در اینبخش بیوگرافی مسعود فراستی منتقد مارکسیست و جنجالی کشورمان را مرور میکنیم. مسعود فراستی یکی از چهره هاي نه چندان دوست داشتنی دنیای سینما اسـت، دلیل شهرت او هم همین خلاف جهت شنا کردن در مقابل سایر منتقدان میباشد. او حمایت فریدون جیرانی معروف شد و حالا مجری برنامه میز نقد میباشد. در ادامه بطور کامل با مسعود فراستی آشنا خواهیم شد.
مسعود فراستی پور متولد فروردین ۱۳۳۰ در تهران، فعال سیاسی سابق، منتقد سینما و سردبیر مجله فرم و نقد اسـت. وی را هم چنین در برنامه هفت بعنوان کارشناس دیدهایم. آقای فراستی متاهل اسـت و دو فرزند پسر با نامهاي ایلیا و دانیال دارد.
آقای فراستی دوره دبستان خودرا در مدرسه تشویق و دبیرستان را در دبیرستان اندیشه در رشته ریاضی درس خوانده اسـت. وی در انجمن ایران و فرانسه زبان فرانسوی را یاد گرفت و در دو سال پایانی دبیرستان فعالیتهایي در زمینه مترجمی داشت. او در سن ۱۹ سالگی بـه ایتالیا میرود و پس از یادگیری زبان ایتالیایی بـه دانشگاه بولونیا در شهر پروجا رفت و دو سال در رشتهي فلسفه و نمایش درس خواند.
اینستاگرام مسعود فراستی massoudfarassatiofficial@
پس ازآن موفق بـه اخذ کارشناسی هنرهاي تجسمی از دانشسرای عالی ملی هنرهاي زیبای پاریس، کارشناسی جامعه شناسی از دانشگاه پاریس ۸ و کارشناسی ارشد اقتصاد سیاسی «عنوان پایاننامه: سرمایه داری پیرامون در کشورهاي جهان سوم» از دانشگاه پاریس شد. نهایتا در اسفند سال ۱۳۵۷ پس از حدود ۸ سال بـه ایران بازگشت.
او 2 بار ازدواج کرده اما هیچگاه اجازه نداده کـه اطلاعاتی درمورد زندگی خصوصی اش منتشر شود.
مـن بچه خیابان شهدا هستم، درس خوان و همیشه ممتاز بودم، اما پدرم تصمیم گرفت بـه محله عباس آباد برویم بهمین دلیل بـه مدرسه اندیشه رفتم کـه دانش آموزان آن بیشتر ایتالیایی و ایرلندی بودند، دوساعت انگلیسی وپنج ساعت پارسی می خواندیم. اما مـن وصله ناجوری بودم. اختلاف طبقاتی داشتیم و پدرم زحمت کش بود.
کلاس پنجم دبیرستان را رها کردم و در شرکت دخانیات مترجم شدم اما بـه خانواده نگفتم، زمانی کـه پدرم فهمید، خشمگین شد. مـن امتحان اعزام محصل دادم، میخواستم بـه ایتالیا بروم، اما پدرم بخاطر هزینهها راضی نبود.بعد از مدتی بـه ایتالیا رفتم و درکنار تحصیل همه ی نوع کار یدی را انجام دادم. حتی فرانسه و سوئیس هم برای تحصیل رفتم و در آنجا هم کار می کردم.
مسعود فراستی قبل از انقلاب ۱۳۵۷ یکی از فعالان سیاسی کمونیست و سخنگوی حزب توده، تحت عنوان حزب رنجبران ایران بود. او پس از انقلاب دستگیر و در زندان بـه اعدام محکوم شد، ولی مدتی بعد تواب و از زندان آزاد شد.
او می گوید: بعد از انقلاب زندان بودم… آخر سال ۱۳۶۰ بـه اوین رفتیم… بازجویم کـه حکم تعزیر مرا داشت، اشک از گوشه چشمش افتاد… مرا تغییر داد… نشستم و مثل خر خواندم. ۴۰۰ جلد کتاب «در زندان» خواندم این رابه امروزیها بگویی نمی فهمند.
