همه ي وقت در آلبوم ها و شرکت ها کارمندانی میباشند که ناکارآمد می باشند و در سیستم کلی آلبوم اضطراب ایجاد می کنند. بعنوان رهبر گروه, دشواری های آدمها همۀ وقت} بحران برانگیزترین مشگل شما خواهند بود. همانگونه که میدانید مدیران نمی توانند کارمندان ناکارآمد و نالایق را در تیم خود بپذیرند چون این افراد اضافهِ بر تلف کردن وقت,
ممکن هست به عملکرد اعضای دیگر تیم صدمه بزنند. پس مهم هست بدانیم چطور ناکارآمدیهاي حقیقی را تشخیص دهیم و با آنها مواجه شویم و مهمتر اینکه چرا نباید افراد دیگری را استخدام کنیم تا عملکرد این کارمندان ناکارآمد را تقویت کنند.
از نظر رهبر تیم, استخدام افراد یکی از سخترین قسمتهاي این شغل هست. مدیران اگر هم اینکار را بارها و بارها انجام دهد, باز هم از آن بعنوان سختی کارشان یاد میکنند. با این حال, وقتی یک کارمند تیم را در موقعیت بد و دشواری قرار میدهد, این وظیفه رهبر هست که برترینها را برای تیم و کسب و کار مربوطه انجام دهد.
از آنجایی که اخراج افراد از نظر احساسی ناخوشایند هست, مدیران بیتجربه اغلب ترجیح می دهند کارمندان ناکارآمد را حفظ کنند و فرد دیگری را برای تقویت تیم و پشتیبانی از کارمند نارکارآمد به استخدام دربیاورند.گرچه باید گفت بنا به دلایل مشخصی اینکار دردسرساز خواهد شد, وقتی مدیران افرادی را بین خودشان و این کارمندان ناکارآمد قرار میدهند
یا به اصطلاح لایه گذاری میکنند « مثلا, قرار دادن یک مدیر ارشد بین سرپرست و یک مدیر ناکارآمد», اوضاع بدتر هم می شود. وقتی شرکتی به سرعت در حالِ رشد هست, این لایهگذاریها به سادگی رخداد میافتند – پس باید یاد بگیریم در مورد این موضوع هوشیار باشیم.
لایهگذاری برای تیم, به مراتب بدتر از حفظ یک کارمند ناکارآمد هست, چون استخدام جدیدی را به شرکت تحمیل می کند و فرد استخدام شده ممکن هست برای چنین کاری تصمیم و یا برنامهریزی نداشته باشد. استخدام اخیر, که به واسطه وجود فرد ناکارآمد بر شرکت تحمیل شده نمی تواند راه را برای موفقیت باز کند, چون اکثر وقت این فرد به شکل نامناسبی صرف مدیریت افراد ناکارآمد می گردد.
او دیگر نمی تواند برای مربیگری ستارگان در حال رشد تیم یا نهادینه کردن دانش خود وقت بگذارد. انجام چنین کاری حتی در مورد فرد ناکارآمد هم بیانصافی هست چون ممکن هست او در سِمت دیگر یا حتی شرکت دیگر فرد موثرتری باشد.فرض کنید سرپرست بخش متوجه شود نتایجی راکه از یک مدیر رده متوسط انتظار داشته
را بدست نیاورده هست, بنابراین توصیه می کند که یک کارمند ارشد دیگر به تیم او اضافه شود تا کارمندان ناکارآمد را مدیریت کند – بخصوص اینکه با چنین کاری مسئولیت را بر دوش کسی میاندازد که زمان بیشتری دارد. همانگونه که احتمالا پیشبینی میکنید, این شیوه کار نخواهد کرد. لایهبندی مشگل اصلی یعنی «عملکرد» را حل نمی کند. استخدام اخیر ناامید کننده هست و مدیر رده متوسط را در مسیر موفقیت قرار نمی دهد.
در شرکتهایي که رشد بالایی دارند, زمانهایي هم هست که لایهبندی یک حرکت هوشمندانه محسوب میشود. وقتی شرکتی به سرعت افزایش مقیاس پیدا میکند, همکاران مستقل و قوی اغلب به سمت موقعیتهاي مدیریتی پرتاب می شوند. این ستارههاي در حال پیشرفت, از داشتن یک فرد با تجربه
که به آنها می گوید کارشان را چطور انجام دهند, بهرهمند می شوند. اگر در فکر آن هستید که لایهاي را به تیم خود اضافهِ کنید, مطمئن شوید اینکار را به دلایل درست انجام می دهید. این موارد را در نظر بگیرید:
1- ریشهیابی ناکارآمدی
گذشته از آن که به سراغ مراحل بعدی بروید, ابتدا مشگل را تشخیص بدهید. مشاهده نمایید آیا این ناکارآمدی به واسطه فقدان مهارتهاي مهم شغلی هست, یا به علت حضور کارمند در یک نقش اخیر و یاد گرفتن آن شغل ؟ یک بررسی دقیق انجام دهید, با کارمندان در مورد اینکه چه احساسی دارند و با افراد ذینفع که تجربه کار کردن با آنها را دارند مشورت کنید.
2- مربیگری کارمندان
گذشته از انجام هر تغییری در تیم خود, فکر کنید چه مراحلی را میتوانید برای کمک به تصحیح مسیر کارمند خود طی کنید. برخی مسائلِ اجرایی را میتوان با مربیگری فوقالعاده و پیگیریهاي منظم رفع کرد. اگر خودتان یک مدیر اخیر هستید, از مدیران با تجربهتر کمک بگیرید که چطور اینکار را به شکل بهتری انجام دهید.
3- انگیزه شما
تصمیمگیری در مورد استخدام یا اخراج میتواند از نظر احساسی پر تنش باشد, پس مهم هست در مورد انگیزه خود راستگو باشید. آیا به دنبال آن هستید که فرد ارشدی را برای مربیگری افراد با استعداد تیم خود بیاورید یا میخواهید مشگل اجرایی فعلی را برطرف نمایید؟
4- منابع شما
به گزارش پارس ناز, بخصوص اینکه اگر مشغول هدایت یک تیم یا شرکت کوچک هستید, مشاهده نمایید آیا منابعی برای آوردنِ یک عضو اخیر به تیم را دارید تا مربی یک کارمند با پتانسیل بالا باشد یا اینکه آیا روشهاي دیگری وجود دارند که بتوانید روی موفقیت او سرمایهگذاری کنید. اگر مشگل یک مشگل اجرایی حقیقی هست,
به این فکر کنید که اگر فرد دیگری را جایگزین این کارمند کنید چقدر میتواند از نظر منابع به نفع شما باشد تا اینکه فرد جدیدی استخدام کنید تا این کارمند ناکارآمد رامدیریت کند.بعنوانِ رهبر تیم, بحرانبرانگیزترین تصمیماتی که اتخاذ میکنید, به احتمال چندان تصمیماتی میباشند که به آدم ها مربوط میشود.
اما مهم هست که به دلیل بسپارید که پشتیبانی از کارمندان ناکارآمد از طریق یک فرد با استعداد, هرگز به نفع آنها نخواهد بود. بگذارید بروند و فضا را برای ستارگان در حال پیشرفت باز کنند.