ژاله صامتی بازیگر ایرانی هست که سال هاي زیادی تجربه کار در سینما و تئاتر ایران را دارد. او را در سریالهای متعددی نیز دیده ایم. ژاله صامتی بازیگر مفید و زیباروی سینما و تلویزیون ایران هست که این بازیگر در رشته بازیگری تحصیل کرده هست. ژاله صامتی دارای دو دختر هست و یک همسر مهربان دارد. ژاله صامتی اکنون در سن 46 سالگی به سر می برد و تاریخ تولد ژاله صامتی 14 فروردین 1351 هست.
ژاله صامتی «متولد ۱۴ فروردین ۱۳۵۱»، بازیگر ایرانی هست. وی در رشتهٔ تئاتر از دانشکدهٔ هنر فارغالتحصیل شده و فعالیت هنری خود را با حضور در فیلم دت یعنی دختر، به کارگردانی ابوالفضل جلیلی، آغاز کرد و و پس از آن در سال ۱۳۷۳ بعنوان بازیگر نقش اول فیلم «دشت ارغوانی» به کارگردانی نادر مقدس گزینش شد.
او فعالیت حرفه اي را با بازی در فیلمهاي سینمایی «سایه به سایه»، «از جنوب تا شمال»، «خفاش»، «آخرین نبرد»، «فرار مرگبار» و «مربای شیرین» در پی گرفت. وی همین طور در آلبومهاي تلویزیونی متعددی از جمله «یحیی و گلابتون»، «سفر به سرزمین ملائک»، «هتل»، «فکر پلید»، «مجتمع فرخ و فرج»، «آژانس دوستی» و «این زمینیها» حضور داشته هست.
گفت وگوی مادر و دختری با ژاله صامتی
دنیای مادران و دختران دنیایی زنانه، لطیف و زیباست. بخصوص اگر مادرها به نحوی با فرزندشان رفتار كنند كه حس دوستانهاي هم در این میان شكل بگیرد. همۀ دخترها به مادرانشان وابسته میباشند و همۀ مادران از اینكه در كنار دختران خود وقت بگذرانند لذت میبرند. دخترها در هر سن و سالی همدم مادر میباشند و حتی ازدواج و بچهدار شدن هم نهتنها انها را از مادرشان دور نمیكند كه باعث هرچه نزدیكتر شدنشان هم می شود.
دنیای زنانه ژاله صامتی و دختران مهربانش یاس و نیاز هم یكی از همین دنیاهای خوشگل و خواستنی هست. صامتی جمع خودش و دخترانش را اكیپی زنانه میداند كه در كنار هم حسابی خوش و شادند. در یكی از روزهای بهاری میزبان ژاله صامتی بازیگر مفید كشورمان و دختران دوست داشتنیاش شدیم و با انها گپ و گفت جالبی داشتهایم در مورد دنیای مادرانه / دخترانهشان. خواندن این گفتوگوی صمیمانه را به همهپیشنهاد میكنیم.
به ما خوش میگذرد
ژاله صامتی: من عاشق دخترهایم هستم و وقتی با هم هستیم حسابی بهمان خوش میگذرد. در واقع ما یك اكیپ زنانه هستیم. «میخندد» سه زن از سه نسل متفاوت ولی با مشتركات بسیار چندان. من دهه پنجاهی هستم و دختر بزرگم، یاس دهه هفتادی و دختر كوچكم، نیاز دهه هشتادی هست. همین حالا روند زندگی به حدی سرعت گرفته هست كه دو نفر با فاصله سنی هفت، هشت ساله را هم می توان از دو نسل مجزا دانست.
یاس: من احساس میكنم ما اکثر با هم دوست هستیم. این حس را هم نسبت به مادرم دارم و هم نسبت به خواهرم. اختلاف سنیام با خواهرم باعث نمی شود با او احساس صمیمت نكنم. گرچه به هرحال علایق متفاوت وجود دارد ولی نه آن قدر كه بخواهد در صمیمت و احساس دوستانهمان خللی ایجاد كند. نیاز خیلی از حرفهایش را به من می زند و من هم همه ي وقت از همصحبتی با خواهرم لذت می برم.
