پارس ناز پورتال

اینقد عیبجویى نكن

اینقد عیبجویى نكن

هیچكس بى‏عیب نیست،یا كوتاه است‏یا دراز،یا سیاه رنگ است‏یا رنگ پریده،یا چاق است‏یا لاغر اندام یا دهانش بزرگ است‏یاچشمهایش كوچك،یا بینى‏اش بزرگ است‏یا سرش طاس،یا تندخواست‏یا ترسو،یا كم حرف است‏یا پر مدعا،یا دهانش بدبو است‏یا پاهایش،یا بیمار است‏یا پر خور،یا ندار است‏یا بخیل،یا آداب زندگى را بلد نیست‏یا بد زبان است،یا كثیف است‏یا بى‏ادب.
از این قبیل عیوب در هر مرد و زنى وجود دارد.

آرزوى هر مرد و زنى اینست كه همسر ایده‏آلى پیدا كند كه از تمام‏عیوب و نواقص خالى بوده نقطه ضعفى نداشته باشد.لیكن كمتر اتفاق‏میافتد كه به مطلوب خیالى خویش دست‏یابد.
گمان نمیكنم در دنیا زنى پیدا شود كه شوهرش را صد در صد كامل‏و بى‏عیب بداند.
زنهاییكه در صدد عیبجویى باشند خواه ناخواه عیب یا عیبهایى رادر شوهرانشان پیدا میكنند،یك عیب كوچك و بى‏اهمیت را كه نباید آنراعیب شمرد در نظر خودشان مجسم میسازند و آنقدر درباره‏اش فكر میكنند كه كم كم به صورت یك عیب بزرگى كه قابل تحمل نیست جلوه‏گر میشود،خوبیهاى شوهر را یكسره نادیده گرفته همیشه به آن عیب كوچك توجه‏دارند،چشمشان به هر مردى بیفتد دقت میكنند كه داراى آن عیب هست‏یانه،آنها مرد باصطلاح ایده‏آلى را در مغز خویش مجسم مینمایند كه حتى‏كوچكترین عیبى هم نداشته باشد و چون شوهرشان با آن صورت خیالى‏تطابق كامل ندارد،همیشه آه و ناله دارند،از

ازدواجشان اظهار پشیمانى‏میكنند،خودشان را شكست‏خورده و بدبخت میشمارند.كم كم مطلب راعلنى كرده گاه و بیگاه از شوهرشان عیبجویى مینمایند،ایراد و بهانه‏میگیرند،غرغر میكنند،طعنه مى‏زنند:آداب معاشرت را بلد نیستى،من‏خجالت میكشم با تو در مجالس شركت كنم،برو با این بینى گنده‏ات،دهانت‏بوى لاشه گندیده میدهد،چقدر سیاه و زشتى!
ممكن است مرد عاقل و بردبار باشد و در مقابل بى‏ادبیهاى زن‏سكوت كند لیكن قلبا مكدر میشود،كینه‏اش را در دل میگیرد،بالاخره‏كاسه صبرش لبریز میشود و در صدد انتقام بر مى‏آید،یا به زد و خوردمى‏كشد یا مقابل به مثل میكند،او هم در صدد بر مى‏آید از همسرش كه‏به طور حتم بى‏عیب نیست عیبجویى كند،او بگو و این بگو،این بگو و اوبگو،اگر محبت و صفائى در میانشان بود به كلى زائل میگردد.كینه یكدیگررا در دل
میگیرند،دائما در صدد عیبجویى هستند،پیوسته جنگ و جدال‏دارند.در نتیجه،اگر با همین وضع به زندگى ادامه بدهند بدترین زندگى راخواهند داشت،در شكنجه و عذاب خواهند بود تا یكى از آنها بمیرد و این‏زندگى ننگین از هم بپاشد،و اگر یكى از آنها یا هر دو لجاجت‏بخرج بدهندو به دادگاه حمایت‏خانواده و طلاق متوسل شوند گر چه عقده‏هاى درونى خود را حل كرده و انتقام گرفته‏اند لیكن هر دو متضرر میشوند،پیمان‏زناشویى را برهم میزنند ولى معلوم نیست‏بعدا بتوانند با دیگرى ازدواج‏كنند و بر فرض وقوع معلوم نیست زن یا شوهر بهترى نصیبشان شود.
امان از نادانى و لجاجت‏بعضى خانمها!در بعضى از امور بسیارجزئى به قدرى پافشارى میكنند كه حاضر میشوند زندگى خودشان رامتلاشى سازند.براى اینكه به سبك مغزى و كوتاه فكرى آنها پى‏ببرید به‏داستانهاى زیر توجه فرمایید:
«زنى بنام…از شوهرش بنام…شكایت كرد كه شوهرم در موقع‏خواب انگشتش را مى‏مكد. چون حاضر نیست دست از این كارش برداردتقاضاى طلاق میكنم (5) ».
«زنى به بهانه اینكه دهان شوهرش بوى بد میدهد به خانه پدرش‏مراجعت نمود و اظهار داشت تا بوى دهانش را برطرف نكند به خانه‏نخواهد رفت ولى با شكایت‏شوهر دادگاه زن و شوهر را سازش داد ولى‏وقتى به خانه رفت دید هنوز دهانش بو میدهد لذا به اتاق دیگر رفت. شوهركه ناراحت‏شده بود زنش را بقتل رسانید (6) ».
«خانم دندان پزشك از شوهرش طلاق میگیرد.میگوید هم شان من‏نیست.زیرا سه سال بعد از من درجه دكترا گرفته است‏» (7) .
«یك زن 27 ساله‏اى كه از خانه شوهرش قهر كرده در پاسخ به‏عرضحال او نوشت:شوهرم زیاد مى‏خورد من قادر نیستم غذاى مورد نیاز او را تهیه كنم (8) ».
«زنى به این علت كه شوهرش روى زمین مى‏نشیند،با دست غذامى‏خورد،از آداب معاشرت بى‏اطلاع است،صورتش را هر روز اصلاح‏نمیكند درخواست طلاق كرد (9) ».
لیكن همه خانمها چنین نیستند.در بین آنها افراد فهمیده و باهوشى هست كه واقعیات زندگى را حساب میكنند و هرگز در صددعیبجویى بر نمیآیند.

