برخی از صفحات ویکی پدیا میباشند که هرفردی توانایی و طاقت مشاهده آنها را ندارد, صفحات مربوط به حوادث تلخ و قاتلان سرشناس تاریخ. در این مقاله میتوانید خلاصهاي از خوفناکترین صفحات ویکیپدیا را مشاهده نمایید که خواب را از شما میگیرند. دقت داشته باشید که عکس هاي این پست به طور بالقوه اذیت دهنده میباشند.
۱ – فرد و رزماری وست
فردریک والتر استفن وست «۱۹۴۱ – ۱۹۹۵» یک آدمکش سریالی انگلیسی بود که در مجموع دست کم 12 نفر را بین سالهاي ۱۹۶۷ و ۱۹۸۷ کشت. گرچه اکثر آنها را همراه با همسر دومش رزماری وست! همه ي قربانیان زنان جوان بودند. دست کم هشت مورد از آنها شامل رضایت جنسی وست ها, تجاوز,
بردگی, شکنجه و قطع عضو میشد؛ جسدهای قطع عضو شده قربانیان معمولاً در زیرزمین یا باغچه منزل آنها که به نام «منزل وحشت» شناخته می شود دفن میشدند. اضافه بر این فرد دست کم دو قتل به صورت انفرادی انجام داده و رز نیز دختر خوانده فرد را به قتل رسانده هست. این زوج در سال ۱۹۹۴ توقیف و محاکمه شدند. فرد وست خودش را در حبس در سال ۱۹۹۵ خفه کرد و رز نیز محکوم به قتل ۱۰ نفر و حبس ابد شد.
۲ – بچههاي چشم سیاه
بچههاي چشم سیاه یک افسانه شهری از موجودات مافوق طبیعی هست که شبیه بچههاي ۶ تا ۱۶ سال, با صورت رنگ پریده و چشمان سیاه رنگ میباشند که گزارش می شود در حال سفر یا گدایی کردن دیده شده اند یا مقابل در منزلهاي مسکونی میباشند. این حکایت از دهه ۱۹۹۰ شروع شده هست.
۳ – لیزی بوردن
لیزی اندرو بوردن «۱۸۶ – ۱۹۲۷» یک زن آمریکایی بود که در سال ۱۸۹۲ متهم به قتل پدر و نامادری خود با تبر شد, اما در نهایت تبرئه شد. این پرونده موجب بحث و ازدحام زیادی در کشور آمریکا شد. پس از آزادی او از حبس, بوردن تصمیم گرفت با وجود طرد شدن از جانب مردم در همان ماساچوست بماند. دادگاه نیز هیچکس دیگر را به جرم قتل این زوج بازداشت نکرد و حدس و حدس درمورد این جنایت بیش از ۱۰۰ سال هست که ادامه دارد.
سرنوشت نهایی دنیا موضوعی در کیهان شناسی فیزیکی هست که محدودیتهاي تئوری آن میتواند به صورت خوب و علمی رفتار آینده دنیا را پیش بینی کند. آیندههاي ممکن بسیاری برای دنیا پیش بینی شده از جمله این که دنیا ممکن هست یک دوره محدود یا بی نهایت وجود داشته باشد. مشاهدات ادوین هابل
در دهههاي ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ نشان داد که اکثر کهکشانها به نظر میرس در حال فاصله گرفتن از هم میباشند که منجر به نظریه پذیرفته شده بیگ بنگ می شود. این نشان میدهد که دنیا در قبلاي دور حدود ۱۳. ۸ میلیارد سال پیش تشکیل شده و از آن زمان به ترویج خود ادامه داده هست.
پذیرفتن بیگ بنگ عمدتا بستگی به دانستن نرخ این ترویج, میانگین چگالی ماده و خواص فیزیکی جرم/انرژی در دنیا دارد. در میان کیهان شناسان یک توافق عام وجود دارد که دنیا مسطح هست و برای همه ي وقت به ترویج خود ادامه می دهد.بااین حال عوامل بسیاری ممکن هست روی سرنوشت دنیا تاثیر بگذارد, مانند میانگین حرکت کهکشان ها, شکل و ساختار دنیا یا مقدار ماده تاریک و انرژی تاریک که دنیا شامل آن میشود.
جویس کارول وینسنت «۱۹۶۵ – ۲۰۰۳» زن بریتانیایی بود که بیش از دو سال طول کشید که جسدش در آپارتمانش پیدا شود. وینسنت قبل از مرگش رابطه خود را با تقریباً همه ي کسانی که وی را میشناختند قطع کرده بود. از شغلش استعفا در سال ۲۰۰۱ استعفا داده بود و به پناهگاه قربانیان خشونت خانگی
نقل مکان کرده بود. در همان زمان او ارتباطش را با خانواده و رفقا کم کرد. او در آپارتمانش در سال ۲۰۰۳ درگذشت و هیچ یک از خانواده, همکاران و دوستانش متوجه نشدند. بقایای او در سال ۲۰۰۶ کشف شد و تصور میشود علت مرگ حمله آسم یا عوارض ناشی از زخم گوارشی بوده باشد. زندگی و مرگ او موضوع فیلم «رویاهای زندگی» در سال ۲۰۱۱ شد.
