برای بانو هایي که متاهل میباشند یک شعر طنز جمع آوری کرده ایم که صرفا جنبه فان و خنده دارد و میتوانید شما هم مانند ما بخندید و خوشحال شوید.
باز شوهر بی بهانه
با ادایی کودکانه
هیکل چون استوانه
میکند غر غر به منزل
یادم آید روز اول
گردنِش کج, دست و پا شل
پیش بابا موش می شد
سرخیش تا گوش می شد
دختری افتاده بودم
مهربان و ساده بودم
نرم و نازک
خوشحال و چابک
چشمهایم همچو آهو
عطر موهایم چو شب بو
می شنیدم از لب او
حرفهایی همچو جادو
من غلام منزل زادت
جان دهم هر دم به یادت
گر نیایی منزل ي من
می گریزد روحم از تن
بعد از آن گفتار خوشگل
خام گشتم من همانجا
شد به پا جشنِ عروسی
کیک و شام و دیده بوسی
بعد از آن دیگر ندیدم
هرگز آن اوقاتِ بی غم
قسمتم یک مرد جانی
مقداری لوس و روانی
بی اراده همچو یابو!
پرخور و خودخواه و پر رو
بشنو از من جان خواهر
هر که کرد این دورهِ شوهر
خاک بر سر گشت و حیران
شد پشیمان,شد پشیمان, شد پشیمان !!!!