مسئولیت پذیر بودن در زندگی میتواند کلید و موفقیت و ایجاد تفاهم در ارتباط بین زن و شوهر باشد،اما چگونه این جو را باید ایجاد نمود؟ تا همین حالا کجا بودی؟ چرا دیر کردی؟ چرا رمز موبایل موبایلت را عوض کردی؟ به من چه! این وظیفه من نیست! شوهر نکردم که کلفتی کنم! اشتباه کردم زن گرفتم!…
جملات سخیف و متاسفانه توهین آمیز و بیان این اختلاف نظر و مهم تر از آن نحوه مسئولیت پذیری زوج ها نسبت به یکدیگر هست. اینکه زن و مرد تا چه اندازه به هم اعتماد داشته و توانایی مذاکره و مصاحبه با یکدیگر را دارند و به یکدیگر در قبال رخدادهای غیرعادی زندگی توضیح میدهند، تنها بخشی از توانایی همسران با موضوع مسئولیت پذیری هست.
مسئولیت پذیری که تمرینی هست که از دوران کودکی باید در افراد نهادینه شود و با تکامل آن به پاسخگویی و تصمیم گیری و حق گزینش منتهی شود، نقطه ضعفی هست که تعداد زیادی از زوجین از آن رنج برده و گاه این ناتوانی تا آنجا پیشروی میکند که یک ارتباط را به طلاق میرساند.
دکتر ناصر ارجمندی نهاوندی روان درمانگری هست که معتقد هست با تمرین و آموزش و تکرار میتوان مسئولیت پذیری را به زوجین آموخت و آن ها را دوباره برای ادامه زندگی مشترک سالم و متعالی احیا کرد مشروط بر اینکه خود به آن باور داشته باشند و بخواهند. با او درمورد مسئولیت پذیری در ازدواج و موضوعات مرتبط با آن به مصاحبه نشستیم.
محاکمه نکنیم، پاسخگو باشیم
آقای دکتر اشتباهات متعارف بسیاری در تعریف و درک مسئولیت پذیری در ازدواج وجود دارد. تعداد زیادی از مردان تصور میکنند مسئولیت پذیری آنان در زندگی مشترک به معنای فراهم سازی معاش خانواده هست و زنان نیز بزرگ کردن فرزندان و آشپزی، اما به نظر میرسد دنیای گسترده تری از این تعریف برای جامعه کوچک خانواده وجود دارد؟
درست هست. انچه شما به آن اشاره کردید تنها بخشی از وظایف و تعهدات دو نفر در یک خانواده هست. وقتی درمورد مسئولیت پذیری در خانواده و یا ازدواج صحبت می کینم، از مسئول بودن در قبال احساسات همسرمان آغاز میشود تاب رنامه ریزی برای آینده فرزندان.
در این میان متعهد بودن دو طرف نسبت به یکدیگر و فضایی که در آن بعنوان خانه زندگی میکنند، از شروط نخست هست. دنیای امروز تغییر کرده هست، در تعداد زیادی از خانواده ها زنان نیز پا به پای مردان در خارج از خانه یا حتی در فضای خانه کار کرده و کسب درآمد میکنند، طبیعی هست که در چینن خانواده اي مسئولیت هاي خانه داری به نسبت توانایی و ظرفیت افراد باید تقسیم شود.
چرا توانایی و ظرفیت؟ یعنی اگر مرد یا زنی توانایی کافی را نداشت، تعهدی به این مسئولیت ندارد؟
مدیریت یک زندگی مشترک برای رسیدن به کمال آرامش و آسایش، پیچیده تر از تجویز یک نسخه مشترک برای همگان هست. قطعا توانایی ها و قابلیت هاي افراد با یکدیگر متفاوت هست، مرد و زنی که هر دو 8 الی ده ساعت خارج از خانه کارکرده اند و یا زنی که 8 تا ده ساعت در خانه کودک داری کرده، آشپزی کرده، نظافت و خرید خانه کرده
به همان نسبت یا شاید اکثر از همسرش از کار هرروز خسته باشد، شاید مرد او برای ادامه امور خانه اعم از کار آموزش به فرزندان و یا بازی کردن با کودکان و ایجاد فضایی خالی برای زنش چند لحظه اي استراحت، توانایی بیشتری داشته باشد، و یا برعکس، در هر دو صورت تاکید میشود که هم زن و هم مرد هر چقدر که هم خسته باشند، مسئولیت ها و تعهداتی در قبال یکدیگر دارند که باید به آن پایبند باشند.
اما ظاهرا در بین نسل جوان امروزی این تعهدات عمده قابل قبول نیست.
نسل جوان امروزی به نسبت قبل باسوادتر و باهوش تر هست اما ما با کودکانی مواجه هستیم که مدرک فوق لیسانس یا دکترا دارند و چیزی از مسئولیت پذیری نمیدانند.
