شقایق دهقان بازیگر خنده دار سینما و تلویزیون ایران هست،او را همه ي وقت در کنار همسرش در حال خنده و شادی میبینیم چرا که همسرش نیز در کارهای خنده دار نویسنده هست. شقایق دهقان و مهراب قاسم خانی زوج هنرمند و دوست داشتنی کشورمون می باشند که در گفت و گو اي به بیان جزئیاتی از زندگی شخصی شان پرداخته اند.
اگر در همان کشور آلمان که متولد شدي، بزرگ می شدي به نظرت همین حالا کجا بودی و چه می کردي؟
واقعا تصوری ندارم. فقط این را میدانم که از کودکی خیلی به بازیگری علاقه داشتم. همین حالا حتی نمیدانم سینمای کشور آلمان چه وضعیتی دارد. در کل دو تا فیلم آلمانی هم بیشتر ندیده ام که گرچه فیلمهای خوبی هم بودند. دقیقا نمیدانم چه اتفاقی می افتاد، ولی فکر میکنم همین کار را میکردم که همین حالا میکنم.
نخستین بار در چند سالگی این حس را تجربه کردی که کسی را دوست داشته باشی و طرف مقابل بی خبر باشد؟
من تقریبا هر کس راکه دوست داشتم باخبر بوده. چون اصولا بلد نیستم چیزی را مخفی کنم. هرچیزی که در دلم باشد را میگویم. ترسی هم از این ندارم که طرف مقابل چه واکنشی شنان میدهد.
در این هوای بارانی امروز استان تهران، دوست داشتی با کدام یک از این گزینش ها قدم بزنی؟ الناز شاکردوست، نغمه ثمینی یا مریل استریپ؟
با نغمه ثمینی. اتفاقا مدت هاست او را ندیده ام و همین حالا هوس کردم کاش این جا بود و با هم قدم می زدیم.
مهمترین چیزی که در زندگی بی خیالش شدي چی بوده؟
در زندگی بی خیال رانندگی شدم و اصلا هم از این موضوع ناراحت نیستم.
اگر به توصیه پدرت عمل می کردي و مهندس می شدي، همین حالا مهندس چی بودی؟
در دوران دبیرستان رشته ریاضی خواندم و اتفاقا ریاضی هم دوست داشتم. شاید مهندس مکانیک میشدم.
در دانشگاه سراسری دختران هم میتوانند این رشته را بخوانند اما در دانشگاه آزاد نه…
شما فکر میکنید من فقط دانشگاه آزاد قبول میشدم؟
خودم هم یک دانشگاه آزادی هستم…
من سه بار دانشگاه آزاد، رشته نمایش قبول شدم اما نرفتم، چون اعتقاد دارم در کشور ما تجربه کاری مهم تر از تحصیل هست. من از ۱۸ سالگی با تئاتر عروسکی کارم را آغاز کردم. همزمان درس هم می خواندم تا دانشگاه قبول شوم. در همان مقطع متوجه این موضوع شدم که در تمام جهان همه ي تحصیل میکنند تا درآمدشان از افراد دیگر بالاتر رود اما در کشور ما این طوری نیست.
این جا کسانی که تحصیل کرده اند باید بروند انتهای صف کسانی بایستند که کر کردند و تجربه دارند. بنابراین از همان زمان سعی کردم تجربه کسب کنم. این هم یکی از موارد مهمی هست که در زندگی بی خیالش شدم و اصلا پشیمان نیستم.
بین شغل هایي که تا به حال تجربه کرده اي در کدام بی استعدادتری؟ بازیگری، نویسندگی، طراحی صحنه یا عروسک گردانی؟
تا به حال طراحی صحنه انجام نداده ام و اصلا استعدادی هم ندارم. گرچه مهراب تجربه طراحی صحنه دارد، حتی طراحی منزل خود ما را هم من انجام نمیدهم و به مهراب می سپارم.
آیا مهراب از نظر روان شناسی نِرد محسوب میشود؟ زندگی با چنین آدمی چه جذابیت و سختی هایي دارد؟
دیروز خواهرم یک مسیج برای من فرستاد با این مضمون که وقتی همسرتان به منزل میآید آیا از او به گرمی استقبال میکنید؟ اما من فکر کردم که این اتفاق هیچ وقت برای من نمی افتد چون شوهر من هیچ وقت از منزل بیرون نمیرود که من به گرمی به استقبالش بروم.
