شما میتوانید ایده هایي که در سر دارید را عملی کنید تا به مدل های تجاری موفقیت آمیز تبدیل شوند و راه پیشرفت را برای شما هموار کنند.افرادی که به سراغ حرفه مربیگری کسبوکار میروند، فرصت ارزشمندی را به دست میآورند. به واسطه آنکه این شانس را دارند با کسبوکارهای گوناگون کار کرده و با اصول و مبانی کسبوکارهای گوناگون آشنا شوند.
فرصت بیبدیلی که به این افراد اجازه می دهد مزایا و معایب هر کسبوکاری را از نزدیک دیدن کرده و به خوبی اطلاع پیدا کنند چه کسبوکاری پیروز می شود و چه کسبوکاری ممکن هست با شکست همراه شود.نکته دیدنی توجهی که در این اساس وجود دارد، این هست که ایدههاي بیهمتا و غیرتکراری در اغلب موارد پیروز بوده و کارآمد میباشند.
گرچه به شرط آنکه در دنیای تجارت حضور پایداری داشته باشند. این حضور مستمر به آنها کمک کند بر حجم کاری خود افزوده و دامنه کاری خود را بسط دهند. اما یک کسبوکار مبتنی بر ایدهمحور بودن تنها زمانی به پایداری میرسد که بتواند مشتری را متقاعد سازد که بگوید: “ایده خوبی هست، حاضر هستم برای خرید آن هزینه مربوطه را پرداخت کنم. آیا محصولات دیگری نیز دارید؟”
هر بار کسبوکاری بتواند به چنین جایگاهی برسد، باید فرآیندهای شرکت خود را سازماندهی کرده و این فرآیندها را به مدلی نظاممند تبدیل کند. مدلی که بر مبنای آن بتوان به پیشبینی تحولات آینده پرداخت. این حرف به معنای آن هست که صاحب یک کسبوکار پیروز شده هست
ایده تجاری خود را به مدل تجاری تبدیل کند. پس از دستیابی به چنین رویکردی در مرحله بعد باید به دنبال بازاریابیهاي خلاقانهاي باشد که بتواند کسبوکار وی را متحول سازد.
تبدیل تعهد کارآفرینی به مدلی نظاممند و قابل پیشبینی
بسیاری بر این باور میباشند که بزرگترین دلیلی که باعث می شود کسبوکارها با شکست روبرو شوند به نبود سرمایه باز می گردد. در حقیقت تجربه نشان داده هست که تعداد زیادی از کسبوکارها با سرمایههاي نخست چند صدمیلیون تومانی نیز به راحتی ورشکسته میشوند. پس مشکل کار کجا هست؟ جواب این پرسش در فقدان دانش مستتر شده هست.
بدون شک داشتن یک ایده بکر برای راهاندازی یک کسبوکار بینظیر هست، اما موضوع بسیار مهمی که باید به آن دقت داشته باشید این هست که تفاوت محسوسی میان یک ایده مفید و یک ایده تجاری وجود دارد. اما چگونه می توان ایده تجاری را به مدل تجاری تبدیل کرد؟
کسبوکار باید بتواند بدون حضور شما به فعالیت خود ادامه دهد
این تعریف به معنای آن هست که فرآیندها و سیستمهاي در حال کار باید بتوانند همانند موتور پیشرانه جت کسبوکار شما را به سمت جلو هدایت کنند. اگر صاحب کسبوکار به هر دلیلی قادر نباشد در شرکت حضور به هم رساند، شرکت باید این پتانسیل را داشته باشد تا همچنان به فعالیت خود ادامه داده و روند رو به رشد خود را ادامه دهد.
این اتفاق تنها زمانی محقق میشود که استراتژیهاي رشد و طرحهاي تجاری از فضای ذهن مالک خارج شده و به صورت مکتوب در اختیار اعضا شرکت قرار گیرد. نه اینکه تنها مالک کسبوکار از وجود آنها با خبر باشد. نظاممند کردن یک مدل کسبوکار آن نیست که در مسیر خلاقیت فردی یا ارائه سرویسها خللی به وجود آید،
بلکه به معنای آن هست که چشماندازها، مسیرها و عواملی که باعث پیشرفت شرکت میشوند به خوبی برای اعضا شرکت تشریح شده و همین طور به کارمندان یاد داده شود که با یکایک مشتریان باید بر مبنای ارزشها و فرهنگ نهادینه شده در شرکت برخورد شود.
همه ي چیز باید قابل اندازهگیری باشد
به گزارش پارس ناز ایدهها در اغلب موارد گمراهکننده و غیرشفاف میباشند. در مقابل اعداد و ارقام همواره روشن و گویا میباشند. کسبوکار بر مبنای چه تعداد مشتری و بر اساس چه قیمتگذاریهایي به سودآوری دست پیدا میکند؟ برای آنکه سودآوری و رشد شرکت حفظ شود به چه میزان حاشیه سود نیاز هست؟ شرکت چه تعداد مشتری اثبات و وفادار خواهد داشت؟ بازاریابی باید به چه شکلی انجام شود؟
هر بار اعداد و ارقام اثبات و مشخصی به دست آمدند، به روشنی درمورد کاری که باید انجام دهید و کاری که انجام آنرا باید به دیگران واگذار کنید اطلاع پیدا خواهید کرد. این رویکرد به شما کمک میکند در مسیر موفقیت گام بردارید. این اطلاعات به شما کمک خواهند کرد میزان فروش خود را افزایش داده، کارها را مدیریت کرده و در نهایت نتایج به دست آمده را مورد بررسی قرار دهید.
ساختار شرکت باید به گونهاي باشد که اجازه رشد دهد
برای آنکه حضور ماندگاری در عرصه تجارت داشته باشید، به رشد نیاز دارید. رشد تنها زمانی محقق می شود که بتوانید ضمن حفظ مشتریان فعلی مشتریان جدیدی را به دست آورید یا حداقل مشتریان اخیر را جایگزین مشتریانی کنید که دیگر وجود ندارند. اما اگر به دنبال چشماندازهاي بزرگتری هستید باید فرآیندها و پروسه کاری خود را مستندسازی کنید تا بتوانید مفهوم تجاری خود را بسط داده و آنرا به یک طرح کشوری یا حتا بینالمللی تبدیل کنید.