ارزشهاي عاطفی او اکثر میشود. دانشگاه باید براساس نیازهای دانشجو برایش برنامهریزی کند و مراکز مشاوره را نیازمدار پیش ببرد.»
دانشجو مسئول اوضاع خود باشد
به گزارش پارس ناز «دانشجویانی که در مرحله جدیدی از زندگی خود قرار گرفتهاند، باید بسیار مسئولانه با اوضاع خود مواجه شوند و از منابع برای رشد خود بهره گیری کنند. باید خلاق باشند و تماس خود را با فرهنگی که از آن برخاستهاند، حفظ کنند. باید از دوستیهایشان مراقبت کنند و بدانند که دوستی همانقدر که مثبت هست،
ممکن هست منفی هم باشد. اگر می بینند که شأن دوستی رعایت نمی شود، سعی کنند آن را اصلاح و در غیر این صورت آن را قطع کنند. با مراجعه به مراکز مشاوره و واحدهای فوق برنامه، از مسئولان بخواهند که با دقت به نیازهایشان برنامههاي متنوعی طراحی و اجرا شود.»