خودم هم قبلا نویسندگی را تجربه کردم، اصلا با مهراب حین یک پروژه که هر دو نویسنده بودیم آشنا شدم، بنابراین شرایط شغلی او را درک میکنم.
در کل فضای منزل ما براساس کار مهراب شکل گرفته هست. برای مثال فرزند من از دو یا سه سالگی می دانست که صبح ها نباید سر و صدا کند چون پدرش خواب هست. بیشتر نویسنده ها شب ها کار و روزها استراحت میکنند.
منظورتان از کارکردن شب تا صبح همان فیلم و سریال مشاهده هست دیگر؟
معلوم هست با همان یک گفت و گو اي که با او داشتید، خیلی مفید نسبت به او شناخت پیدا کردید.
برگ برنده شما در مسابقه خندوانه کاراکتر خانم شیرزاد بود. این ایده را چه کسی داد؟
اجرای خانم شیرزاد در مسابقه ایده مهراب بود. اجرای دومم را پیمان طراحی کرد و مهراب نوشت.
در فصل اول خندوانه ۱۴ جلسه استندآپ کمدی اجرا کردم. در فصل دوم حضورمان کمرنگ شد چون میگفتند مفید نیست یک خانم بیاید چیزی تعریف کند و بقیه بخندند. این محدودیت ها به هر حال در صدا و سیما وجود دارد. توصیه مهراب این بود که من در یکی از اجراهای فصل دوم خانم شیرزاد را اجرا کنم. خودم هم موافق بودم چون مرتب از مردم می شنیدم که آن نقش را دوست دارند و می پرسند چرا ساختمان پزشکان ۲ را نمی سازند تا دوباره خانم شیرزاد را ببینیم.
وقتی مسابقه شروع شد و قرعه من با رضا شفیعی جم افتاد، مطمئن بودم نمیتوانم برنده بشوم. برای همین احساس کردم همین حالا باید برگ برنده ام را رو کنم.
دیدنی اینجاست برخی از من ایراد میگرفتند که چرا کاراکتری که در یک سریال دیگر بازی کردم را در برنامه دیگری اجرا میکنم، بارها مجبور شدم توضیح بدهم اینکار را خیلی از کمدین هاي مشهور جهان انجام میدهند.
این شخصیت خانم شیرزاد از کجا آمده؟ از کسی الگو گرفتید؟
ریشه این شخصیت از یک سریالی هست که مهراب سال ها پیش آن را طراحی کرد به نام «باشگاه بیکاران جوان». فکر میکنم سال ۷۹ یا ۸۰ نوشته شد، ولی این سریال هیچ وقت ساخته نشد…
چرا ساخته نشد؟ بدآموزی داشت؟
نه. داستان در مورد این موسسات کاریابی بود که در آن زمان مد شده بود. من خیلی از طرح ها و فیلمنامه هایي که در قبل نوشتیم را نگه می دارم و دور نمی اندازم.
یکبار حین مرور متن هاي قدیمی آن سریال به کاراکتر یک منشی برخوردم شبیه همین منشی سریال ساختمان پزشکان، گرچه نه به این پختگی. از طرفی مهراب قبلا در شرکتی کار میکرد که یک منشی با همین خصوصیات داشت.
یعنی واقعا برای طرف باید توضیح می دادند که خانم محترم کامپیوتر را با دکمه پاور کیس خاموش نکن! باید از داخل محیط ویندوز شات داون کنید. هر کاری هم به او میگفتند اشتباه انجام می داد. در عین حال خیلی هم اعتماد به نفس داشت، یعنی معتقد بود هر کاری که انجام میدهد، درست هست و همکارانش اشتباه میکنند. این ماجرا مربوط به ۱۲ سال قبل از نوشتن ساختمان پزشکان هست.
واکنش مردم بعد از اجرا در مسابقه خندوانه چطور بود؟
بعد از اجرای استندآپ کمدی خیلی اتفاقات عجیبی افتاد. در دور اول که من با رضا شفیعی جم مسابقه دادم اصلا فکر نمیکردم برنده شوم اما در دور دوم مطمئن بودم که وقتی چنین متنی دارم حتما برنده خواهم شد.
