در اینبخش متن ها و شعرهای زیبایی رابه مناسبت روز نوجوان جمع آوری کرده ایم، همچنین در ادامه این پست امروز از 0 تا 100 با روز نوجوان و دلیل نام گذاری این روز با عنوان روز نوجوان آشنا میشویم. اگر میخواهید تحقیقی بنویسید یا بـه مناسبت این روز کاری انجام دهید، تا آخر این مقاله با پارس ناز همراه باشید، حسین فهمیده در روز 8 آبان ماه با شجاعتی وصف ناپذیر بـه شهادت رسید.
8 آبان ماه روز نوجوان و سالروز شهادت حسین فهمیده خجسته باد
بیا و نگاهت را تا پروانه زار شادی ببر
روی پایِ خود بایست ونشاط آورترین ناحیۀ روزگار را تماشا کن
بیا و بـه اشیای پیرامون خود رنگ معنویت بزن
کارهایت را مطابق ثانیه هـای زلال آبها تنظیم کن
بویِ بهشت را روی خلوت دل بگستران
تـو بـه جمع گرم ساقه هـای سبز و نوجوان پیوسته ای
و این، سرآغاز شاد وشیرین جست و جوگری توست
روز نوجوان روز جوانمردی یک نوجوان 13 ساله اسـت که باوجود سن کم کاری کرد کـه کمتر کسی، حتی با سن زیاد می توانست اینکار را انجام دهد. جوانمردی بـه سن وسال نیست به دل اسـت ، بـه روح بزرگ و والا اسـت ، روزشهادت نوجوان 13 ساله ، شهید حسین فهمیده را روز نوجوان نامیدهاند.
چيز کم نداري
در راه رسيدن بـه خواسته هـای درست
کنجکاوی دربساط نوجواني ات يافت مي شود
بشرطی کـه بـه موقع و بـه جا ازآن بهره بگيري
روز ۸ آبان ماه روز نوجوان و بسیج دانش آموزی نامیده شد. 8 آبان ماه 1359 محمد حسین فهمیده نوجوان بسیجی 13 ساله بـه مرتبۀ بزرگ شهادت رسیده اسـت و به مناسب این اتفاق عظیم سالروز شهادت ایشان را روز نوجوان وهمچنین روز بسیج دانش آموزی نامیده اسـت.
هر ساله در 8 آبان ماه از این نوجوان 13 ساله درس عبرت و جوانمردی وشجاعت میآموزند.به راستی یک نوجوان 13ساله چگونه آن همه شجاعت بـه خرج میدهد شهید محمد حسین فهمیده در سال 1346 شمسی درشهر قم متولد شد خانوادۀ محمدحسین فهمیده مذهبی و متدین بودهاند.
سفرهایی از این سال
تا تولد لطیف باران، برای تـو ترسیم شده اسـت
خندههای گلبرگهای نو
چقدر شبیه سجاده کوچک تواند کـه وقتِ نماز
همه ی جا را خوشبو می کند
بلوغ تـو آغازگر مسیر پر از مهر بندگی اسـت
محمدحسین فهمیده درزمان اوج جنگ حتی باوجود مخالفت بقیه بـه جبهه رفت وکمک زیادی بـه وطن وکشور عزیز خود کرد.این نوجوان 13 ساله درجبهه هـای نور علیه ظلمت نگذشته بود که با بستن نارنجک بـه کمر خود ، زیر تانک دشمن بعثی رفت وباعث انهدام تانک دشمن شد خود نیز بـه شهادت رسید.شهید فهمیده با این عمل شجاعانه ، حماسه آفرید و نام خودش را جاودانه کرد.
ماجرا از این قرار بود کـه محمدحسین فهمیده ودوستش محمد رضا در یک سنگر قرار داشتند که طی هجوم عراقیها، محاصره شده بودند.محمدرضا دوست محمدحسین فهمیده مجروح شد وحسین فهمیده با سختی و زحمت زیاد وی را بـه پشتِ خط رساند وخودش بـه سنگر بازگشت ومشاهده کرد کـه 5 تانک عراقی بطرف رزمندگان اسلام هجوم آورده و درصدد محاصره و قتل آنها هستند.
کـه محمد حسین بـه خودش نارنج بست و زیر تانک رفت.کاری کـه کمترکسی میتوانست انجام دهد. حضرت امام خمینی «ره» درباره او فرمودند رهبر مـا آن طفل 12 ساله ای اسـت کـه با قلب کوچک خود کـه ارزشش از صدها زبان وقلم مـا بزرگ تر اسـت با نارنجک خودرا زیر تانک دشمن انداخت و آنرا منهدم نمود وخود نیز شربت شهادت نوشید.