پروژه ام کی الترا یا برنامه بازرسی ذهن سیا, نام رمزی هست که به برنامه آزمایشی روی انسان داده اند, که غیرقانونی بوده و طراحی و مسئولیتش را سازمان سیای ایالات امریکا برعهده گرفته اند. این آزمایشها با هدف شناسایی و گسترش داروها و روشهاي مورد بهره گیری در بازجویی و شکنجه به منظور تضعیف شخص
و مجبور کردن او به اعتراف از ظریق بازرسی ذهن انجام میشد. این عملیات از اوایل دهه ۱۹۵۰ نخست شد و به طور رسمی در سال ۱۹۵۳ محکوم و در سال ۱۹۷۳ رسما متوقف شد. این برنامه شامل فعالیتهاي غیرقانونی بسیار بود, از جمله بهره گیری از اتباع ناآگاه آمریکایی و کانادایی بعنوان سوژه آزمایشگاهی.
ام کی اولترا از روشهاي بیشماری برای دستکاری ذهنی مردم و تغییر فعالیتهاي مغز بهره گیری می کرد از جمله اجرای پنهانی مواد مخدر گوناگون به ویژه ال اس دی و دیگر مواد شیمیایی, هیپنوسیس, از میان بردن حواس فرد, تنها گذاشتن و سوء بهره گیری جنسی و کلامی.
این برنامه شامل ۱۴۹ پروژه بود که با مشارکت دانشگاه ها, موسسات تحقیقاتی و موسسات نمونه انجام میشد. دست کم ۸۰۰ موسسه و ۱۸۵ محقق خصوصی در آن شرکت داشتند. این پروژه برای نخستین بار در سال ۱۹۷۵ توسط کنگره ایالات امریکا و از طریق تحقیقات کمیته چرچ و انجمن
راکفلر برای عموم پدیدار شد. تحقیقات با مشخص شدن این واقعیت که ریچار هلمز رئیس سیا در سال ۱۹۷۳ تمام مدارک مربوط به امکیاولترا را از بین برده هست, دچار دشوار شد. تحقیقات این دو کمیته تنها بر پایه اقرارهای کسانی که در این برنامه به طور مستقیم دخیل بودهاند و مدارک مقداری که از فرمان نابودی هلمز باقیماندند, انجام گرفت.
7- لیست مرگهاي غیرعادی
این صفحه شامل لیست مرگهاي غیرعادی هست. این لیست شامل موارد منحصربفرد یا بسیار کمیاب از مرگ هایي هست که در تاریخ ثبت شده هست. یا مرگ هایي که ممکن هست غیرعادی یا خارق العاده باشند مانند هنرمندانی که هنگام اجرا فوت کرده اند, مخترعینی که توسط نوآوری خود کشته شده اند, فوتبالیست هایي که هنگام بازی مرده اند, دوچرخه سوارانی که هنگام مسابقه مرده اند و خودکشیهاي سیاسی.
مورا ماری که در سال ۱۹۸۲ متولد شده بود در شب ۹ فوریه ۲۰۰۴ بعد از تصادف خودرو در نیوهمپشایر مفقود الاثر شد. ماری دانشجوی پرستاری بود. یک روز بعداز ظهر قبل از ترک دانشگاه به استاد و سرپرستش ایمیل زد که به علت مرگ یکی از اعضای خانواده اش یک هفته به مرخصی می رود. هیچ یک از خانواده اش
این مرگ را تایید نکرده اند. پلیس ابتدا با پرونده وی را یک مورد گمشده در نظر گرفت. اما هنوز مشخص نیست که او ربوده شده یا خودش مفقود الاثر شده هست. او هرگز پیدا نشد.
جون و جنیفر گیبونز «۱۹۶۳ – ۱۹۹۳» دوقلوهایی بودند که در ویلز بزرگ شدند. آنها را دوقلوهای خاموش مینامند, زیرا فقط با یکدیگر رابطه داشتند. آنها شروع به نوشتن حکایت کردند, اما تجربه گرایشهاي جنایتکارانه را نخست کردند و به همین علت هر دو در بیمارستان براودمور بستری و ۱۱ سال در آن جا نگه داری شدند.