زمانی که پیمان لطف کرد به من مشاوره داد حس کردم این متن بیننده را گیج میکند. می ترسیدم مخاطب دچار سوءتفاهم بشود. بعد از اجرا اتفاق بد این بود که به من اتهام ضدمرد بودن زدند. در صورتی که من عاشق مردهای زندگی ام هستم. یعنی پدرم، برادرم، شوهرم و پسرم. پس به هیچ عنوان نمیتوانم ضدمرد باشم.
سعی کردم کاراکتر کسی را بازی کنم که ظاهرا طرفدار خانم هاست اما بخشی از حرف هایش دقیقا معنی تصویر میدهد. برای مثال وقتی میگویم اگر یک خانمی بخواهد پارک کند ۱۰ دقیقه کوچه را بند می آورد، منظورم زیر سوال بردن آن رفتار خانم هم هستم. بعد از این ماجراها پیش خودم گفتم مسئولان تلویزیون حق دارند که همه ي وقت به ما میگویند واضح و روشن حرف تان را به مردم بزنید. ظاهرا هنوز جامعه ما ظرفیت پذیرش ظرافت این شوخی ها را ندارد.
حالا در فضای مجازی که هر چه دل شان میخواهد میگویند اما در خیابان هم برخی به من میگویند: «خب هرچی دل تان خواست به آقایان گفتید» حتی خانم ها به من میگویند به چه حقی به مردها توهین کردید؟!
این نظرات چه اهمیتی دارد؟ شما هر طوری شوخی کنید بالاخره به یک قوم و گروه و صنفی بر میخورد…
روحیه من این طوری هست که دوست دارم همۀ وقت} بیننده را راضی نگه دارم. راستش کمی ترسو هم هستم. از این که اتهام چیزی که نیستم را بشنوم، ناراحت میشوم. من توقع بیشتری داشتم.
فکر میکردم مردم متوجه شوخی هایم میشوند. این اتفاقات جدید روی کارهای بعدی من قطعا تاثیر خواهدگذاشت.
برخی در زندگی شخصی شان هم همین روحیه را دارند و دائم میخواهند همۀ را راضی نگه دارند. حتی اگر از کسی دروغی هم بشنوند که از غیرواقعی بودن آن مطمئن میباشند، به روی خودشان نمی آورند تا مبادا باعث خجالت زدگی طرف مقابل بشوند…
من دقیقا همچنین هستم. در این شرایط خودم استرس این را میگیرم مبادا طرف مقابل بفهمد که میدانم دارد دروغ میگوید این یک نوع بیماری هست. ریشه این روحیه من در این هست که از کودکی پدرم به من تکرار میکرد باید طوری رفتار کنی که همۀ شقایق را دوست داشت باشند، حتی بعد از ازدواج هم مهراب به من همین را میگفت.
سر کار با هر شخصی مشکل پیدا میکردم مهراب میگفت تو نباید واکنشی نشان بدهید چون تو را همه ي دوست دارند، گرچه یکبار یکی ازدوستانم گفت اگر غیر از این بود در جایگاه فعلی ات نبودی یعنی من این سختی را به جان خریدم که در عین حال بتوانم کاراکتری پیدا کنم که دوستم داشته باشند.
هیچ وقت به این فکر کردی که در بحبوحه خداحافظی کنی؟
من از سال ۸۱ بعنوان یک کمدین زن در سریال پاورچین بازی کردم و نقشم دیده شد. تا به امروز زیاد فعالیتم کمدی بوده و در بیشتر سریالهای پیروز تلویزیون در این ژانر حضور داشتم.
از جشنواره ها و مسابقه هایي و با خودم میگویم تاحالا برگزار شده و رای آوردم مشخص هست از دیدگاه مردم کارنامه قابل قبولی دارم. حالا به خودم میگویم با اوضاع فعلی تلویزیون قرار هست مگر چه اتفاق بزرگ تری بیفتد؟ این فکر آدم را مایوس میکند که سقفش همین جا بود؟
یعنی معتقدی هم اکنون به سقف هنرپیشگی رسیده اي؟
شما به تازگی کار خوشگل کمدی و پربیننده در تلویزیون دیدید؟ امید دارید با این سیستم حاکم بر تلویزیون اتفاق خاصی رخ بدهد؟
ما چی کاره ایم؟!
