شمار زیادی از افراد میباشند که با بر زبان آوردن حرف هاي بی ربط در جمع کوشش در خود شیرینی دارند که ضرب المثل امروز ما مصداق این افراد هست. در زمان امیر کبیر هرج و مرج در بازار به حدی بود که که هر کس در مغازه اش از همۀ نوع جنسی می فروخت. به فرمان امیر کبیر هر شخصی ملزم به فروش کالاها هم نوع با یکدیگر شد, مثلاً پارچه فروش فقط پارچه, کوزه گر فقط کوزه و همه ي به همین شکل.
پس از مدتی به امیر کبیر خبر دادند شخصی به همراه توتون و تنباکو, بند تنبان, هم می فروشد, امیر کبیر حکم داد وی را آماده کردند و از او علت کارش را پرسیدند, آن شخص در پاسخ گفت: کسی که تنباکو از من میخرد ممکن هست هنگام استعمال به سرفه بیافتد و در اثر این سرفه بند تنبانش پاره شود. لذا من بند تنبان را به همراه تنباکو می فروشم.
از آن زمان کار و حرف بی ربط را به حرفهای بند تنبونی مثال میزنند.