نیاز: من هم احساس دوستی با مامانم و یاس دارم. همۀ وقت} از اتفاقاتی كه در مدرسه پیش بیاید با خواهرم صحبت میكنم. در كل حرفهایم را اکثر به مامان و یاس میگویم.
ژاله صامتی در رشتهٔ تئاتر از دانشکدهٔ هنر فارغالتحصیل شده هست
دنیای مادر بودن
ژاله صامتی: اگر یك بازیگر دنیای مادر بودن را تجربه كند به او در ایفای نقش یك مادر خیلی كمك خواهد كرد. ما بازیگران بسیاری داشتهایم كه نقش مادر را داشته اند و مفید هم بازی كردهاند اما اگر تجربه مادر بودن در دنیای واقعی را داشته باشند حسی كه روی صحنه یا جلوی دوربین ظاهر می شود هم واقعی خواهد بود.
خود مادر بودن خارج از هر شغل و هر حیطهاي به نظرم از موهبتهاي بزرگی هست كه خداوند به یك زن بخشیده. این حس آن قدر شیرین و خوشایند هست كه با هیچ چیز دیگری نمیتوانم مقایسهاش كنم.
همۀ دوستداشتنیهاي من
یاس: هفده سال دارم و در رشته طراحی لباس درس میخوانم و طراحی و دوخت از علایق اصلیام میباشند. به موسیقی هم خیلی علاقه دارم و تار و كمانچه مینوازم. پدر و مادرم از شش سالگی من را به كلاسهاي موسیقی فرستادند و خیلی تشویقم كردند كه حتما نواختن ساز را یاد بگیرم. در دبیرستان هم وارد رشته موسیقی شدم
اما احساس كردم این رشته را میتوانم خارج از محیط مدرسه هم یاد بگیرم به همین دلیل از هنرستان موسیقی خارج شدم و وارد هنرستان طراحی و دوخت شدم.
یاس: طراحی لباس در سینما و تئاتر را دوست دارم؛ همین طور خیلی دوست دارم طراحی لباس بازیگران برای مراسم گوناگون را انجام دهم. فعلا این كار را برای مامان انجام دادهام. اكثر لباسهایم را هم خودم میدوزم چون خیاطی از واحدهاي درسیام محسوب می شود و یاد گرفتهام. داشتن مزون هم برایم جذاب هست.
ژاله صامتی: سلیقهمان در لباس به هم خیلی نزدیك هست و لباسهایي را كه یاس برایم طراحی میكند دوست دارم.
یاس برایم مثل عروسك بود
ژاله صامتی: فاصله سنی من با یاس بیست و شش سال هست و این فاصله سنی نسبتا كم باعث شد در ابتدا مادر شدن برایم شكل خاله بازی باشد. «میخندد» به خصوص اینكه فانتزیهاي بامزهاي از مادر شدن در ذهن داشتم و یاس برایم هم حكم بچه را داشت و هم مثل عروسك و اسباب بازیام بود.
«میخندد» داشتن یاس برایم تجربهاي هیجانانگیز بود كه تا مدتها وقتی او را تر و خشك میكردم و شیر میدادم با خود میگفتم « یعنی این بچه منه؟» و باورم نمیشد كه صاحب یك دختر كوچولو شدهام.
خاطره شیرین من
ژاله صامتی: یاس ساعت نه و نیم شب به جهان آمد و مفید به یاد دارم همۀ خانمهاي آن بخش چون همان روز زایمان كرده بودند خواب كه چه عرض كنم بیهوش بودند. «میخندد» ولی من كه ۴۸ ساعت نخوابیده بودم پس از رفتن مادر و همسرم مرتب یاس را از پتویی كه در آن پیچیده شده بود در میآوردم و نگاهش میكردم و هر نیم ساعت یك بار او را در آغوش میگرفتم و دوباره روی تختش میگذاشتم.
