در اینبخش بـه بررسی نشانه هاي اختلال روحی میپردازیم. دراین زمان همه ی مـا در حال طی کردن شرایط فوق العاده سختی هستیم، چـه از نظر معیشتی و چـه از لحاظ روحی و درونی، شاید گاهی بخود شک کنیم، شک بـه اینکـه: شاید گرفتار بیماری ها و اختلالات روحی شده ایم. در ادامه این مطلب درباره نشانه هایي صحبت میکنیم کـه خبر از بیماری هاي روحی مـا میدهند.
آدم ها وقتی متوجه میشوند عادت بدی دارند، تا جاییکه بتوانند تلاش میکنند آنرا ترک کنند. اما اگر بیشتر از قبل عادت بدتان را تکرار میکنید، احتمالاً باید آنرا یک اختلال روحی تلقی کنید. در چنین شرایطی از خودتان بپرسید تمایلی بـه ترک این رفتار دارید یا نه.
دلایلی کـه برای تمایل یا عدم تمایل تان برای ترک عادت تان می آورید، میتواند شـما رابه سمت درمان تخصصی هدایت کند. تشخیص شدت و تعداد دفعات تکرار نشانه هاي آن عادت و مدت زمانی کـه صرف انها میشوند، بشما کمک میکند کـه تصمیم بگیرید بـه دنبال درمان مشکل تان بروید.
هر چیزی کـه از نظر دیگران ناهنجار محسوب شود میتواند یک عادت بد باشد. با این حال، عادت ها وقتی اختلال روحی بـه حساب میآیند کـه روی زندگی مـا تأثیر منفی داشته باشند.
اگر فکر تمیزی و نظافت خانه آن قدر ذهن تان را مشغول کند کـه بخاطر ترس از کثیف کردن حمام نتوانید حمام کنید، این نشانه ي یک اختلال روحی اسـت. کارهایی مثل نظارت چندباره ي در خانه کـه مانع خوابیدن یا استراحت کردن تان شود هم یک نمونه ي دیگر از این مسأله اسـت.
یکی از نشانه هاي آشکار اختلال بودن یک عادت بد، این اسـت کـه دائماً در عذاب و فشار باشید. مهمترین تفاوت میان عادت و اختلال روحی، تجربه ي علائم روانشناختی یا الگوهای رفتاری اي اسـت کـه طبق معمولً با عذاب و فشار قابل توجهی همراه هستند.
یعنی شخص علائمی را تجربه میکند کـه برایش دردآور یا اذيت دهنده هستند و وی را از داشتن یک زندگی آزاد و آسوده محروم میکنند. یک تأثیر دیگر این مسأله آن اسـت کـه باعث ناکارآمدی شخص در یکی یا تعدادی از بخش هاي زندگی اش مثل روابط عاطفی یا شغلش، میشود.
سالم خوری را اغلب عادت خوبی میدانند، اما اگر در مورد غذا خوردن تان وسواس داشته باشید، این مسأله میتواند یک اختلال باشد. الگوهای غذایی سختگیرانه یا وسواسی کـه باعث وسواس در مورد غذا شود، امتناع از خوردن بعضی مواد غذایی بدلیل ترس، کنار گذاشتن یکباره ي غذایی کـه قبلاً مورد علاقه ي فرد بوده، تقسیم بندی مواد غذایی بـه خوب و بد.
تمرکز بیش از اندازه روی کالری ها یا ملزومات رژیم غذایی، همگی مواردی هستند کـه فشار زیادی بـه شخص وارد میکند. چنین رفتارهایی در واقع حاصل تصور اشتباهی هستند کـه فرد در مورد بازرسی کردن رژیم غذایی خود دارد و حتی افرادی وجود دارند کـه هرروز بـه غذاها یا رژیم غذایی شان و اینکـه چند ساعت دیگر چـه چیزی بخورند، فکر میکنند.
اگر شخص نتواند جلوی فکر کردنش را بگیرد، این مسأله زندگی وی را مختل میکند. برای اینکـه معلوم شود بـه یک اختلال غذایی دچار شده اید یا نه، لازم نیست یک وزن خاص یا رفتارهای ویژه اي داشته باشید، اما از آنجایی کـه چنین رفتارهایی اغلب رفتار اجتماعی مناسبی تلقی میشوند بـه آنها بی توجهی میشود. در حالیکه، این رفتارها در حقیقت نشانه ي اختلالات غذایی و اضطرابی هستند.