اختر و ماهی فروزانی محصل
تـو آن جوایای عرفانی محصل
بـه دنیای کـه تاریک اسـت از جهل
..همان خورشید تابانی محصل..
محمدحسین فهمیده، سال 1346 ش در قم زاده شد ودر محیطی مذهبی و خانواده ای متدین پرورش یافت.درآستانه انقلاب اسلامی بـه واسطه حوادث آن دوران، روح وی نیز مانند میلیون ها جوان و نوجوان دیگر کشور دچار تحولات عظیمی شد وشیفته حضرت امام خمینی «ره» گردید.
هنوز مدتِ زیادی از حضور محمدحسین در جبهه هـای نور علیه ظلمت نگذشته بود کـه با بستن نارنجک بـه کمر خود، زیر تانک دشمن بعثی رفت وضمن انهدام تانک دشمن، خود نیز بـه شهادت رسید.شهید فهمیده با این عمل شجاعانه، برگ سرخ دیگری بر تاریخ حماسه گونه جنگ تحمیلی افزود ونام خودرا جاودانه ساخت.
ماجرا از این قرار بود کـه محمدحسین بـهاتفاق دوست شهیدش ، محمدرضا شمس ، در یک سنگر قرار داشتند کـه طی هجوم عراقیها، محاصره می شوند. محمدرضا مجروح می شود و حسین فهمیده باسختی و زحمت زیاد وی را بـه پشت خط می رساند وبه جایگاه قبلی خود بازگشته و مشاهده میکند کـه پنج تانک عراقی بطرف رزمندگان اسلام هجوم آورده و درصدد محاصره و قتل عام آنان اند.
محمدحسین ،درحالیکـه تعدادی نارنجک بـه کمر خود بسته بود ،بطرف تانک ها حرکت میکند. تیری بـه پای او می خورد ودر همان حال، موفق میشود کـه خود رابه تانک پیش رو رسانده و با استفاده از نارنجک، آنرا منفجر کند.دشمن در این حال تصور میکند کـه حمله ای صورت گرفته وبا سرعت تانکها را رها کرده وفرار میکند.
درنتیجه، حلقۀ محاصره شکسته میشود و پس ازمدتی، نیروهای کمکی نیز می رسند وآن قسمت را از وجود متجاوزین پاک سازی میکنند.رهبر معظم انقلاب اسلامی، شهید فهمیده را یک نوجوان نمونه، استثنایى و پرورش یافته در آب و هواى تحول یک ملت توصیف کردند.
بعضی وقت ها
آدم هرچقدر هم کـه لجباز باشه
بزور وادار میشه کاری رو کـه دوست نداره انجام بده
!!! مثل رفتن بـه مدرسه !!!
رهبر معظم انقلاب در این زمینه فرمودندزنده نگه داشتن یاد حادثه شهادت دانش آموز بسیجی، شهید فهمیده، از اصالتهـای دفاع مقدس میباشد. از اینرو، هشتم آبان، سالروز شهادت این فرزند انقلاب، بـهعنوان روز نوجوان وجوان و بسیج دانش آموزی نام گرفته اسـت تا ضمن یادآوری حماسه این قهرمان کوچ، بـهعنوان سرمشقی مناسب بـه همسالانش مطرح شده و راهش ادامه یابد.
درختت بارو با علم و دانش
همان معدن کـه پنهانی محصل
بـه فکر و ذکر داری صد معما
بـه خدمت نسل انسانی محصل…
متن تبریک روز نوجوان
در وجود مـن طراوت بهار همیشه جاری اسـت. روح مـن همیشه سبز اسـت و سرشار از شور و نشاط از پا نشستن و فرو ماندن، بیتفاوتی و لغزش، در قاموس زندگی مـن معنا ندارد؛ کـه مـن نوجوان بسیجیام. غیرت و مردانگی، حمیت و آزادگی وعزت و سر بلندی نخستین درسهایي اسـت کـه آموختهام و اخرین درسم رابا پرواز کردن در آسمان نور و معنا، با بال هـای خونین همراه با نسیم شهادت جشن خواهم گرفت.
