لیلی و مجنون یکی از عشاق هـای سرشناس تاریخ میباشند کـه حکايت آن ها بسیار خواندنی و عاشقانه هست و گزیده آن را در زیر میخوانید.
مجنون در عشق ليلي ميسوخت. رفقا و آشنايان نادان او كه از عشق چيزي نميدانستند گفتند ليلي خيلي زيبا نيست. در شهر مـا دختران زيباتر از و زيادند، دختراني مثل ماه، تـو چرا اينقدر ناز ليلي را ميكشي؟ بيا و از اين دختران زيبا يكي را انتخاب كن. مجنون گفت: صورت و بدن ليلي مثل كوزه هست، مـن از اين كوزه شراب زيبايي مينوشم.
خدا از اين صورت بـه مـن شراب مست كنندة زيبايي ميدهد.شـما بـه ظاهر كوزة دل نگاه ميكنيد. كوزه مهم نيست، شراب كوزه مهم هست كه مست كننده هست. خداوند از كوزة ليلي بـه شـما سركه داد، اما بـه مـن شراب داد. شـما عاشق نيستيد.
خداوند از يك كوزه بـه يكي زهر ميدهد بـه ديگري شراب و عسل. شـما كوزة صورت را ميبينيد و آن شراب خاص با چشم ناپاك شـما ديده نميشود. مثل دريا كه براي مرغ آبي مثل منزل هست اما براي كلاغ باعث مرگ و نابودي هست.