در اینبخش بیوگرافی هادی حجازی فر بازیگر سینما و تلویزیون کشورمان را مرور میکنیم. هادی حجازی بیشتر با فیلم هایي مثل: ایستاده در غبار و لاتاری شناخته میشود. او بیشتر در نقش هاي جدی بازی میکند و این میتواند بخاطر چهره او باشد، هادی حجازی فر در رشته نمایش عروسکی تحصیل کرده و حال یکی از ستارگان سینمای کشور ایران می باشد. در ادامه با مجله پارس ناز همراه باشید.
هادی حجازی فر متولد 31 / 3 / 1355 می باشد
هادی حجازی فر بازیگر تئاتر و سینما متولد سال 1355 در شهر خوی میباشد. وی فارغ التحصیل کارشناسی نمایش عروسکی از دانشکدهي هنرهای زیبا دانشگاه تهران اسـت.
حجازی فر فعالیت در بازیگری را در دورۀ دانشجویی خود، در فیلم «مزرعه پدری» زندهیاد رسول ملاقلیپور نقش شهید زریباف شروع نمود اما درسال 1394 با فیلم ایستاده در غبار توانست بـه خوبی دیده شود. وی دراین فیلم نقش حاج احمد متوسلیان را ایفا نمود.
هادی حجازی فر و پسرش
وی درسال 1395 بار دیگر نیز در فیلم جدید مهدویان بنام ماجرای نیمروز نیز حضور داشت و کاندید دریافت سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل مرد هم شد.
وی ازدواج کرده اسـت و متاهل می باشد.
مزرعهي پدری
خدانگهدار رفیق
ایستاده در غبار
فیلم ماجرای نیمروز محمد حسین مهدویان
لاتاری
کاتیوشا
بعنوان یک بازیگر قرار نیست کارنامه فوقالعادهاي داشته باشم. نمی گویم بدون نقص بازی می کنم. بلکه عقیده دارم در راه تجربهاندوزی هستم و می توانم روز بـه روز بهتر شوم. اکنون در فیلم «دارکوب» در سه سکانس بیشتر حضور ندارم. بـه این دلیل کـه از لحاظ حرفهاي نیاز بود در همین سه سکانس حضور پیدا کنم.
مدل راه رفتن مـن و حرکاتم در فیلم «لاتاری» الهام گرفته از افرادی اسـت کـه اطراف مـا هستند و زندگی می کنند.» او ادامه داد: «از دوستان رسانهاي ناراحت هستم. بـه این دلیل کـه خودم روزهای زیادی را در جشنوارههاي مختلف بـه دنبال دوستان بازیگر و کارگردان بودم تا با مـن گفتگو کنند. اما از تحریف حرفهایم ناراحت هستم.
میگویند گفتهام با حاتمیکیا مشکل داشتم و از بازی در «بـه وقت شام» ناراحت بودم، در صورتی کـه اینگونه نبود مـن موضوع دیگری را گفته بودم و متاسفانه امانتداری بـه درستی انجام نشد. گفته بودم نگرانیهایم را حاتمیکیا برطرف کرد. حجازیفر درباره دغدغههایي کـه در سینما دارد گفت: «فیلم «لاتاری» اثری برای مخاطب اسـت. این فیلم برای مردم ساخته شده اسـت.
بـه هیچ چیزی فکر نکردیم. فقط می خواستیم حرفهایي را بزنیم کـه امروز مردم جامعه دغدغه شنیدن آنرا دارند. خودم از اکرانهاي مردمی شگفتزده هستم. استقبال بینظیر اسـت. باید در فیلم درام شکل میگرفت و قهرمان داستان کار نیم تمام را انجام میداد.»
او هم چنین گفت: متاسفانه در کشور هـای عربی هیچ احترامی برای ایرانیان قائل نبودند مـا پول مان را نمیتوانستیم بـه دلار تبدیل کنیم و واقعا برای این موضوع متاسف هستم.
«مـن اصلاً نمی توانم تصور کنم متن را بخوانم و سر صحنه آنرا اجرا کنم. هرکدام از فیلمهایي کـه بازی کردهام، ابتدا از کارگردان میپرسم امکان مانور هست یا باید بـه چیزهایی کـه در اختیارم اسـت، بسنده کنم. صادقانه بگویم هر نقش برای مـن جستجویی تازه اسـت. میدانم جنبههاي مثبت بازیگریام چیست و گاهی آگاهانه ازآنها دریغ می کنم.
تماشاگر و منتقد با مـن مهربان اسـت ولی نمی توانم با خودم اینقدر مهربان باشم و ترجیح میدهم مواجهه بدوی با نقش داشته باشم. حتی بازیگر روبهرو برایم مهم اسـت و بالاتر ازآن مجموعه بازیگرانی کـه با آنها بازی ندارم برایم دارای اهمیت هستند. این از تربیت تئاتری می آید و بهمین خاطر اسـت حتی روزهایی کـه بازی ندارم، بـه پروژه سر می زنم.»