چندی پیش زوج تقریبا جوانی برای مشاوره به این مرکز مراجعه کرده بودند، خانم مدرک دکترا داشت و آقا سه فوق لیسانس متفاوت، قبل از اینکه شروع به حرف زدن کنند، نوع رفتارشان با یکدیگر، نحوه وورد و نشستنشان به من اعلام کرد با دو کودک به ظاهر بزرگ رو به رو هستم. حال این دو کودک بعد از 12 سال زندگی مشترک تازه متوجه شده بودند
که در ادامه زندگی با یکدیگر مشکل دارند، چرا که تحصیلاتشان تمام شده بود و تازه مجال یافته بودند تا یکدیگر را ببینند، زیرا پدران هر دو بعد از اتمام تحصیلات زن و شوهر حمایت مالی خود را حذف کرده بودند و مادران دیگر برایشان غذا ارسال نمیکردند.
انها در تمام این 12 سال هیچ تعهد و مسئولیتی نسبت به خود نداشته و مهمتر اینکه روز به روز بر میزان وابستگی و گیرا بودن یک سویه نسبت به خانواده خود عادت کرده بودند. عادتی که اکثر از جنس نیاز یک کودک به والد بود.
پس بخش مهمی از این نداشتن تعهد به ترتیب خانوادگی بر میگردد؟
بستر اصلی آن خانواده هست، اما با بالا رفتن سن ازدواج تعداد زیادی از جوانان با حضور در جامعه و تعهدات کاری و تحصیلی باید متعهد بودن را بیاموزند تا آن را نیز در کانون خانواده اجرا و تمرین کنند.
تا چه اندازه متعهد نبودن ریشه روانی دارد. به عبارت دیگر آیا میتوان یک زن یا مرد را به واسطه مسئولیت پذیر نبودنش بیمار دانست؟
درست متوجه منظور شما نمیشوم، اینکه بگوییم ارثی هست یا اکتسابی هست، موضوعی متفاوت هست که بررسی آن به شیوه تربیت و زندگی فرد در دوران کودکی و حتی سه سال اول زندگی او باز میگردد. فاکتورهای بسیاری برای بررسی این موضوع وجود دارد و آزمایشات متعددی در این خصوص باید انجام شود
تا احیانا مشخص شود فردی به دلایل مریضی هاي دیگر، هیچ پیش فرضی از مسئولیت پذیری ندارد یا به آن دقت نمیکند، در نهایت این رخداد یک معلول هست.
اما دقت داشته باشید که امروزه در تعداد زیادی از مهدهای کودک که از شیوه تربیت سالم بهره می گرند کودکان 3 ساله باید تلاش کنند تا خود کفش بپوشند، کت یا ژاکت خود را دربیاورند، خود زباله هاي کلاس را جابجا کنند، ظروف غذایشان را بشویند و تعداد زیادی از مسئولت هاي دیگر که درصد تعداد زیادی از مادران حتی از تصور کردن
آن وحشت میکنند و معتقدند که کودک سه ساله شان فقط باید بازی کند، بریزد، بپاشد و شادمان باشد، اما امروز در امر آموزش صحیح تاکید میشود کودک سه ساله باید متعهد بودن را تمرین کند، تا به او اعتماد شود، تا از طریق این اعتماد به اعتماد به نفس و تفکر و تصمیم گیری و حق گزینش برسد، متاسفانه تعداد زیادی از ما تا زمانی
که از خانه پدری خارج نشده ایم، هیچ حق گزینش جدی در زندگیمان نداشته ایم و همۀ این موارد ضربه هاي بزرگی برای تعریف ما از متعهدبودن و مسئول بودن در حوزه زندگی مشترک هست.
نکته دیگر آموزش چهره به چهره هست. قدیم وقتی دختر یا پسری قصد ازدواج داشت پدر یا مادر، عمه یا خاله طرف را می نشاندند و اتمام حجت میکردند، اما امروزه همه ي چیز مجازی هست.
من موردی را در این دفتر دیدم که خانمی برای عاشق کردن همسرش دستورات یک سایت اینترنتی را مو به مو اجرا میکرد که در نهایت آقا چمدانش را بست و از خانه فرار کرد، کمی هوشیاری لازم هست، اینکه به استناد مقالات بدون منبع اینترنتی، که چگونه همسر خود را عاشق کنیم، چگونه همسر خود را رام کنیم و از این دست مسائل، موضوعات زرد و چیپی میباشند که فقط به تخریب کورکورانه یک ارتباط دامن میزنند.
بنا به تجربه کاری شما بی تعهدی یا مسئولیت پذیر نبودن کدام طیف اکثر هست، زنان یا مردان؟
چون تحقیق دقیق و آمار قابل استنادی وجود ندارد، اجازه دهید پیش داوری نکنیم، شاید بنا به موقعیت جغرافیایی محل کار من مراجعه کنندگان متفاوت باشند، پس دراین اساس صحبت نمیکنم اما بنا به شیوه زندگی و تربیتی که امروزه در جامعه دیده میشود و تلاش دختران و زنان برای کسب موقعیت هاي اجتماعی و شغلی،
به نظر میرسد زنان به نسبت قبل اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرده و مسئولیت هاي کاری بیشتری را می پذیرند، قطعا این تمرین مسئولیت پذیری در عرصه اجتماع به نوعی در زندگی مشترک نیز دیده خواهدشد. اما الزاما بدان معنا نیست که همه ي زنان شاغل حتما به زندگی مشترک خود متعهد بوده و نسبت به همسر خود مسئولیت پذیر باشند.