بعنوان یک بیننده امید دارید؟ گرچه از یک زاویه دیگر هم میتوان به موضوع نگاه کرد. همۀ وقت} خانم هاي پا به سن گذاشته اي که بتوانند نقش هاي کمدی بازی کنند، کم داشته ایم. من دوست دارم بتوانم وقتی به آن سن می عرف آن نوع نقش را هم ایفا کنم. اخیرا مهراب مشغول نوشتن سریالی بود مربوط به دهه ۶۰٫ به من توصیه شد نقش مادر یک دختر ۱۸ ساله را بازی کنم و دیدم میتوانم بدون گریم اینکار را انجام دهم، چون ۳۸ سالم هست.
کار کردن با کدام کارگردان برای تو خوشایندتر بوده؟
مهران مدیری. من با بیشتر کارگردان هایي که سریال روتین کمدی در تلویزیون می سازند، کار کرده ام. همه ي را هم دوست داشته ام و از انها هم چیزهای زیادی یاد گرفته ام. اما به نظرم همۀ بچه هایي که بعدا در تلویزیون بازیگران موفقی شدند کسانی بودند که در دوره اي با مهران مدیری کار کردند.
مدیری جنس بازی و ریتم را خیلی مفید می شناسد و از بازیگران بازی متفاوتی میگیرد.مهمترین چیزی که از مدیری یاد گرفتم همین ریتم در بازی بود.
این که قید حضور در شبکه هاي مجازی را زدی به این علت هست که از رو به رو شدن با مخاطبانت می ترسیدی؟
بله واقعا می ترسم. در فضای مجازی به عده اي که شهامت ندارند رو در روی شما حرف بزنند این موقعیت را میدهید که بیایند هرچه دل شان میخواهد بگویند. من با این مساله موافق نیستم.
خیلی خوشحالم که سایر همکارانم از مهراب گرفته تا بهاره و بهنوش بختیاری در فضای مجازی فعال میباشند و طرفدار دارند. به نظرم اینها دارند تحمل میکنند تا فرهنگ بهره گیری از شبکه هاي مجازی جا بیفتد ولی من به شخصه شهامت رو به رو شدن با آن نقدهای بی ادبانه و فحاشی مرسوم در شبکه هاي مجازی را ندارم.
اگر فرض کنیم با چنین رفتاری رو به رو شوی چه واکنش نشان میدهی؟
من اگر عضو این شبکه ها بودم قطعا کامنت هاي توهین آمیز را پاک و شخص توهین کننده را بلاک میکردم، چون معتقدم اگر جواب آن آدم را بدهم انگار او را به موفقیت رسانده ام. برای مثال آن آدمی که اسلحه بر می دارد و میرود در یک مدرسه همۀ را میکشد، هدفش این هست که مشهور بشود.
وقتی او را در اخبار نشان میدهند و روی جلد مجلات میرود به موفقیت او کمک شده هست. به همان نسبت وقتی شما جواب کسی راکه فحاشی میکند میدهید طرف را به هدفش رسانده اید.
علی پروین یکبار در مورد شخصی گفته بود: «جوابش را نمیدهم چون گنده میشود» پس شما در این مورد با اسطوره پرسپولیس هم نظرید…
بله صددرصد، گرچه برخورد مردم در خیابان معمولا خیلی مفید هست. خیلی کم پیش میآید کسی حرف ناجوری بزند.
فوتبال میبینید؟
نه فوتبال نگاه نمیکنم، چون اصلا روحیه رقابت طلبی ندارم. بیشتر دلم برای تیم حریف می سوزد حتی وقتی بازی هاي ملی هست سعی میکنم شاد باشم اما بعد فکر میکنم مردم کشور مقابل ما هم هم اکنون به اندازه ما استرس دارند و میخواهند تیم شان برنده شود.
با این که فوتبال تماشا نمیکنم اما کسانی که فوتبال نگاه میکنند را خیلی دوست دارم. چون برخی از اطرافیانم مانند خواهرم و همسرم به شدت فوتبالی میباشند و میبینم که این کل کل کردن ها میتواند صمیمیتی در جامعه به وجود بیاورد.
به دلیل همین هم برزیل نرفتی؟
بله یکی از دلایلش همین بود.
آخرین کتابی که خواندی چه بود؟
خیلی دوست دارم مطالعه کنم و فیلم و سریال ببینم اما از وقتی پسرم به جهان آمده مجبورم کتاب هاي گروه سنی کودکان را برای فرزندم بخوانم. اخیرا یک نمایشنامه خواندم به نام منهای دو که افشین هاشمی در حال تولید فیلمی براساس آن هست و من هم نقش کوتاهی در فیلم دارم. قبل تر هم دایی وانیا را دوباره بازخوانی کردم.