ای عزیزان بهاری
روز نوجوان فرصتی اسـت مغتنم تا خودرا دریابید. اینک دو چشم برای نگاه کردن کافی نیست. باید تمام وجودتان چشم باشد، تا بیابید راه را و گمراه نشوید. امروز، دام بسیار اسـت. سموم مهلک فرهنگ بیگانه، در ظواهری فریبنده عرضه میگردد. بـه هوش باشید تا برگ هـای سبزتان با این سموم رو بـه زردی ننهد و طراوت وجودتان در آلودگی و دوری از خدا بـه هدر نرود و بـه هوش باشید تا بهارتان بـه خزان غفلت منشیند.
تـو، یک الگوی زیبا هم داری
نوجوانی کـه مثل تـو بودو دلی داشت کـه از حسرت پرواز بـه ارتفاع ها، بی تاب شده بود. وقتی فهمید کـه با نیروی بینهایت و زلالش میتواند عزت ایران و ایرانی راکه بـه غارت می رفت. بـه اندازه ساقه 12 ساله اش بازگرداند، دیگر درنگ وتردید نکرد. تن خود رابه نارنجکهای عصبانی و آتشین سپرد وتانک هـای زوزه کش را ذلیل بـه هوا پرتاب کرد اما با تقدیم جانش، شرف یک ملت را ضمانت کرد. پس آن گاه بود کـه خمینی بزرگ وی را رهبر خواند.
آغاز ارتباط آفريننده و مخلوق و ابتدای تکلیف الهی اسـت. بندهای تجمل و مادیات را بر پاهایم نیفکنید. دستم رابا بازی هـای بیهوده وسرگرمی هـای لغو و بی فایده بـه بند نکشید. دلم رابه یک مشت تفریح پوچ و هرز خوش نکنید.نگاهم رابه زرق و برق دنیا مشغول مدارید.ذهنم رابه تخیلات خشونت بار فیلم ها مشوش نکنید، طنین دلنشین قرآن را از مـن دریغ مدارید، کـه مـن آسمانی ام، پاک ام و مـن آسمانیم.
ای غنچه هـای نوشکفته
ای برگ هـای سبز نورس طراوت درشما موج میزند، بهار پیش طراوتتان سرخم می کند. پس زمین حاصلخیز دل تان رابه هر بذری مسپارید و جز بـه آب مهر خدا آبیاریش نکنید. هر باغبانی رابه باغستان دل تان راه ندهید. بهارتان را قدر بدانید کـه پاییز فصل بذرافشانی نیست خزان برای کاشتن مناسب نیست.بـه انتظار بذر منشینید برخیزید جستوجو کنید بذرهای ناب بیابید کـه بهار هم رو بـه آخر شدن اسـت.
دوستان ناباب
از جمله مشکلات دوران نوجواني، عدم دقت درانتخاب دوست اسـت. نوجوانان در اين دوره بسيار راحت پذير و زودپسند هستند و اين حالت درآنها ، سبب ميشود.اغلب دوستاني انتخاب کنند کـه نه تنها براي آن ها مفيد نيستند، بلکه گاه ثمرات بسيار تلخي نيز از اين دوستي ها برايشان بـه بار ميآيد.انتخاب يک دوست ناباب ميتواند باعث سقوط و انحطاط اخلاقی نوجوان گردد.
افراط و تفريط در دوستي:
نوجوانان در دوستي پيرو عواطف و احساسات اند و بـه اين موضوع کـه ممکن اسـت فردا اين دوستي گسسته شود نمي انديشند. بـه همين علت، اغلب در دوستي افراط ميکنند. اين علاقه ممکن اسـت نسبت بـه يک هم کلاسي يا دانش آموزي درکلاس بالاتر، حتي يک معلم مدرسه، يک هنرپيشه يا يک قهرمان ايجاد شود. دلبستگي بـه يک فرد بيگانه نشانه نياز نوجوان بـه ارضاي عواطف يا بـه تعبيري دوست داشتن و دوست داشته شدن اسـت.
اهميت دادن بـه مدل لباس وپوشاک ويژگي مهم نوجوانان، بـه ويژه دختران اسـت.يکي از علل اين امر آن اسـت کـه از اين روش نوجوانان تجربه ميکنند چـه کسي هستند وميخواهند چگونه ديده شوند.البته پوشاک و مدل لباس براي هرفرد نقش نوعي علامت هويتي را ايفا ميکند.باوجود اين ازآن جا کـه نوجوانان درفرايند رشد وتحول قراردارند، در درجه اول طرز لباس پوشيدن آنهاست کـه تصور آنان از خودشان را نشان ميدهد.