یاس هم مثل من آن شب بیدار بود و این موضوع كمی نگرانم كرد تا اینكه بالاخره زنگ زدم به بخش پرستاری و گفتم خانم پرستار نمی دانم چرا دختر من نمیخوابد در حالی كه همۀ بچهها خواب میباشند. پرستار هم گفت «خب مادرها هم همۀ خواب میباشند شما چرا نمیخوابید؟» من هم جواب دادم «آخه من خیلی خوشحالم خوابم نمیبره» و پرستار جواب داد« حتما بچه ات هم خیلی خوشحاله نگران نباش.» «می خندد»
یادم هست بعضی از خانمها نوزادشان را به پرستارها تحویل داده بودند اما من از آنجایی كه اعتماد به نفسم در همه ي چیز خیلی بالاست گفتم خودم میخواهم از دخترم نگهداری كنم. «می خندد» بعد از اینكه چندین بار یاس را از روی تخت برداشتم و دوباره به جایش برگرداندم در نهایت او را كنار خودم خواباندم. دخترم 9ماه با من و در وجود من بود و وقتی او را به خودم نزدیك كردم احساس آرامش كردم و بالاخره توانستم بخوابم.
ژاله صامتی فعالیت هنری خود را با حضور در فیلم «دت یعنی دختر» آغاز کرد
مادر و دختر فروردینی
ژاله صامتی: من و یاس چون متولد ماه فروردین هستیم عواطفی شبیه به هم داریم. ما اینجور نیستیم كه محبت مان را در كلام بروز دهیم. اما نیاز برعكس ماست و محبت كلامی دارد و خیلی به من میچسبد. «میخندد» من كلا خیلی اهل چلاندن بچهها نیستم و چندان بغلشان نمیكنم؛
به همین دلیل هم همۀ بچهها رابطه خیلی خوبی با من دارند چون از اینكه مرتب كسی بغلشان كند و ماچشان كند خوششان نمی آید. در مورد بچههاي خودم هم این طور بودم.اتفاقا خواهرهایم می گفتند چطور می توانی بچههایت را محكم بغل نكنی و نچلانی و من هم می گفتم من از تماشایشان اکثر لذت می برم و كیف میكنم.
گرچه نیاز اخلاقش با یاس فرق دارد و دوست دارد در آغوش من باشد. اتفاقا روزی هم كه به جهان آمده بود بخش را با جیغ و هوار روی سرش گذاشته بود. «می خندد» و به محض اینكه برای شیر دادن به آغوش من دادند آرام شد. خلاصه كل روز در آغوش من بود و تا از من جدا میشد جیغ میكشید و گریه میكرد.
از خوشحالی جیغ زدم
ژاله صامتی: وقتی نیاز را باردار بودم باز دوست داشتم فرزندم دختر باشد و وقتی در ماه چهارم بارداریام فهمیدم بچه دختر هست از خوشحالی با یاس جیغ میكشیدیم. «میخندد»
یاس: روزی كه نیاز به جهان آمد من منزل مادربزرگم بودم و وقتی خالهام خبر تولد خواهرم را داد از خوشحالی كل منزل را دویدم و جیغ كشیدم. «میخندد» وقتی هم در بیمارستان نیاز را دیدم خیلی ذوق كردم و اصلا باورم نمیشد خواهردار شدهام. روزهای اول كه كوچك بود بغلش میكردم و با او خاله بازی میكردم. نیاز نوزاد خیلی زیبایی بود.
ژاله صامتی: نیاز نوزادی گرد و قلمبه بود با چشمهاي آبی درشت که دل همۀ را میبرد. گرچه هم اکنون رنگ چشمهایش طوسی شده.
نام نیاز را یاس گزینه کرد
ژاله صامتی: نام یاس را من گزینه كردم. همه ي از تك سیلابی بودن این اسم تعجب كرده بودند و فكر میكردند تلفظش سخت هست اما خیلی زود عادت كردند. نام نیاز را اما خواهرش گزینه كرد. كلی اسم گزینش كرده بودیم و كاندیدا داشتیم اما یك بار كه داشتم خاطرهاي را برای یاس تعریف میكردم نام نیاز را بردم و به یاس گفتم: « راستی نیاز هم اسم دختر هست» و یاس هم سریع گفت همین اسم را روی خواهرم میگذاریم.
