شاید تجربه شما متفاوت از این مثالها بوده باشد اما به طور حتم موقعیت یا موقعیتهایی را تجربه کردهاید که در آن سعی کرده باشید "خودتان را کنترل کنید".
خودکنترلی مهارتی است یادگرفتنی که ضامن موفقیتهای شخصی و اجتماعی ما است. اگر بخواهیم خودکنترلی را به صورت کلی تعریف کنیم میتوانیم بگوییم خودکنترلی یعنی توانمندی جلوگیری از رفتارها، تمایلات، هیجانها و عادتهایی که بروز آنها موجب مشکلاتی برای ما میشود. برای مثال، تمایل به مصرف الکل و مواد اعتیاد آور یکی از تمایلات دردسرساز است که با بهرهگیری از برخی مهارتها مانند خودکنترلی میتوان از ابتلای خود، خانواده و دوستان به این بلای خانمانسوز پیشگیری و یا برای درمان مۆثرتر آن اقدام نمود.
در همین ابتدای بحث و به منظور کمک به درک بهتر خودکنترلی، ارائه تعریفی از دو مفهوم مهم آن یعنی " تمایل" و "وسوسه" لازم به نظر میرسد. تمایل، یک انگیزه بسیار قوی برای داشتن یک شیء جالب یا یک فرد جذاب و یا انجام کاری است که احساس لذت و آرامش را به همراه میآورند. همین آگاهی از احساس لذت و آرامشی که پس از دستیابی به آن شیء یا فرد در ما به وجود میآید، به تمایل این قدرت را می دهد تا رفتار ما را تحریک کند. برای مثال، فلان ماده اعتیادآور، این ویژگی را دارد که بعد از مصرف احساس شادی در مصرف کننده ایجاد میکند. همین ویژگی شادیآور بودن، عاملی مهم است که تمایل فرد را به مصرف اولیه و ادامه مصرف برمیانگیزد و او را به سمت مصرف واقعی آن ماده سوق میدهد.
وسوسه نیز همانطور که در مثالهای ابتدای این مقاله مطرح شد، به معنای یک وضعیت تعارض روانی است. به عبارت سادهتر، وسوسه موقعیتی است که در آن فرد از یک طرف تمایل دارد چیز لذتبخشی را داشته باشد یا کاری آرامشبخش را انجام دهد و از طرف دیگر در همان زمان دلایلی دارد مبنی بر اینکه نباید به آن شیئ دست یابد و یا آن کار را انجام دهد. در یک عبارت مختصر و مفید میتوان گفت در خودکنترلی، اراده در کشمکش با تمایل و وسوسه قرار میگیرد.
خودکنترلی, مهارت خودکنترلی,درک بهتر خودکنترلی
حال اگر کسی در برابر وسوسهای تسلیم شود، میگوییم این فرد در کنترل کردن خود در برابر آن وسوسه با ضعف مواجه بوده است و یا به اصطلاح روانشناسی او از خودکنترلی ضعیفی در مواجهه با آن عامل وسوسهانگیز برخوردار بوده است.
از دیگر نمودهای خودکنترلی ضعیف که در زندگی روزمره ما شایع هستند و مشکلات زیادی را از لحاظ فردی، خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی ایجاد میکنند میتوان به موارد زیر اشاره کرد: پرخاش کردن به اطرافیان چه به صورت فیزیکی (مانند کتککاری کردن) و چه به صورت لفظی (مانند گفتن مطالب نامناسب به دیگران)، ناتوانی در مدیریت مالی خانواده مانند پول خرج کردن بیشتر از آنچه که نیاز واقعی زندگی است، قرض کردنهای بی حساب و کتاب، عدم موفقیت در پسانداز کردن پول حتی به مقدار کم، قمار کردن، چاقی ناشی از پرخوری، شکست در ادامه تحصیل، ورزش و کار، درگیر شدن در فعالیتهای جنسی نامشروع و یا زودهنگام، حاملگی ناخواسته، خیانت به همسر و ابتلا به بیماریهای قابل انتقال از طریق ارتباط جنسی. خودکنترلی به دلیل تأثیری که بر سبک زندگی افراد به جا میگذارد در ابتلا به برخی بیماریهای مزمن مانند سرطان و بیماریهای قلبی-عروقی نیز مۆثر دانسته شده است.
اکنون بعد از مطالعه مطالب بالا این سۆال مطرح میشود که به نظر شما اهمیت خودکنترلی در زندگی چقدر است؟ آیا شما خودکنترلی را به عنوان یکی از کلیدهای رسیدن به یک زندگی موفق و سالم قبول دارید؟ و اگر اینگونه است، چرا؟
به یاد داشته باشید، خودکنترلی شاهراهی است به سوی موفقیت و سلامت، و مهارت مهمی است که حسی از تسلط و تعادل را در زندگی ایجاد میکند و به ما کمک میکند تا بر رفتارهای مخرب، پاسخهای هیجانی و خلقهای نامناسب خود نظارت داشته باشیم و از افکار منفی دوری کنیم، احساس وابستگی به اطرافیان و درماندگی در روابط را کم کرده و به استقلال عاطفی و ایجاد آرامش ذهنی کمک میکند.
همچنین خودکنترلی عزت نفس، اعتماد به نفس و نیرومندی روانی را تقویت کرده و به ما این امکان را میدهد تا از زندگی خود بهره کافی را ببریم. در یک کلام خودکنترلی از ما فردی مسۆل و قابل اعتماد میسازد.
و سۆال آخر…..
در برابر وسوسههای تضعیف کننده خودکنترلی که زندگی همه ما را احاطه کرده است، شما چه برنامهای برای حفظ و تقویت خودکنترلیتان دارید؟
اگر میخواهید رفتارهای دردسرسازِ خود و اطرافیانتان را تحت کنترل بگیرید و اگر تصمیم به کنترل بیشتر بر سبک زندگی خود در حیطههای مختلف از تغذیه و مسائل مالی خانواده گرفته تا سلامت روابط جنسی و اجتماعی و …. دارید، پیشنهاد ما این است که مقالات بعدی ما را مطالعه کنید.
منبع:تبیان