مسعود فراستی درسال ۱۳۶۹ با شهید مرتضی آوینی آشنا می شود و کارش در مجله سوره رابا نقد فیلم هامون شروع میکند. او تا سال ۱۳۷۱ در آنجا فعالیت داشت و پس ازآن سردبیر فصلنامه نقد سینما شد.
وی نخستین برنامه تلویزیونی خودرا با نام سینمای کمدی درسال ۱۳۶۹ ساخت و پس ازآن مجموعههاي گفت و گو با سینما، دست بـه نقد، سینما جشنواره و سینما جنگ را برای تلویزیون ساخت و در نهایت منتقد برنامه هفت شد.
این متنقد سینما، آقای فراستی از سال ۱۳۶۶ کار نوشتن رابا نشریه هفتگی سروش شروع کرد. خودش می گوید نوشتن را از سن ۱۷ سالگی شروع کرده ولی درسال ۱۳۶۶ شکل حرفهاي بخود گرفت.
مسعود فراستی: مـن مرض نقد را از ۱۷ سالگی شروع کردم و در مجله فردوسی نوشتم. زمانی هم کـه بـه ایتالیا و فرانسه رفتم، عاشق فیلم دیدن بودم و می نوشتم.
متر مـن، فرم اسـت!
او می گوید: متر مـن فرم اسـت و سر این فرم هم حدود ۳۰ سالی اسـت کـه دادو بیداد میکنم و با این متر میسنجم. مـن جزو معدود آدمهایي در ایران هستم کـه با نقد زندگی میکنم. نقد برای مـن یک جور دلیل اجتماعی زنده بودنم و پروژه ام اسـت، نقد اصلا حاشیه و کسب و کار نیست چراکه می توان کسب و کار بهتری داشت.
مـن در سینمای جهان سالی چند فیلم خوب نمی بینم، اما درسینمای ایران شرایط بدتر اسـت. در طول این سالها از فیلمهاي خوب تعریف کردم و از تعریف نکردن فیلم بد اذیت می شوم. مـن خیلی دوست دارم مدیوم رشد کند و خیلیها فکر میکنند مـن خوشحالم کـه نقد میکنم در صورتی کـه مـن خیلی از فیلمها را نقد نمیکنم چراکه پنج دقیقه ازآنها را نمی توان تحمل کرد.
مـن کار را نقد میکنم و با شخص کاری ندارم. سعی کردم این را جا بیاندازم کـه مـن منتقد جدی آثار هستم. البته مـا فرهنگ نقد نداریم و در نقد لوس هستیم. سعی هم می کنم آدمها را لوس نکنم و صریح هستم. این صراحت ابدا ادا درآوردن نیست.
فضای موجود سینمای امروز ایران فضای مسمومی اسـت، بـه خصوص این فیلم هایي کـه می گویند کمدی واصلا کمدی نیستند چراکه کمدی یکی از مهم ترین ژانرهاي سینماست؛ این زبالههایي کـه مـا میبینیم، لغت زباله اصلا فحش نیست چراکه از پول مـن، جیب مـن و مردم خرج می کنند و زباله تحویل میدهند.
پیوند آدمهاي فیلم ساز با مردم قطع شده اسـت، سوژهها از دل جامعه در نمی آید بلکه از تخیل بیمار گونه دوستان و کپی از فیلمهاي قبل از انقلاب و خارجی اسـت. هم چنین با پول کثیف نمیتوان کار خوب انجام داد، با پول پولشویی شده ناسالم نمی توان فیلم ساخت و این فضای سالمی نیست و درکنار آن سلبریتیهایي کـه در دنیای مجازی رشد کردن حضور دارند.
آقای فراستی می گوید یک کافه بنام «راندوو» در مهر شهر کرج دارد و برنامه نقد و کلاسهاي خودرا در آنجا درکنار تهیه قهوه، تی کشیدن و تمیز کردن میزها ادامه می دهد.