در نظر داشته باشیم که نخستین مسوولیتی که هر انسان بر عهده دارد اول در قبال خود، والدین، همسر و فرزندان هست. اگر ما نتوانیم در برابر خود، فرد مسوولیت پذیری باشیم قطعا در قبال دیگران نیز مسئولیتی را برای خود متصور نخواهیم بود.
امروزه به دلایل گوناگون از پیچیده شدن زندگی شهری و روابط اجتماعی و حتی تشدید طبقات اجتماعی، افراد روحیات ضعیف تر و شکننده تری را به نسبت قبل دارند، در این شرایط اگر فردی تصور میکند که حتی در قابل خود هیچ مسئولیتی ندارد، توصیه ما مراجعه به دکتر و بازکردن این گره هاي روحی هست.
متاسفانه این بخش را در بین مردان اکثر ملاحظه میکنیم. مردان اهمیت کمتری به خود و روحیات خود میدهند و سرکوب هاي روحی مردان نسبت به خود بسیار اکثر از زنان هست.
زنان با حرف زدن با دوستان و آشنایان خود و حضور در جمع دوستان تا حدودی خود را بازسازی میکنند، اما این احیا و بازسازی در بین مردان بسیار اندک هست، شاید چنین مردی خیلی زودتر از دیگر افراد نسبت به اعضای خانواده و شریک خود بی تفاوت شود.
آقای دکتر یکی از موضوعاتی که از آن گذشتیم، مسئولیت پذیر بودن زن و مرد نسبت به یکدیگر هست، تا چه اندازه این موضوع به تداوم یا فروپاشی یک زندگی مشترک تاثیرگذار هست؟
وقتی ازدواج میکنید، زن یا مرد فرقی ندارد، یعنی در خود به مرحله اي از کمال و تکامل رسیده اید که میتوانید مسئولیت اداره کردن طرف مقابل خود را بپذیرید. یعنی هر اتفاق مفید و بدی که در زندگی مشترک شما رخ دهد هر دو نفر مسئولی آن هستید. مریضی، بحران اقتصادی، میهمانی،
عزا یا هر رخداد دیگری اتفاقی هست که تصمیم گیری درمورد آن بر عهده هر دو نفر هست، حتی احساسات یکدیگر، مسئولیت مهمی هست که باید همسران خود را در قبال آن متعهد بدانند. در حقیقت یکی از مسوولیت هاي زندگی افراد این هست که بتوانند احساسات همسر خود را درک کرده و به انها اهمیت دهند. پذیرش مسوولیت در قبال احساسات همسران به این معنی هست که همه ي وقت احساسات وی را جدی بگیرید.
برای زوج هاي جوانی که تصمیم دارند تا مسئولیت پذیری در قابل یکدیگر را تمرین کنند، چه راهکارهایی را توصیه میدهید؟
متاسفانه آموزه هاي همسرداری در کشور ما به سخره گرفته شده، در حالیکه در تعداد زیادی از کشورهای جهان این امر خیلی جدی و از سوی متخصصان به جوانانی که قصد ازدواج دارند، آموزش داده میشود، در تعداد زیادی از کلاس هایي که در این کشورها برگزار میشود حتی آموزش هاي مقدماتی نگه داری از نوزاد نیز به مردان ارایه میشود
چرا که خیلی جدی این اعتقاد وجود دارد که بزرگ کردن یک تعهد دونفره هست، اما در کشور ما وقتی صحبت از همسرداری میشود، همگان نیش خنده اي میزنند و میگویند کدام عمه خانم یا خاله خانمی قرار هست به آموزش دهد، در حالیکه این نکات بسیار مهم و برای سلامت یک ارتباط زناشویی در کانون خانواده الزامی میباشند.
پس بهتر هست که جوانانی که این موضوع برای آن ها اهمیت دارد حتما در جلسات مشاوره پیش از ازدواج و همایش هاي رایگانی که معمولا در امور همسرداری برگزار میشود شرکت کنند، شنیدن حتی یکبار بعضی از موضوعات حتما از بروز بعضی اشتباهات متعارف در روابط خانوادگی زن و مرد جلوگیري خواهدکرد زنان و مردان ما باید بیاموزند که برای مسئولیت پذیربودن
در قبال شریک خود باید خشم را بازرسی کرده و پاسخگو باشند، در ارتباط زناشویی محاکمه یا بازجویی وجود ندارد، اما طرفین باید نسبت به یکدیگر پاسخگو باشند و این از نکات کلیدی هست.