در آخر نیز مروری داریم بر صفحه اینستاگرامی هادی حجازی فر و از زاویه نزدیک تری با او و فعالیت هاي مجازی اش آشنا میشویم. هادی حجازی فر در حال حاضر نزدیک بـه 100 هزار دنبال کننده در شبکه اجتماعی اینستاگرام دارد.
او درباره این عکس نوشته
باران کـه شدي مپرس این خانه کیست
سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست
باران کـه شدي پیاله ها را نشُمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست
او درباره این عکس نوشته: بر مـن بتاب / ناگهانی / از همان سَمتی کـه هیچ کس گَمان نمیبرد.
او درباره این عکس نوشته: تکلیف این همه ی واژه و جادو چـه میشود ؟ شاعران، پُر دردترین و کَم صداترین ِ مرگ ها را دارند.
او درباره این عکس نوشته: جواد جانم، درگذشت پدر بزرگوارت رو از صمیمِ قلبم تسلیت میگم و برای تـو و خانواده عزیزت صبر آرزو میکنم. مـن و بی شمار دوستداران ات رو در غمِ این فقدان شریک بدان.
او درباره این عکس نوشته: پایتخت زمستانی خدا.
او درباره این عکس نوشته: الهی شُکر…
او درباره این عکس نوشته: دیشب کـه بـه همراه حسین، جواد و محسن روی پله هاي آزادی داشتم فیلم رو میدیدم هی از خودم می پرسیدم مـا چـه جوری تونستیم این فیلم رو تموم کنیم. چطور زنده موندیم توی اون جاده هايِ خطرناکِ هر روزه. لایِ اون همه ی انفجار، بالگرد، رعد و برق و صخره نوردی و…
چطور از پسِ همه یِ نمیشه هايِ معنوی و مادیِ اعصاب خردکنِ مَگویِ شش هفت ماهه براومدیم و فیلمی ساختیم کـه با تمام وجودم بهش افتخار میکنم. دلم میخواست مثلِ یه تاتریِ نستوه هر شب این نمایشِ عزیز رو با مردم ببینم.تک تک سانس ها رو و بلرزم. بترسم. ذوق زده بشم و توی تاریکی سالن خودم رو گُم کنم.
خسته نباشید رفقایِ عزیزم. خسته نباشی سید جان کـه هی مـا گفتیم نمیشه و تـو گفتی ان شالله میشه و شد. خسته نباشی حسین جانم. و یه خسته نباشیدِ جانانه بـه رفقای خوبِ گروهِ فیلم برداری. صدا.صحنه. جلوه هاي ویژه. کارگردانی. گریم. تولید و تدارکات و.. پ. ن: بعدِ دو ماه فشرده برگشته بودیم تهران. کارخانه ارج. حسین بعدِ برداشت خَم شد تا دخترش آسمان رو بغل کنه.
یهویی یه دادی زد و افتاد. سیاتیک و دردِ ترسناک. اون روز حسین همینجوری خوابیده جلوی مانیتورها کار رو پیش برد. این عکس مالِ لحظه اي هست کـه خانمِ حسین مونده از میزانِ عوضی و خوشحال بودنِ کلی مـا. مگه میشه همچین لحظه اي رو بدون عکس و شوخی، بی خیال شد.
بیوگرافی هادی حجازی فر و همسرش + عکس هاي هادی حجازی فر + گفتگو و اینستاگرام
او درباره این عکس نوشته: گُم کردن بخشِ مهم و گُریز ناپذیری از ماست. عصبانیت، دلشوره، امیدواری ودر نهایت اندوهی کـه محصولِ نیافتن اسـت. بعضی گُمشده ها زمانِ مرگِ طولانی تری دارند تا از مرزِ رهاییِ فراموشی رَد شوند. مثلِ یادگاری هايِ پُر قِصه و یا در بَدترین حالتش، مرگِ نزدیکانی کـه چگونگی و کیفیتِ ادامه مـا را می سازند. بعضی هایشان هم از فرطِ کوچک بودن، در روز یا ساعت و لحظه مَحو میشوند…
انگار کـه هرگز نبوده اند. اما بی مرگ ترینِ گُم کردن ها، مُتصل بخود اسـت. بیدار شدن و ندیدنِ ناگهانیِ خودت. خودِ واقعی ات. نه در آینه پیدایش میکنی و نه در تاریکی و خَلوت و مُرور. مثلِ سایه اي کـه در تیغِ آفتاب از کنارت گُریخته اسـت. تبدیل شده اي بـه غِیر. می ترسي و جستوجو آغاز میشود. چون می دانی کـه این یکی، نَه اندوهش پایان دارد و نَه دردش
او درباره این عکس نوشته: زِ سایه خود گریزانم کـه نور از سایه پنهان اسـت. قَرارش از کُجا باشد کسی کَز سایه بُگریزد.
او درباره این عکس نوشته: شبهایِ روشنا.
او درباره این عکس نوشته: شهر ، در تنهایی روشن خود می سوزد.