لذا نوع پوشاک و لباس اهميت بيشتري براي انها پيدا ميکند. از اين رو، طرز و مدل لباس هم براي همسالان و هم براي بزرگ سالان نشانه مهمي بـه شمار ميآيد. شواهد نشان ميدهد کـه لباسهـای مد در دبيرستان، حاکي از پايگاه وشان بالاي اجتماعي اسـت و برعکس لباسهايي کـه کمتر مطابق مدند، داراي پايگاه و شان پايين اجتماعي ميباشند.
نوجوانان بـه جذابيت فيزيکی خود اهميت زيادي ميدهند. خودمحوري نوجوان عامل مهمی در اهميت دادن بـه جذابيت فيزيکي اسـت. نوجوان فکر ميکند کـه همه ی بـه او نگاه ميکنند و طبق معمولً بيشتر بـه صفات غيرقابل پذيرش خود توجه دارد.
نوجوانان بـه ويژه ممکن اسـت بعلت ناکامي و ناامني درمورد ظاهر فيزيکي خود مانند بلوغ زودرس يا ديررس، وزن خيلي بالا يا پايين، جوش در آوردن و بيني خيلی بزرگ يا کوچک دچار مشکل وآشفتگي شوند. دختران بيشتر از پسران «بعلت انتظارات نقش جنسي» درمورد ظاهر فيزيکی خود دچار نگراني ميشوند.
زبان
زباني کـه نوجوانان براي توصيف تجربيات وعقايد خود استفاده ميکنندتحت تاثير پايگاه اجتماعي ،اقتصادي، منطقه جغرافيايي و هنجارهاي گروه همسالان اسـت. استفاده ازکلمات خاص راهي اسـت براي اينکه بخود وديگران نشان دهند کـه بـه گروه خاصي تعلق دارند. همچنين راهي اسـت براي ممانعت از ورود کساني کـه عضو آن گروه نيستند.
دوستيهـای دوران نوجواني بـه مدرسه ختم نميشود، بلکه آنان بسيار علاقه مندند کـه با يکديگر در خارج از مدرسه نيز رفت و آمد داشته باشند، بـه خصوص دختران علاقه بيشتري براي رفتن بـه خانه يکديگر از خود نشان ميدهند. اين امر شايد بـه اين علت باشد کـه محدوديت بيشتري براي خارج شدن از خانه دارند. بـهطور کلي، خانواده ها در مورد شرکت نوجوانان خود در جشن ها و ميهماني ها 3 گونه عمل ميکنند:
= گروهی بر خلاف ميلشان اجازه ميدهند،
= عده ای گاهی اجازه ميدهند وگاهي مخالفت ميکنند
= عده کمي نيز اصولا مخالف اند.
درصورتی کـه از نظر والدين رفتن بـه برخي ميهمانيها اشکالي نداشته باشد، بهتر اسـت پیش از آنکه اجازه دهند درمورد محل ميهماني و ميزبان و کساني کـه درآن ميهماني شرکت دارند اطلاعاتي کسب کنند.ميتوان با والدين نوجوان ميزبان ارتباط برقرار کرديا ازطريق مدرسه درباره آن ها اطلاعات بيشتري بـه دست آورد. البته نبايد رفت و آمد نوجوان رابه حد افراط نظارت کرد، زيرا اينامر موجب نگراني و ناراحتی او ميشود.
بعضی از پدران و مادران
بـه اين علت کـه مبادا فرزندشان لوس شود محبت خود رابه فرزند بروز نميدهند، يا اين کـه بـه آن ها فرصت نميدهند احساسات وعواطفشان را نسبت بـه پدر و مادر بروز دهند و اين کاستی درمرحله بلوغ ، آنان را دچار مشکل ميسازد. زيرا عدم ارضاي اين نياز بـه دوست داشتن و دوست داشته شدن در خانواده و کمبود محبت نزديکان نزديک، عامل مهمي در بـه وجود آمدن دوستي هـای افراطي و علاقه منديهاي بی فرجام بـه افراد بيگانه ميشود.
از پند و اندرز بايد پرهيز کرد، چرا کـه در اين سن بسيار کم تاثير اسـت. در اين دوران ممکن اسـت نوجوانان رفتاري از خود نشان بدهند کـه براي آن دوره از سن، طبيعی و براي دوستان او نيز جالب باشداما از نظرشما «والدين» جلف، بي مزه يا مسخره جلوه کند. درچنين شرايطي بايد منطقی بودو با در نظر گرفتن شرايط سني و روحيات نوجوان، از خود عکس العمل نشان داد.