ژاله صامتی و دخترانش
اهل تئاتر مشاهده هستیم
ژاله صامتی: ما با هم به سینما، كنسرت و تئاتر میرویم. تماشای تئاتر از برنامههاي همیشگیمان هست و ماهی حداقل سه، چهار بار به مشاهده تئاتر می رویم. بچههاي من از نوزادی به تئاترشهر رفتهاند. وقتی یاس كوچك بود با خودم به محل تمرین میبردم و در محل كوچكی با اسباببازیهایش آرام بازی میكرد. هر دو عاشق تئاترشهر میباشند چون در این محیط بزرگ شده و بازی كردهاند و كلی خاطره دارند.
یاس: وقتی هنوز نیاز به جهان نیامده بود تنها گوشهاي بازی میكردم اما با تولد نیاز همبازی پیدا كردم و با هم در كنار گروه تئاتر آرام بازی میكردیم و خیلی بهمان خوش میگذشت.
نیاز: هنوز هم با مامان چندان به تماشای تئاتر میرویم. رفتن به كافه هم از برنامههاي تفریحیمان هست.
ژاله صامتی: بچهها كافه را خیلی دوست دارند و كافه چندان میرویم. حُسن داشتن دختر این هست كه میتوانم با انها ورزشهاي مشترك داشته باشم. با دخترهایم چندان استخر میرویم. برنامه پیادهروی با نیاز هم همه ي وقت برقرار هست. چون هر دو تپل هستیم و پیادهروی مشتركمان هم چندان هست. «می خندد»
به مادرم افتخار میکنم
یاس: به مادرم افتخار میكنم اما پُز بازیگر بودن ایشان را نمیدهم؛ حتی در مدرسه هم هیچ وقت نمیگویم مادرم بازیگر هست و بچهها بعدا خودشان میفهمند. بعضی وقتها با تعجب میپرسند « چرا قبلا نگفته بودی مامانت بازیگره؟» و من هم جواب میدهم چون این هم یك شغل هست و فرقی با بقیه كارها ندارد.
دوستان و همكلاسیهایم معمولا در مورد بازیگری یا پشت صحنه كارها از من سوال میكنند؛ مثلا میپرسند: « فلان بازیگر هم كنار مامانت بازی میكنه ؟ » یا اینكه دوست دارند در مورد دیگر بازیگرها و زندگیشان بدانند.
بازیگران هم عادی میباشند
ژاله صامتی: من خیلی دوست دارم در جمع مردم باشم. چندان به پیادهروی میروم و خیلی وقتها ماشینم را پارك میكنم و از تاكسی، مترو و اتوبوس بهره گیری میكنم. دیدنی هست هنوز هم برخورد مردم با بازیگران طوری هست كه انگار ما مثل آن ها زندگی نمیكنیم. چند وقت پیش كه به جمعهبازار رفته و سبزی خریده بودم دو خانم با تعجب به من نگاه كردند
و پرسیدند « مگه شما هم سبزی پاك میكنی؟ » «میخندد» یا مثلا وقتی برای ثبتنام دخترهایم برای نخستین بار به مدرسه می روم معمولا مدیران تعجب میكنند. نمی دانم چرا مردم فكر میكنند ما مثل پادشاهها زندگی میكنیم.
ما هم روزی بچه بودیم
ژاله صامتی: یك خوشبختی بزرگی هم كه دارم این هست كه هر دو دخترم هیچ چیز پنهانی از من ندارند. حتی اگر بدانند ممكن هست من سر مسالهاي ناراحت شوم و برخورد كنم باز هم آن را با من در بین میگذارند. این حس ناشی از اعتماد متقابل هست. متاسفانه بعضی از والدین فراموش میكنند خودشان هم روزی شانزه ساله بودهاند و یادشان می رود خیلی كارها را دوست داشتند انجام دهند كه درست یا غلط بودنش را هم اکنون میفهمند.
