جستجو در پارس ناز

این باورهای غیرمنطقی را از زندگیتان حذف کنید

این باورهای غیرمنطقی را از زندگیتان حذف کنید

این باورهای غیرمنطقی را از زندگیتان حذف کنید 

شمار زیادی از باورهای غیرمنطقی میباشند که در زندگی میتواند منجر به عدم رشد و ترقی افراد شوند و باید در اسرع وقت کنار گذاشته شوند. آلبرت الیس یک روان شناس امریکایی بود که شیوه درمان عقلانی را پایه‌گذاری کرد. بر اساس این درمان دشواری های درمان جویان به دلیل فلسفه شخصی آن هاست

 

که با دردهای هیجانی آن ها همراه می شود. این رویکرد بر درمان فعال تأکید میکند و تغییر باورها خودتخریب‌گر و رفتارهایی هست که این باورها غیرمنطقی و خشک را نشان می دهد. الیس و همکارانش ۱۳ یقین غیرمنطقی را شناسایی کرده‌اند که موجب بروز شمار زیادی از ناراحتی‌هاي روحی افراد می شود. در این نوشتار با این ۱۳ یقین غیرمنطقی که آرامش زندگی‌تان را نابود می کند آشنا میشویم.

 

الیس این باورهای سیزده‌گانه را در چهار مقوله کلی طبقه‌بندی کرده هست. به اعتقاد او چهار مقوله یقین ناسالم، هسته مرکزی تمام دشواری های روان‌شناختی هر فرد را تشکیل میدهند:

 

۱. پرتوقعی «انتظار غیرمنطقی»

۲. فاجعه‌پنداری «خوفناک مشاهده وقایع»

۳. سطح پایین بردباری ناکامی «بی‌تحملی»

۴. کم‌ارزش شمارش خود «ناارزنده‌سازی خویشتن».

 

در ادامه با این ۱۳ یقین غیرمنطقی آشنا میشویم.

۱. همۀ افراد جامعه باید مرا دوست بدارند و تأییدم کنند.

 

۲. برای این‌که فردی ارزشمند و پرطرفدار باشم، باید در همه ي اساس‌ها توانمند و بالیاقت بوده، در همه ي عرصه‌ها باید ترقی کنم و دست‌آوردهای قابل توجهی کسب کنم.

 

۳. دنیا باید جایگاه عدل و انصاف بوده، همۀ وقت} باید با من مفید رفتار شود.

 

۴. اعتقادات و ارزش‌هاي دیگران باید نمونه اعتقادات و ارزش‌هاي من باشد. دیگران باید کارها را همان‌طوری انجام دهند که من انجام میدهم.

 

۵. افراد خاصی وجود دارند که بدذات و شرورند. انها باید برای رفتارهای زشت خود به‌شدت مذمت و تنبیه شوند.

 

۶. من وقتی از عهده کاری به خوبی برنیایم، نمایانگر این هست که آدم بدی هستم؛ یک شکست‌خورده و یک آدم احمق.

 

۷. روزگار باید آن‌چه را من لازم دارم برایم فراهم سازد. زندگی بایست آسوده و آسان باشد. من نباید سختی بکشم یا رنج ببرم.

 

۸. اگر امور و وقایع زندگی آن‌طور نباشد که من میخواهم، موجب نهایت بدبختی می شود و فاجعه‌انگیز خواهد بود. وقتی امور بر وفق مراد نباشد، احساس شادمانی و خرسندی در زندگی محال هست.

 

۹. اجتناب کردن از دشواری های، آسان‌تر از رویاروشدن با و حل و فصل نمودن آن‌هاست.

 

۱۰. ناخشنودی و بدبختی من به‌وسیله عوامل بیرونی «خارج از بازرسی من» به وجود آمده هست.

 

۱۱. اگر این احتمال وجود داشته باشد که واقعه ناگواری در زندگی من ممکن هست رخ بدهد، از هم‌حالا باید حاضر باشم و بکوشم تا امکان به وقوع پیوستن آن ها را به تأخیر اندازم یا از آن ها پیش گیری کنم.

 

۱۲. برای هر دشوار و مسئله‌اي همواره یک راه‌حل کامل و درست وجود دارد. اگر من نتوانم به آن راه‌حل دست یابم، بسیار خوفناک و فاجعه‌آمیز خواهد بود.

 

۱۳. تجارب و وقایع قبل و تاریخ کوتاه زندگی‌ام تعیین‌کننده مطلق رفتارها و خصوصیات کنونی من میباشند. اثر قبل را در تعیین رفتارهای کنونی‌ام نمیتوانم نادیده بگیرم.