جستجو در پارس ناز

همخوابی دو رفیق با همسران یکدیگر باعث قتل شد

همخوابی دو رفیق با همسران یکدیگر باعث قتل شد

همخوابی دو رفیق با همسران یکدیگر باعث قتل شد 

مردی که با همسر رفیق خود رابطه مخفیانه داشت،از همۀ ماجرا راضی بود،اما خبر نداشت که رفیقش با همسر خودش ارتباط مخفیانه برقرار کرده هست. جواب خیانت یا هر ظلم دیگر انسان به همنوع خود، در هر صورت بی‌پاسخ نخواهد ماند و این سنت الهی هست.

 

اصولا عدل الهی بر این هست تا نیک و بد، خیر و شر، سود و زیان حتی به اندازه نیت و فکر بی‌جواب نماند. از آن‌روست که در وصیت مولای متقیان به فرزندش امام حسن«ع»، حضرت می‌فرمایند: «هر آن چه را برای خود نمی‌پسندی، برای دیگران هم مپسند.»

 

 به گزارش پارس ناز این داستان و هزاران داستان از این نوع در جهان رخ می دهد و چشم عبرت‌بین می خواهد تا بداند این جهان بی‌حساب و کتاب نیست و انسان باید با عنایت به حیات طیبه الهی، زندگی خود را پیش ببرد ولاغیر.مرد جوان در اتاق مشاوره را باز کرد و در حالی‌که ناراحتی و پریشانی و استرس در چهره‌اش، نشان از بد بودن احوالاتش داشت، روی صندلی نشست. بعد مکث کوتاهی سکوتش را شکست و گفت: می‌دونی جناب سروان وقتی من جوان بودم

 

پیرمردی در دهاتمان زندگی میکرد همه ي وقت میگفت طبیعت، حق خودش را از آدم‌ها میگیرد هر کاری اجری یا تاوانی دارد و من تاوان خیانت خودم به خودم را میدهم.مرد جوان ادامه داد: من ساز بودم با همسرم و یک دختربچه 9 ساله مفید و خوش زندگی میکردم و هیچ مشکلی نداشتم تا اینکه روزی برای نصب کابینت به منزل دوست دوران مدرسه و سربازی‌ام رفتم

 

و پس از اندازه گرفتن به علت اعتمادی که دوستم «بابک» به من داشت گفت «فرزاد» جان هر موقع خواستی می تواني بیایی و کابینت‌ها را نصب کنی، من کارم تا دیروقت طول میکشد، شما را به خانواده‌ام معرفی کرده‌ام منزل خودت هست، من حواسم به حرف‌هاي او نبود. در کار خدا مانده بودم دوستم بابک با این قیافه و این اوضاع مالی چطور پیروز به ازدواج با همسرش که از هر لحاظ هزار سر و گردن از او بالاتر بود شده هست.

 

خلاصه به محض برگشت به مغازه تنها چیزی که به مغزم خطور کرد این بود که برگردم و دوباره اندازه‌ها را چک کنم. وقتی به خودم آمدم دیدم جلوی در منزل دوستم هستم، یادم نمی آید کی زنگ زدم. دختر پنج ساله‌اش در را باز کرد و من به این صورت تا نصب کابینت‌ها بیش از پنج بار به منزل دوستم رفت و آمد کردم و پس از اینکه مطمئن شدم «زرین» همسر بابک هم به من نظرهایی دارد، ارتباط‌مان شروع شد.

 

چون دوستم شک به دلش راه ندهد، شبی با خانواده برای شام و چند بار هم به بهانه تفریح به اتفاق هم به باغ‌هاي خارج از شهر رفتیم و ارتباط خانوادگی گرم و خوبی بین هر دو خانواده به وجود آمده بود.بعد نخستین گناه دیگر چیزی به اسم عذاب‌وجدان سراغ من نیامد و چیزی که از همۀ اکثر خوشحالم می کرد این بود که آن‌قدر مفید فیلم نقش بازی کرده بودیم

 

که از رفتار دوستم بابک و همسرم مشخص بود کمترین شکی به ارتباط پنهانی ما نکرده‌اند، اما امان از دل غافل من که جهان بی‌حساب و کتاب نیست و روزی ورق بازی بر میگردد.مرد در حالی‌که سرش را در بین دستان گرفته بود، ادامه داد: بعد از دو سال ارتباط، روزی از مغازه به منزل برگشتم. روزی که قرار بر برگشتنم نبود.

 

انگار کسی می گفت برو منزل، حالت تهوع و سرگیجه ناگهانی به من دست داده بود، اما علتش را همین حالا هم نفهمیدم، دخترم از مدرسه نیامده بود کلید انداختم وارد حیاط شدم نگاهی به گلدان‌ها انداختم، خشک شده‌بودند، کسی انگار چند هفته هست به انها آب نداده بود. به خیال اینکه همسرم در منزل خواب هست آهسته آهسته وارد اتاق پذیرایی شدم.

 

صحنه‌اي که میدیدم باورم نمی‌شد، وقتی چشمم را باز کردم خودم را بالای جنازه همسرم و دوستم بابک که هر کدام را با بیش از 20 ضربه چاقو کشته بودم دیدم. التماس و فریاد‌ها؛ همسایه‌ها و پلیس Police را به منزل کشید و همۀ چیز برملا شد…

 

نظر کارشناس
کارشناسان حوزه مطالعات اجتماعی معتقدند اعتمادهای بی‌خردانه و دور از عقل که منشأ آن دوستی‌هاي خیابانی، دوستی‌هاي قدیمی دوران مدرسه و سربازی هست باعث می شود مثل این پرونده با خیانت و در نهایت قتل رو به رو شویم.پیشنهاد کارشناسان به خانواده‌ها این هست که از ارتباط‌هاي ناسالم که احتمال به خطر افتادن سلامت خود، همسر و فرزندان‌مان را به همراه دارد پیشگیري کنیم.

 

تنها شرط و برترین راه مصون‌ماندن همان قطع ارتباط‌هاي نامتعارف غیرضروری و مساله‌دار با خانواده‌هاي حاشیه‌دار و مساله‌دار هست. نباید بدون شناخت کامل و اعتماد به طرف مقابل به او اجازه داد وارد زندگی شخصی‌مان شوند. بررسی این پرونده‌ها نشان میدهد در خانواده‌هایي که به مسائل مذهبی و اخلاقی پایبند میباشند، این حوادث کمتر رخ می دهد