هینترکایفک یک کشتزار کوچک در ۷۰ کیلومتری شمال مونیخ بود. در شب ۳۱ مارس ۱۹۲۲ شش ساکن کشتزار با کلنگ کشته شدند. این قتلها هنوز حل نشده اند. کشاورز متوجه یک رد پا در برف شد که به طرف کشتزار اش میآمد, اما هیچکس به آن جا نیامده بود, اعضای خانواده صداهای عجیب غریبی
در شیروانی شنیدند, کلیدها گم شده بود و یک روزنامه که هیچ یک از اعضای خانواده نخوانده بودند در کشتزار افتاده بود. خدمتکار آنجا را ترک کرد, چون فکر می کرد ارواح آنجا را تسخیر کرده اند. در همان روز خدمتکار اخیر رسید, کل خانواده همراه با خدمتکار به قتل رسیدند. هیچکس تا کنون نمی داند چه کسی و چرا آنها را کشته هست.
آرمین میوس یک تکنسین آلمانی تعمیر رایانه بود که به دلیل کشتن و خوردن یک قربانی داوطلب که در اینترنت پیدا کرده بود سرشناس شد. بعد از این که میوس و قربانی با توافق هم آلت تناسلی قطع شده قربانی را خوردند میوس وی را کشت و گوشتش را خورد.
این قتلها در زوئن ۱۹۱۲ در شهر ویلیسکا رخداد افتاد. شش عضو خانواده مور و دو مهمان در منزل او پیدا شدند. هر هشت قربانی از جمله شش بچه زخمهاي شدیدی از تبر روی سرشان داشتند. طی تحقیقات طولانی چند نفر مظنون شدند یکی از آنها دوبار محکوم شد؛ که در نهایت تبرئه شد و جنایت هیچگاه حل نشد.
13- ناتانیل بار جونا
ناتانیل بنجامین لوی بارجونا «۱۹۵۷ – ۲۰۰۸» محکوم به تجاوز به کودکان, آدمکش سریالی و آدمخوار احتمالی بود که محکوم به ۱۳۰ سال حبس بدون امکان عفو شد.
چارلز دومری «۱۷۷۸ – ۱۸۰۰» سرباز لهستانی بود که به اشتهای عجیبی که داشت سرشناس بود. او در ارتش پروس مقابل فرانسه جنگ می کرد, اما وقتی فهمید جیره خوراکی پروس کافی نیست برای غذا به فرانسه فرار کرد. اگرچه به طور کلی تندرست بود, اما در طول خدمتش در فرانسه همۀ وقت} گرسنه بود و هر چیزی را می خورد.
او در پاریس ۱۷۴ گربه در طول یک سال خورد و با این که سبزی ها دوست نداشت هر روز ۱. ۸ تا ۲. ۳ کیلوگرم سبزی ها میخورد. در طول خدمتش در کشتی فرانسه پای قطع شده خدمه کشتی را میخورد. در فوریه ۱۷۹۹ این کشتی توسط نیروهای بریتانیایی بازداشت شد و دموری نیز در لیورپول زندانی شد.
او در آنجا هم سلولیهاي خود را شگفت زده کرد, اشتهای او ده برابر یک فرد معمولی بود, او گربه حبس و دست کم ۲۰ موش را خورد و اغلب حتی شمع زندانیها را هم می خورد. او در یک روز ۷. ۳ کیلوگرم پستان خام گاو, گوشت خام, شمع خرد شده و چهار بطری ماء شعیر را بدون دفع, ادرار یا استفراغ خورد.
دیوید پارکر ری «۱۹۳۹ – ۲۰۰۲» که بعنوان آدمکش جعبه اسباب بازی شناخته میشود آدمکش سریالی مظنون آمریکایی و شکنجه گر زنان بود. اگر چه هیچ جسدی یافت نشد, او با مشارکت همدستانش متهم به کشتن چندین نفر شد و پلیس مظنون هست که حدود ۶۰ نفر را از آریزونا و نیومکزیکو کشته هست.
او یک جعبه اسباب بازی داشت و در آن ابزار شکنجه جنسی را نگه داری می کرد. ری در سال ۲۰۰۱ محکوم به آدم ربایی و شکنجه شد, ولی هرگز محکوم به قتل نشد. او یک سال بعد از اتهاماتش از سکته قلب درگذشت.
کارل پترسون اشمیت «۱۸۹۰ – ۱۹۵۷» خزنده شناس آمریکایی بود. او یک خزنده شناس سرشناس و کارشناس ارشد مارهای مرجانی در دنیا بود. یک روز یک مار کوچک برای شناسایی نزد او فرستاده شد. مار وی را نیش زد, اما کارل نمی خواست یقین کند که سم وی را خواهد کشت؛ بنابراین تصمیم گرفت علائمش را مستند کند. او هرچیزی که تجربه میکرد را ثبت میکرد تا این که هوشیاری خود را از دست داد و خونریزی شدید داخلی درگذشت.
صفحات سرشناس ویکی پدیا،صفحات قاتلین سرشناس در ویکی پدیا،خوفناک ترین صفحات ویکی پدیا