اگر بـه نقطه اي رسیده اید کـه احساس خستگی یا تنبلی، بیشتر از انچه کـه باید، زندگی شـما را تحت تأثیر قرار داده، این مسأله میتواند نشانه ي یک اختلال روحی باشد؛ بـه ویژه اگر لذتی کـه از کارها و چیزهای مختلف می بردید را از شـما گرفته باشد. اگر بیشتر از قبل احساس خستگی و کسل بودن میکنید، دائماً احساس میکنید هر چقدر هم کـه بخوابید برایتان کافی نیست.
یا بی انگیزه شده اید و چیزهایی کـه زمانی خوشحالتان میکردند، همه ی ي اینها احتمالاً نشانه ي افسردگی هستند. افسردگی الزاماًً بـه شکل احساس ناامیدی یا دست زدن بـه خودکشی بروز پیدا نمیکند. اگر بی رمق هستید، بی انگیزه شده اید یا طبق معمولً حساس و عصبی هستید، احتمالاً دچار نوعی اختلال سازگاری شده اید کـه علت آن میتواند یک عامل اضطراب آور باشد کـه اخیراً در زندگی تان رخ داده.
اگرچه هیچکسی دوست ندارد درگیر رابطه ي ناسالم و مسمومی شود، اما حقیقت آن اسـت کـه تعداد زیادی از آدم ها دستکم یکبار در زندگی شان، چنین رابطه اي را تجربه میکنند. اما اگر همه ی ي روابطی کـه در زندگی تان داشته اید این ویژگی ها را داشتند، این مسأله دیگر فقط یک عادت بد نیست ودر واقع تبدیل بـه یک اختلال روحی شده اسـت.
کسانی کـه در حفظ روابط شان دچار مشکل هستند، دیگران را سرزنش میکنند، زیاد جر و بحث میکنند یا سابقه ي قطع یک باره ي روابط شان را دارند، این مسأله از درگیری درونی آنها حکایت دارد. این افراد نمیتوانند واکنش هاي احساسی خودرا مدیریت کنند.
چنین اشخاصی اگر بخواهند رابطه ي سالمی داشته باشند، باید با خود آگاهی اقدام بـه درمان کنند. این افراد همه ی چیز رابه شدت شخصی میکنند و برداشت هاي نادرستی از رفتارهای دیگران دارند، طبق معمولً بیش از اندازه بـه چیزی فکر میکنند، روابط شان را درگیر کشمکش میکنند یا احساس میکنند بـه تأیید و پشتگرمی دیگران نیاز دارند. اینها همگی میتوانند نشانه ي یک اختلال اضطرابی یا شخصیتی باشند.
درسال هاي اخیر این طرز فکر کـه «فقط باید کار کرد و استراحت لازم نیست» بسیار رواج پیدا کرده و اگرچه مردم فکر میکنند با این روش زودتر بـه آرزوهایشان میرسند، اما این مسأله نشان نمیدهد کـه شـما ازآن دست آدم هایي هستید کـه خودشان را سختکوش میدانند، بلکه این در حقیقت یک اختلال روحی مضر اسـت.
افراط در برنامه ریزی، نیاز بـه مشغولیت دائمی، تمرکز بیش اندازه روی مسأله ي درآمد و همیشه در عجله بودن، نشانه انگیزه دار بودن شخص نیست، بلکه نشان دهنده ي اضطراب پنهانی اسـت کـه او برای مواجه شدن با احساساتش دارد. هم چنین این مسأله میتواند نشانه ي مشکلات پنهانی باشد کـه شخص در رابطه با ارزش گذاری خود «ارزش فرد درنظر خودش» دارد.
برای همه ی ي مـا گاهی پیش میآید کـه کاری را فراموش کنیم، از فراموش کردن موعد انجام یک کار گرفته تا پرداختن یکی از قبض ها. همه ی ي آدم ها چنین اتفاقی را تجربه کرده اند. با این حال اگر فراموشکاری تان شدت زیادی پیدا کرده، این مسأله جدیتر از یک عادت بد اسـت.
کسیکه هرروز کلیدهایش را جا میگذارد، کیف پول یا تلفن همراهش را گم میکند، یا فراموش میکند کـه چند دقیقه قبل کیفش را کجا گذاشته، شاید اینطور بنظر برسد کـه رفتارهای او صرفاً بخاطر عادت بد فراموشکاری هستند، اما ممکن اسـت این شخص دچار اختلال کم توجهی یا کم توجهی-بیش فعالی باشد.
اگر کسی را می شناسید کـه وقت خیلی زیادی را صرف میکند تا برای شبکه هاي اجتماعی عکس بی عیب و نقصی از خودش بگیرد- یا حتی خودتان اینطور هستید- تنها دلیلش این نیست کـه شخص کمال گرایی هستید و ممکن اسـت مشکل جدی تری داشته باشید.