از ظلم جبر بـه جان آمدم
از غم املا بـه فغان آمدم
خسته شدم بنده زجغرافیا
هم ز اروپا وهم از آسیا
مـن چـه کنم آب وهوایش بد اس
یا کـه فلان رود بـه رویش سد اسـت؟
یا کـه فلان چشمه فلان جا بود
رقص کنان راهی دریا بود؟
اینکـه نشد آب و نشد نان مـن
نمره بده نمره بده جان مـن
نمره بیست تـو بود دلپذیر
بنده فدای تـو شوم ای دبیر
درود بـه خداحافظی
با درود بـه سال گذشته آخرین
سالی کـه مـن دردبستان تحصیل کردم
سال هـای امید، با هزاران دوست و
صدها خاطره سالهایی کـه با مقنعۀ
رنگارنگ بـه کوچه پس کوچه هـای
کتابها می رفتم سال هایي کـه از راههای
ریاضی از مفاهیم علوم از سرزمین هـای
جغرافیا ازشرح مدنی و از عشق قرآن
درس زندگی آموختم.
واقعاً کـه عمر انسان کوتاه اسـت آنقدر
کوتاه کـه تا چشم باز کنی خودرا دردنیای
دیگری میبینی مـن سالها رابا کتاب
گذراندم و بویِ خوش گل هـای پارسی
را احساس کردم حالا وقتش رسیده کـه
دست هایم را رو بـه آسمان بلند کنم و فریاد
بزنم دوران دبستان روزهای کودکی
خدانگهدار برای همیشه وبدان کـه یاد و
خاطرۀ تـو هر لحظه درقلبم جاری اسـت.
برای آخرینبار
با التماس می نگرد
بـه چشم هـای خیرۀ او
و برای آخرینبار
صدا را از حنجرهاش می رهاند
چگونه می شود قلب وی را بـه دست
آورد؟
در حالی کـه پاره می کند
لباس درختان را
بی فایده اسـت
آخر برای باد چـه اهمیت دارد
فریادهای یک برگ ناشناس؟
تا حالا چیزی گم کرده ای؟ پول
کتاب، روان نویس یا خیلی چیزهای
دیگر؟ گم کردن درکل ناراحت کننده
اسـت اما گم کردن کلید یعنی پشت درماندن
هی قدم میزنی، راه می روي وبه
جایی نمیرسی عقربه هـای ساعت هم
با تـو لج می کنند و راه نمیروند چاره
چیست؟ یا کلید باید از راه برسد یا این
کـه خودت مجبوری بـه جست وجویش بروی.
بگذار رازی رابا تـو بگویم. مـن بارها و
بارها گم شد ه ام آ نوقت شروع کرده ام
بـه وزیدن از درخت ها وباران عبور
کرده ام چاره ای نبود باید بـه جست وجو
برمی خاستم. میخواستم دری را باز کنم
تا بـه آ بهای بی پایان برسم نمیدانید
چقدر تشنه بودم. با رگبارها بـه شیشۀ
پنجرههای بسته می خوردم. میخواستم
دستکم سایه ای ببینم. میخواستم
کسی مرا رشته رشته رشته ببیند و نگاه
کند کسی راکه تازه از جادههای مه آلود
آسمان رسیده بود میخواستم پس از
هزاران هزار بار مردن دروازه ي یک
روز آفتابی رابا کلید ایمان باز کنم.
مـن میخواهم کلیدم را پیدا کنم
تا باز کنم درخانۀ خورشید را مـن
نمیخواهم همیشه در این تاریکی بمانم
دانی كه نو بهار جوانی چسان گذشت؟
زود آن چنان گذشت كه تیر از كمان گذشت
نیمی بـه راه عشق وجوانی بـه پایان رسید
نیم دگر بغفلت وخواب گران شد
صد آفرین بـه همت مرغی شكسته بال
كز خویشتن شد و از آشیان گذشت
افسرده ای كه تازه گلی را ز دست داد
داند چها بـه بلبل بی خانمان گذشت
بنگر بـه شمع عشق كه در اشک و آه او
پروانه بال و پر زد و آتش بـه جان گذشت
بشنو درای قافله سالار زندگی
گوید بـه خواب بودی و این كاروان گذشت
ستمگر اگر بـه تیغ ظلم خون خلق ریخت
ازخون بیگناه مگر میتوان گذشت؟
«مشفق» بهار زندگیت گرصفا نداشت
شكرِ خدا كه همراه باد خزان گذشت