در اینبخش و بـه مناسبت روز بزرگداشت مولانا یعنی 8 مهرماه مجموعه اي از عکس نوشته ها و اشعار منتخب این شاعر بزرگ ایرانی را جمع آوری کرده ایم. مولانا جلال الدین بلخی در شهر بلخ دیده بـه جهان گشود ودر کشور ترکیه کنونی جان بـه جان آفرین تسلیم کرد سرزمین هاي فارسی از دیرباز مادر و زادگاه شاعران و عارفان بزرگ بوده اسـت، در ادامه با پارس ناز همراه باشید.
هر نفس آواز عشق می رسد از چپ و راست
مـا بـه فلک میرویم عزم تماشا کـه راست
مـا بـه فلک بودهایم یار ملک بودهایم
باز همان جا رویم جمله کـه آن شهر ماست
خود ز فلک برتریم وز ملک افزون تریم
زین دو چرا نگذریم منزل مـا کبریاست
گوهر پاک از کجا عالم خاک از کجا
بر چـه فرود آمدیت بار کنید این چـه جاست
بخت جوان یار مـا دادن جان کار مـا
قافله سالار مـا فخر جهان مصطفاست
از مه او مه شکافت دیدن او برنتافت
ماه چنان بخت یافت او کـه کمینه گداست
بوی خوش این نسیم از شکن زلف اوست
شعشعه این خیال زان رخ چون والضحاست
در دل مـا درنگر هر دم شق قمر
کز نظر آن نظر چشم تـو آن سو چراست
خلق چو مرغابیان زاده ز دریای جان
کی کند اینجا مقام مرغ کز آن بحر خاست
بلک بـه دریا دریم جمله در او حاضریم
ور نه ز دریای دل موج پیاپی چراست
آمد موج الست کشتی قالب ببست
باز چو کشتی شکست نوبت وصل و لقاست
در جهان هر چیز پیزی جذب کرد
گرم گرمی را کشید و سرد سرد
سوگند باطل باطلان را میکشند
باقیان از باقیان هم سرخوشند
ناریان مر ناریان را جاذبند
نوریان مر نوریان را طالبند
حق شب قدر اسـت در شبها نهان
تا کند جان هر شبی را امتحان
نه همه ی شبها بود قدر اي جوان
نه همه ی شبها بود خالی ازآن
تا نباشد راست کی باشد دروغ
آن دروغ از راست میگیرد فروغ
پس مگو کین جمله دم ها باطل اند
باطلان بر بوی حق دام دل اند
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم بـه حیوان برزدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چـه ترسم کی ز مردن کم شدم
حمله ي دیگر بمیرم از بشر
تا بر آرم از ملایک پر و سر
وز ملک هم بایدم جستن ز جو
کل شی هالک الا وجهه
بار دیگر از ملک قربان شوم
آنچ اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم کـه انا الیه راجعون
تادر طلب گوهر کانی کانی
تا در هوس لقمه نانی نانی
این نکته رمز اگر بدانی دانی
هر چیز کـه در جستن آنی آنی
زه کن ایمان نی از گفت زبان
اي هوا را تازه کرده در نهان
تا هوا تازه ست ایمان تازه نیست
کین هوا جز قفل آن دروازه نیست