افراد کمال گرا، مثل کسانی کـه تا بهترین نور و زاویه را برای عکس گرفتن پیدا نکنند و ده ها سلفی نگیرند و از بین آنها عکس بی عیب و نقصی از خودشان پیدا نکنند، هیچ عکسی در شبکه هاي مجازی پست نمیکنند، ممکن اسـت دچار مشکل اضطراب و کمبود اعتماد بـه نفس باشند.
درست اسـت کـه گاهی موقعیت ها و اتفاقاتی پیش میآید کـه فکر مـا را درگیر خود میکنند، اما آیا میدانستید کـه افراط در فکر کردن هم میتواند یک مشکل جدی باشد؟ شخصی را تصور کنید کـه پیاده روی نمیکند چون نگران اسـت کـه از کوه سقوط کند و کشته شود.
یا کس دیگری کـه قبل از رفتن بـه پیاده روی، در مورد بهترین کفش برای پیاده روی تحقیق میکند، یک قمقمه ي مخصوص تهیه میکند و یک گوشی اضافه همراه خودش می آورد، و همه ی ي این کارها را برای یک پیاده روی دو ساعته انجام میدهد. کسانی کـه چنین رفتارهایی دارند احتمالا دچار اختلال وسواس فکری-عملی هستند و مشکل انها صرفاً عادت بد افراط در برنامه ریزی نیست.
روان آزاری یا سایکوپاتی «Psychopathy» یکی از انواع اختلالات شخصیتی اسـت کـه در آن فرد رفتارهای تکانشی، فقدان ترس و بی احتیاطی، بی قیدی و بی مسئولیتی و رفتارهای ضد اجتماعی دارد. روان آزارها افرادی مرموز و زیرک هستند و اغلب در ظاهر کاملا نرمال بنظر میرسند. بهمین دلیل اسـت کـه گاهی تشخیص بیمار بودن آنها غیر ممکن میشود.
مدیر عامل
افراد روان اذيت از تحت فشار بودن لذت میبرند. انها اغلب با ایجاد هرج و مرج این امکان رابه وجود می آورند کـه خودرا درنظر دیگران بهتر نشان دهند و بـه رقبای خود ضربه بزنند.
تعداد زیادی از افراد روان اذيت از این روش برای پیشرفت شغلی استفاده میکنند. برخی تحقیقات نشان میدهد ۴ درصد از مدیران عامل شرکت هاي بزرگ واقعا روان اذيت هستند ودر ۲۰ درصد از آنها گرایش شدیدتری بـه این اختلال دیده میشود. بهمین دلیل اسـت کـه مدیر عاملی محبوب ترین شغل در بین افراد روان اذيت اسـت.
وکیل
وکالت شغل بسیار اضطراب آوری اسـت و جذابیت، مهارت هاي صحبت در جمع و توانایی اتخاذ تصمیمات اخلاقی، ویژگی هایي ضروری برای این شغل هستند. تعداد زیادی از مردم معتقدند وکیل ها دروغگو هستند، بـه هیچ اصول اخلاقی اي پایبند نیستند و تنها بـه پول فکر میکنند.
برخی روانشناسان معتقدند وکیلی موفق اسـت کـه توانایی آنرا داشته باشد کـه دروغ بگوید، احساساتش را پنهان کند و توجهی بـه وجدانش نداشته باشد. وکیل موفقی کـه مبتلا بـه اختلال روان آزاری بود در گفتوگو اي بیان کرده بود: «در اعماق وجود مـن یک قاتل سریالی وجوددارد کـه در جایی کمین کرده اسـت.»
مشاغل رسانه اي
علت محبوبیت این مشاغل در بین افراد روان اذيت این اسـت کـه کار گویندگی در تلویزیون یا رادیو نیاز بـه حفظ خونسردی در برابر مخاطبان دارد.
برخورداری از ویژگی هایي مثل خودشیفتگی و جذابیت برای کار دراین مشاغل مؤثر اسـت و بـه شخص کمک میکند بـه سرعت در شغل خود پیشرفت کند.
فروشنده
روانشناسان معتقدند وجود یک فرد روان اذيت در گروه میتواند منجر بـه افزایشی قابل توجه در فروش شود. افراد روان اذيت بـه لطف برخورداری از ویژگی هاي اعتماد بـه نفس، جذابیت و توانایی فریب دادن دیگران، میتوانند فروشنده هاي بسیار خوبی باشند.
