در اینبخش بیوگرافی کامل مهراوه شریفی نیا را مرور میکنیم. مهراوه شریفی نیا دختر زوج مشهور سینمایی آزیتا حاجیان و محمدرضا شریفی نیا میباشد. مهراوه شریفی نیا متولد سال 1360 اسـت ودر رشته موسیقی تحصیل کرده، او بازیگری را از دوران کودکی شروع کرده و با بازی در فیلم دزد عکروسکها شناخته شد. در ادامه این مطلب بطور کامل با مهراوه شریفی نیا آشنا میشویم. با پارس ناز همراه باشید.
مهراوه شریفی نیا متولد: 29 / 1 / 1360 میباشد
مهراوه شریفی نیا متولد سال 1360 و فروردین ماهی میباشد. وی فرزند آزیتا حاجیان و محمدرضا شریفینیا بازیگران سینما و تلویزیون و خواهر ملیکا شریفینیا می باشد. پدر و مادرش هنگام تولد او ۲۶ و ۲۴ سال سن داشتند. نام مهراوه را پدرش براى او انتخاب کرد.
مهراوه فرزند اول خانواده شریفینیا اسـت. پنج ساله بود کـه خواهرش ملیکا «۲۱ آبان ۶۵» بدنیا آمد و خواهرش ملیکا ۵ سال از او کوچکتر اسـت و اوایل سال ١٣٨۶ ازدواج کرد و این در حالی اسـت کـه مهراوه هنوز مجرد اسـت .بازی و چهره او شباهتهاي بسیاری بـه مادرش دارد. در دوران کودکى بسیار خوش اخلاق و خندان بود. از دوازده سالگى پیانو میزد.
مهراوه شریفینیا دیپلم ریاضیفیزیک دارد و فارغ التحصیل در رشته موسیقی از دانشگاه هنر تهران می باشد. مهراوه شریفینیا یک ترم در رشته کارگردانی سینما درس خواند اما از ادامه تحصیل دراین رشته انصراف داد. ساز تخصصی او پیانو میباشد، مهراوه شریفینیا در پروژه «شاخه گلی برای دبورا» دستیار کارگردان ضیاءالدین دری بود.
مهراوه شریفینیا از سن ۸ سالگی یعنی از سال ۱۳۶۸ بازی را شروع کرد. در کودکی در دو فیلم بازی کرد. در مجموعه امام علی «ع» ودر فیلم زیبای دزد عروسکها بـه کارگردانی محمدرضا هنرمند… این شروع فعالیتهاي هنری مهراوه شریفینیا بود.
توسط پدرش بـه داود میرباقرى معرفى شد ودر سریال «امام على «ع»» هم بازى کرد. رشته ریاضى فیزیک را براى دبیرستان انتخاب کرد یک ترم در رشته کارگردانى سینما درس خواند اما پس از مشورت با پدرش، از ادامه تحصیل دراین رشته انصراف داد. در دوران دانشگاه، کار تدریس پیانو را هم انجام مىداد.
رسیدن بـه اوج شهرت با ساعت شنی
اوج بازی مهراوه در سریال زیبای ساعت شنی اسـت، بازی کاملا احساسی و بـه دور از کلیشههایي کـه در بیشتر مواقع در سریالها و فیلمهاي سینمایی شاهد آن هستیم. مهراوه بجز کارهاي سینمایی در سریالهاي و مجموعه هاي بسیاری هم بازی کرده اسـت کـه مهم ترین آنها سریال بـه یاد ماندنی امام علی«ع» «۷۴/۱۳۷۰» هست.
پرسپولیسی دو آتشه و نوازنده چیره دست
مهراوه شریفینیا علاقه شدید بـه فوتبال و تیم پرسپولیس دارد و آرشیو قطورى از نشریات ورزشى جمع آورى کرده اسـت. ساکن خیابان پاسداران تهران اسـت. در نمایش «یک زن، یک مرد» کـه توسط مادرش کارگردانى و توسط پدرش تهیه شد، با خواهرش همبازى بود. شهریور ۸۶ فارغ التحصیل شد. در حال حاضر یکى از بهترین نوازنده هاى خانم پیانو بـه حساب مى آید.
فعال در اینستاگرام با 4 میلیون فالوور!
او میگوید: از بین مخاطبین جدیدم ترجیح می دم اونایی باقی بمونن کـه با تفکر و نگاهم بـه زندگی موافق هستند و بـه کارهام احترام می گذارند، چـه دوستش دارن و چـه دوستش ندارن. انتقاد با الفاظ زشت و بی ادبانه برای مـن اصلا قابل پذیرش نیست. همین طور حسادت یا قضاوت هاي بی شناخت و مغرضانه. مـن هیچ کدوم از اینها رو در صفحه ام پذیرا نیستم.