خانم محترم،شوهر شما یك بشر عادى است ممكن است‏بى‏عیب‏نباشد اما در مقابل، خوبیهاى فراوانى نیز دارد.اگر به زندگى و خانواده‏ات‏علاقه‏مندى در صدد عیبجوئى بر نیا. عیبهاى كوچك او را نادیده بگیر،بلكه‏اصلا عیبشان مشمار،شوهرت را با یك مرد خیالى كه در خارج وجودندارد مقایسه نكن بلكه او را من حیث المجموع با سایر مردها مقایسه كن،ممكن است مردى عیب مخصوص شوهرت را نداشته باشد لیكن داراى‏عیوب دیگرى است كه شاید بمراتب بدتر از او باشد،اصولا عینك بدبینى‏را از چشم خویش بردار و خوبیهاى شوهرت را ببین،آنوقت‏خواهى دیدكه خوبیهاى او بمراتب بیشتر از بدیهایش میباشد،اگر یك عیب دارد و درعوض صدها خوبى دارد.
محاسن و خوبیهایش را مورد نظر قرار بده و خرسند باش،مگرخودت بى‏عیب هستى كه انتظار دارى شوهرت بى‏عیب باشد،نهایت اینكه‏خودخواهى و خودپسندى اجازه نمیدهد عیبهاى خودت را ببینى،اگر شك دارى از دیگران بپرس.
رسولخدا فرمود:«عیبى بالاتر از این نیست كه انسان عیوب‏دیگران را ببیند اما از عیبهاى خودش غافل باشد (10) ».
چرا یك عیب كوچك را به قدرى بزرگ میكنى و درباره‏اش‏غصه میخورى كه بنیاد زندگى و كانون انس و مودت را بر هم مى‏زنى؟
عاقل و با هوش باش،دست از هوسبازى و سبك مغزى بردار،عیبهاى‏كوچك را ندیده بگیر،با اظهار محبت كانون خانوادگى را گرم كن تا ازنعمت انس و محبت‏برخوردار گردى،مواظب باش عیب شوهرت را نه درحضور و نه در غیابش بزبان نیاورى زیرا رنجیده خاطر و مكدر میگردد،در صدد عیبجویى بر میآید،محبت و علاقه‏اش كم میشود،پیوسته در حال‏جدال و ستیزه خواهید بود،اگر با همین وضع بزندگى ادامه دهید زندگى‏ناگوارى خواهید داشت،و اگر كار به طلاق و جدایى خاتمه یابد كه بد ازبدتر.
البته اگر عیب قابل اصلاحى داشته باشد میتوانى در صدداصلاحش بر آیى،لیكن در صورتى امكان موفقیت دارى كه با نرمى و مداراو صبر و حوصله و بصورت خیرخواهى و خواهش و تمنا رفتار كنى،نه به‏عنوان عیبجویى و اعتراض،سرزنش و ایراد،قهر و دعوا.