پارس ناز پورتال

ریشه مثل با مردن یک میراب شهر بی آب نمی ماند

ریشه مثل با مردن یک میراب شهر بی آب نمی ماند

ریشه مثل با مردن یک میراب شهر بی آب نمی ماند 

وقتی که می‌خواهیم منظور جهان به پایان نرسیده هست را برسانیم میتوانیم از ضرب المثل قدیمی با مردن یک میراب شهر بی آب نمی‌ماند نیز بهره گیری کنیم. 

 

میرابی بود که فکر می‌کرد آدم مهمی هست.کار میراب چه بود؟در قبل ها که لوله کشی آب وجود نداشت،کار تقسیم آب به عهده ي میراب ها بود….میراب آّب رودخانه را تقسیم بندی میکرد. مثلایک ساعت آب رودخانه را به طرف محله بالا می فرستادویک ساعت هم آب رودخانه را به رودخانه محله

 

پایین سرایر میکرد.کار میراب کار مهمی بود.اما از آن کارها نبود که دیگری نتواند انجامش دهد.میراب قصه ما آنقدر خودش را مهم میدانست که فکر میکرد اگریک روز بیمار شود و دست از کار بکش،همه ي مردم از تشنگی میمیرند.با این حساب برای خودش دفتر و دستکی جور کرده بود.سام هرکسی را پاسخ نمی داد.

 

همسر میراب زن با خدا وخوش اخلاقی بود.گاه وبی گاه به شوهرش میگفت:چه خبراست؟مگر از دماغ فیل افتاده اي که این همۀ خودت را میگیری.آب مورد نیاز مردم را خدا از آسمان می فرستد.آن وقت تو برای تقسیم اش این همه ي خودت را میگیری که چه؟

 

یک کم خوش خو باش….اما گوش میراب به این حرف ها بدهکار نبودوهمیشه در پاسخ همسرش میگفت:اکنون نمی فهمی من چه آدم مهمی هستم.وقتی مردم ومردم شهر از بی آبی هلاک شدند،قدر مرا می داني.

 

از قضای روزگار جناب میراب به شکم درد نا شناخته اي مبتلا شد.شکم دردی که خواب را از چشمانش گرفته بود.چه برسد به اینکه آقای میراب بتواند به خارج شهر وسر رودخانه برودوبه تقسیم آّ ب بپردازد. یکبار که مقداری حالش بهتر شده بود،یادش آمد که برای خودش آدم مهمی بوده ومیرابی می کرده.

 

از همسرش پرسید:مردم شهر از بی آبی نمرده اند؟اصلا در منزل خود ما آب پیدا میشود؟همسرش خندید وگفت:مطمئن باش هیچ اتفاقی نیفتاده .از ان شبی که تو بیمار شده اي یک نفر دیگر تقسیم آب را به عهده گرفته.بر خلاف تو خنده رو وخوش اخلاق هم هست ومردم از او خیلی خوشنود میباشند،میراب که فهمید کارش آن‌قدر ها هم مهم نبوده،سرش را زیر لحاف برد واز اینکه با مردم بد رفتاری کرده خجالت کشید.

 

از آن به بعد هروقت بخواهند بی اهمیت بودن کار ها و مقام ها را گوشزد کنند یا بگویند که هیچ کاری زمین نمی‌ماند و همۀ وقت} کسی برای ادامه دادن آن وجود دارد این مانند را به زبان می آورند ومی گویند:««با مرگ یک میراب شهر بی آب نمی‌ماند»»