البته کلا از نظر مـن اینستاگرام جای انتقاد نیست. بـه اندازه کافی همه ی مون در زندگی با انرژی هاي منفی در حال سر و کله زدن هستیم. مـن دلم می خواد از فضای مجازی فقط حس خوب و واقعی دریافت کنم. اصلا دلیلی نداره کسیکه از قیافه مـن یا بازی مـن، بدش میاد بیاد تـو صفحه مـن. برای چی میاد؟ خودآزاری داره حتماً.
بـه پدر و مادرم مدیون هستم
او میگوید: بـه هرحال، مـن هنوز هم دختر همون مادر و پدر هستم و کماکان از مشاوره ها و راهنمایی هاشون استفاده میکنم و تا آخر عمرم هم مدیون هر دوشون هستم و بـه داشتن شون می بالم.
همیشه در زندگی ام سعی کردم اونا رو سربلند کنم و اگر امروز در جایگاهی هستم کـه آقای افشار و آقای شفیعی بدون دخالت پدر و مادرم یک سریال صد قسمتی رو بـه مـن می سپارند، نتیجه همه ی تلاش و سختکوشی هامه، مـن هم قدرش رو می دونم و با همه ی وجودم تلاش میکنم کـه از عهده اش بربیام، مثل همه ی روزهای زندگیم از کودکی و مدرسه تا امروز.
در آخر نیز مروری داریم بر صفحه اینستاگرامی خانم مهراوه شریفی نیا و پربازدیدترین پست هاي منتشر شده توسط وی را مرور میکنیم. خانم شریفی نیا بیش از 4 میلیون فالوور دارند کـه این آمار روز بـه روز در حال افزایش میباشد.
او درباره این عکس نوشته: شبیه معجزه میمونه، حتی وقتی اینهمه ی ناامیدی هست…
او درباره این عکس نوشته: تـو روح زندگی منی، روح زندگی مایی. دلیلِ شادابی مایی، مـن و مامان و بابا «بـه ترتیب از کوچیک بـه بزرگ»?. چکیدهي نتیجهي همه یي خاطرههام اینه کـه بنظر مـن، تـو یه قلب خیلی خیلی بزرگ و خیلی خیلی سرخی کـه دست و پا داره، و از شانس خوبِ مـن، این قلبِ خیلی خیلی بزرگِ سرخ، خواهرِ مـن شده. مرسی کـه خواهر مـن شدي. دوستت دارم.
او درباره این عکس نوشته: خانم وینفرد بنکس در نمایش موزیکال «مری پاپینز».
او درباره این عکس نوشته: اون مربای آلبالوئه، شیرینی و خوشمزگیش وابسته بـه هیچ چیز نیست و هیچوقت خودش رو برای هیچکس تلخ نمیکنه چون فارغ از اینه کـه ببینه دیگران انتخابش میکنن یا نه، ترجیحش میدن یا نه، دوستش دارن یا نه. اون مربای آلبالوئه و با افتخار ذات خودش رو زندگی میکنه.
او درباره این عکس نوشته: درکنار منوچهر هادی عزیز، یکتای نازنین و دختر ناز و خوشاخلاق و دوستداشتنیشون.
او درباره این عکس نوشته: از این خونهها کـه حتماً درخت خرمالو یا عناب تـو باغچهش داره… از این خونهها کـه لازمهي سر پا موندنش، نفس کشیدنِ پدربزرگ و مادربزرگته… کـه اگه نباشن، کلِ عشق و صفای خونه از بین میره و ازش بجز شاخههاي خشکیده و گلدونهاي خالی و حوض بیآب و کابینتهاي زنگزده و دیوارهای ترکخورده و سقفِ نمکشیده چیز دیگهاي باقی نمیمونه… از این خونهها…
او درباره این عکس نوشته: یه روزایی بـه خودت میای و می بینی دلت بـه شدت تنگ شده. هرقدر فکر می کنی کـه برای کی یا چی دلت تنگ شده بـه هیچ نتیجهاي نمی رسي، یا بـه نتایج مختلفی میرسی کـه هیچ ربطی بـه هم ندارن… در نهایت بعد از کلی کلنجارِ ذهنی وادار میشی با دلتنگیت کنار بیای و بپذیری کـه هم اکنون قدرت تحلیلِ دلیلش رو نداری…
شاید بعد ها بفهمی برای چی یا کی، شاید هم نفهمی، شایدم اینقدر سرت شلوغ بشه کـه بـه کلی دلتنگیت رو فراموش کنی. مهم اینه کـه هم اکنون، تـو، حتی با یه دلِ تنگ هم میتونی از نگریستن بـه نقاشی زیبای طبیعت لذت ببری… و همین برای زندگی کافیه.
او درباره این عکس نوشته: مری پاپینزیها ‘ Coming soon?.