آنها شیفته ي رقابت هستند و میتوانند بـه اسانی بـه رقبای خود ضربه بزنند. این دقیقا ویژگی اي اسـت کـه بعضی کارفرماها بـه دنبال آن هستند. با این حال، این افراد در طولانی مدت اعتماد مشتریان خودرا از دست میدهند.
جراح
یک جراح مغز و اعصاب در گفتوگویی با روانکاوی بنام کارل اسوورد اظهار کرده اسـت: «مـن نسبت بـه کسانی کـه آنها را جراحی میکنم احساس دلسوزی نمیکنم. در طول عمل جراحی، باید خونسرد باشم و مثل یک دستگاه مجهز بـه چاقوی جراحی عمل کنم.» پژوهشی کـه توسط کالج سلطنتی پزشکان صورت گرفته نشان میدهد:
جراحان بیشتر از سایر پزشکان مستعد ابتلا بـه اختلال روان آزاری هستند. محققان معتقدند احتمالا دلیل این موضوع آن اسـت کـه جراحان اغلب بیشتر از دیگر پزشکان مجبورند تصمیمات سریع و دشواری اتخاذ کنند کـه ممکن اسـت مخالف اصول اخلاقی باشد. آنها باید حتی در سخت ترین شرایط هم خونسردی خودرا حفظ کنند. بهمین دلیل اسـت کـه این شغل یکی از دشوارترین مشاغل دنیا اسـت.
خبرنگار
ویژگی هاي شخصیتی اي مثل جذابیت، جسارت و بی رحمی خصوصیات بسیار خوبی برای خبرنگاران محسوب میشوند. علاوه بر این، درنظر داشته باشید کـه دیدن هر روزه ي اسم خود در بالای یک مقاله، کافی اسـت تا فروتن ترین شخص تبدیل بـه فردی خودپرست شود.
این شغل بسیار اضطراب آور اسـت بـه ویژه زمانی کـه شخص باید حجم بسیار زیادی اطلاعات مفید را در زمانی کوتاه گرد آوری کند. این شغل فرد را وادار میکند تبدیل بـه شخصی رقابت جو شود و تلاش کند در کار خود بهترین باشد. در حقیقت این بهترین محیط کاری برای یک فر روان اذيت محسوب میشود.
مأمور پلیس
در بین نیروهای پلیس آن هایي کـه در حملات شرکت دارند یا در مناطق خطرناک کار میکنند احتمال ابتلا بـه اختلال روان آزاری بیشتر اسـت. چون افراد روان اذيت میدانند کـه در موقعیت هاي خطرناک یا اضراب آور چطور خونسردی خودرا حفظ کنند. حتی میتوان گفت انها از قرار گرفتن در موقعیت هاي دشوار لذت میبرند.
طبق آمارها، ۴۰ درصد از خانواده هاي پلیس هاي امریکایی از خشونت خانوادگی رنج میبرند و احتمال وقوع این مسأله دراین خانواده ها دو برابر بیشتر از خانواده هاي معمولی اسـت.
آشپز
علت محبوبیت این شغل در بین افراد روان اذيت، دسترسی بـه چاقو و آتش نیست! روان آزارها بـه شدت در برابر اضطراب مقاوم هستند ودر شرایط آشفته بـه موفقیت دست پیدا میکنند. بهمین دلیل اسـت کـه این افراد در موقعیت هاي دشواری مثل یک آشپزخانه ي شلوغ عملکرد بسیار خوبی دارند.
آشپزی بنام گوردون رامسی معتقد اسـت آشپزها دیوانه هستند. آنها خوش سلیقه و باریک بین هستند، تنها بـه خودشان فکر میکنند و اغلب ۱۰۰ ساعت در هفته کار میکنند و بـه عمد شرایط دشواری رابه وجود می آورند. یک آشپزخانه ي شلوغ شرایط دیوانه واری دارد.
کارمند دولت
افراد روان اذيت بـه دنبال قدرت و توانایی نظارت دیگران هستند، چیزی کـه با ورود بـه این مشاغل بـه سهولت بـه دست میآید. حتی در مواردی بعضی دولت ها این افراد رابه عمد برای رسیدگی بـه مشکلات خاصی استخدام کرده اند.
برای مثال، درسال ۲۰۱۴ دولت بریتانیا افراد روان اذيت رابه منظور برقراری نظم در طول بحران استخدام کرد چون این افراد نسبت بـه دیگران بی احساس هستند و بـه اصول اخلاقی پایبند نیستند. انها باهوش و منطقی هستند. این بـه معنی آن اسـت کـه این افراد دقیقا کاری راکه لازم اسـت انجام میدهند.