اتفاقات عجیب دوره ام کرده هست
آخرین بازیگری که ترجیح میدهی با او هم بازی باشی از این انتخاب ها چه کسی هست؟ صدف طاهریان، رضا شفیعی جم یا احمد پورمخبر؟
احمد پورمخبر.
چند تا آخرین بار در زندگی ات تجربه کردی که نمی دانستی آخرین بار هست؟
یکبار پدرم داشت ساختمانی می تولید به من گفت: «از من و کارگرها تصویر میگیری؟» من گفتم: «نه بابا باید بروم وقت ندارم.» تنبلی کردم و نرفتم دوربین بیاورم تصویر بگیرم. نمی دانستم آن دفعه آخرین بار هست و هر زمان یادم میوفتد، غصه میخورم.
وقتی لازم داری چیزی را فراموش کنی چی کار میکنی؟
خیلی دلم میخواست بتوانم راحت هر چیزی را فراموش کنم اما نمیتوانم. هر زمان سعی میکنم چیزی را فراموش کنم بدتر در ذهنم میماند. به آن ماجرا آن قدر حرف میزنم که ماجرا خود به خود هیجان و کیفیتش را از دست بدهد.
اگر بگویند زمان مرگ میتوانی یک شخص یا وسیله اي را همراهت ببری چه چیزی یا چه کسی را انتخاب می کني؟
مهراب راکه نمیبرم چون آن جهان هم باید کارهایش را انجام دهم، غذا درست کنم، لباس برایش بخرم. نویان هم که دوست دارم بعد از رفتن من صد سال بماند. خواهرهایم را دوست دارم ببرم. چون در این جا خیلی به انها احتیاج دارم و مطمئنم آن جهان هم بدون خواهرانم نمیتوانم زندگی کنم.
بیوگرافی شقایق دهقان :
شقایق دهقان بازیگر ایرانی هست. همسر او مهراب قاسمخانی نویسنده و طراح صحنه کارهای نودشبی تلویزیون هست که در جریان سریال پاورچین با هم آشنا شدند. زیاد فعالیت وی در سریالهاي نودشبی مهران مدیری هست. از بازیهاي مشهور او ایفای شخصیت خانم شیرزاد در سریال ساختمان پزشکان به کارگردانی سروش صحت در سال ۱۳۹۰ هست.
شقایق دهقان چهارم اسفند ۱۳۵۷ در لان گسین کشور آلمان متولد شد و سه ماه بعد همزمان با اتمام تحصیلات پدرش به همراه خانواده به ایران بازگشت. مدت ۶ سال بهعلت کار پدرش در یکی از شهرهای شمال ایران ساکن شدند و سپس به شهر تهران آمدند.
وی کارهای هنری را در سن ۱۸ سالگی آغاز کرد؛ زمانی که برای گذراندن اوقات فراغت در یکی از کلاسهاي عروسکگردانی فرهنگسرای امیرکبیر ثبت نام کرده بود «تابستان ۱۳۷۴». دو سال بعد، همزمان با امتحانات نهایی سال چهارم دبیرستان از طرف معلمی که در آن کلاس با او آشنا شده بود به یک گروه تئاتر عروسکی که برای جشنواره عروسکی آماده میشدند
معرفی شد و آغاز به کار کرد. سپس از طریق یکی از همکارهایش به گلچهره سجادیه معرفی شد و با همکاری با گروه او اجرای یک نمایش جدی را تجربه کرد. در همین زمان کار نوشتن برای برنامه کودک را هم انجام میداد.
پس از آن به توصیه یکی از کارگردانهاي گروه کودک تلویزیون در سریال او بازی کرد و بدین ترتیب کارش را در تلویزیون با فعالیت در گروه کودک آغاز کرد و به قول خودش عضو جداییناپذیر خانواده تلویزیونیها شد. در این بین در دو کار سینمایی هم بازی کرد: زیر نور ماه و نقش کوتاهی در فیلم سیندرلا.
در پاییز سال ۱۳۸۱ توصیه بازی در آلبوم خنده دار پاورچین را پذیرفت و درپی آشنایی با مهراب قاسمخانی، نویسنده و طراح صحنه این آلبوم، زندگی مشترک خود را با او آغاز کرد. حاصل این ازدواج یک پسر به نام نویان هست.