بازیگری را دوست دارم
نیاز: دوست دارم بازیگر شوم. بازیگری برایم دیدنی و دوست داشتنی هست و در فیلم « فقط بیست» به كارگردانی آقای مسعود كرامتی بازی كردهام.
ژاله صامتی: چون نیاز دوست دارد در اساس بازیگری به صورت حرفهاي كار كند به او گفتهام اگر در این سن وارد بازیگری شود استعدادش حیف میشود. هم اکنون زمان یادگیری هست و نیاز باید اکثر تئاتر و فیلم ببیند و یاد بگیرد و بعد كه به سن هجده، نوزده سالگی رسید و وارد دانشگاه شد میتواند به صورت حرفهاي وارد این كار شود.
اگر واقعا به اندازهاي كه من عاشق بازیگری هستم دخترم هم به این شغل علاقه داشته باشد با حضورش در دنیای سینما مشكلی ندارم و تا حد امكان كمكش میكنم اما پارتیبازی نمیكنم. «میخندد» چون خیلی از بچههاي سینما از جمله خودم با زحمت و تلاش وارد این عرصه شدهایم و از پارتیبازی خوشمان نمی آید.
ضمن اینكه به نظر من اگر كسی با زحمت چیزی را به دست آورد، هم قدرش را بهتر میداند، هم برای حفظش اکثر تلاش میكند و هم خودش را بیجهت خرج نمیكند.
یاس: من هم قبلا دوست داشتم بازیگر شوم اما هم اکنون علاقهاي ندارم و احساس میكنم استعدادش را ندارم.
ژاله صامتی: گرچه به نظرم استعدادش را دارد ولی اعتماد بنفساش در این اساس كافی نیست
تصویر ژاله صامتی و دخترانش
در خواست ویژه از خدا
ژاله صامتی: من همه ي وقت تا گذشته از تولد نیاز میگفتم فقط یك بچه كافی هست و تكفرزندی مفید هست. همه ي وقت هم دوست داشتم دختر داشته باشم. اتفاقا وقتی یاس را باردار بودم سونوگرافی تا به آخر جنسیت بچه را نشان نداد و من همۀ وقت} با خودم می گفتم خدایا بچهام سالم باشد اما دختر هم باشد. «می خندد»
راستش من اصلا روحیه پسر داشتن ندارم و در دوران بارداریام هم اول اسم یاس را گزینه كردم. با اینكه دوست داشتم تنها یك فرزند داشته باشم اما بعد از گذشت چند سال یاس مرتب به ما میگفت تنهاست و دوست دارد خواهر یا برادر داشته باشد.
تصمیمگیری برای داشتن فرزند دوم سخت بود چون هم دوست داشتم ادامه تحصیل بدهم و هم پایاننامه تحصیلیام با زایمان اولم مصادف شده بود و میدانستم با داشتن یك نوزاد چقدر درس خواندن سخت هست. ضمن اینكه کار ما به دلیل عدم نظم زمانی سختتر هست و مادر بودن یك بازیگر شاید به نسبت سایر زنان حتی دشوارتر باشد.
من از یك ماهگی یاس را با خودم سر صحنه فیلم برداری یا تمرین تئاتر میبردم و مرتب با خودم فكر میكردم حالا با دو بچه كارم سختتر هم می شود اما در ختم مادربزرگم در یك لحظه تصمیمام را گرفتم.
در شلوغی آن مراسم با خودم خلوت كردم و دیدم من و خواهرهایم در كنار مادرمان هستیم كه به تازگی مادرش را از دست داده و دخترخالههایم همراه و همدل خالهام میباشند. مشاهده این جمع گرم و صمیمی و همدلی بسیار زیادی كه بین همه ي ما بود و فكر كردن به این موضوع كه بالاخره من و همسرم این جهان را ترك میكنیم
و مفید هست یك همخون در كنار یاس باشد، باعث شد تصمیم بگیرم باز هم بچهدار شوم و حالا هم از اینكه این تصمیم را گرفتم و نیاز عزیزم را به این جهان آوردم خیلی خوشحالم.
ژاله صامتی و همسرش