ورزشکاران حرفه ای که دست به قلم شدند,دوران بعد از بازنشستگی فرصت خوبی برای ورزشکاران حرفه ای است تا در آرامش خاطر شروع به نگارش خاطرات خودشان کنند. خاطره هایی که بعضا دردسرساز و جنجالی هم می شود.
ذکر این نکته هم ضروری است که اغلب این افراد تخصصی در ادبیات نداشته و برای نگارش خاطرات خویش یا سراغ روزنامه نگارانی می روند که آن را در قالب مصاحبه پیاده کنند یا اینکه با نویسندگانی قرارداد می بندند تا همه چیز را برایشان به طور شفاهی بیان کنند
در این مطلب بد نیست نگاهی به مقوله خاطره نویسی ورزش در ایران و جهان انداخته و ببینیم این قضیه در کشور ما چگونه پیش رفته و چه تفاوتی با خاطره نویسی اهالی ورزش در دنیا دارد.
البته بدیهی است که کتاب نوشتن برای بزرگان ورزش ما هنوز یک «تابو» بوده و بسیاری از آنها دل شان نمی خواهد خاطرات شان را چاپ کنند. چه بسا همین اتفاق موجب شده تا حرف ها، وقایع و تجربیات زیادی بدون انتقال به نسل های بعدی در سینه ها حبس شده و همراه با صاحب آن به خاک سپرده شود.
امیدواریم روزی برسد که با حمایت وزارت ورزش، وزارت ارشاد و مهمتر از همه بخش خصوصی، شاهد چاپ خاطرات بزرگمردان ورزش کشور باشیم و خود این عزیزان هم در مراسم رونمایی از کتاب هایشان حضور داشته باشند.
در سال 1377 اما شاهد چاپ کتابی تحت عنوان «داستان یک صعود» بودیم که به قلم مصطفی هاشمی طبا چاپ شد و به بیان خاطرات صعود ایران به جام جهانی 1998 فرانسه از زبان مرد شماره یک وقت ورزش ایران اختصاص داشت.
معاون اسبق رییس جمهور و رییس سازمان تربیت بدنی، در این کتاب به نکات جالبی در حد فاصل خرداد تا آذر 1376 اشاره کرده و اتفاقات رخ داده از اولین بازی ایران در مرحله انتخابی جام جهانی تا حماسه ملبورن را به رشته تحریر درآورده است.
البته بدیهی است که این کتاب حاوی نگاه و دیدگاه شخصی هاشمی طبا بوده و نمی توان در مورد صحت تمام مطالب مندرج در آن (یا عدم صحت آنها) با قاطعیت نظر داد.
از سوی دیگر با توجه به اینکه او در زمان چاپ این کتاب هم همچنان رییس سازمان تربیت بدنی بود، کاملا بدیهی است افرادی که بعضا به این کتاب استناد داشتند اغلب ترجیح دادند مسئله رسانه ای نشود و فقط بعضی از نشریات آن زمان نقدهایی پیرامون آن مطرح کردند.
هاشمی طبا در «داستان یک صعود» از حضورش در رختکن تیم ملی قبل از بازی با سوریه (در تهران) حرف می زند و صراحتا بیان می کند که حتی به بازیکنان نکته فنی هم گوشزد کرده است!
او در بخشی از خاطراتش گفته: «به ملی پوشان گفتم سعی کنند هنگامی که صاحب کرنر می شوند آن را بین تیر یک و دو ارسال کنند و سبک سانترهایشان دقیقا مثل آقای مایلی کهن و سرمربی تیم ملی باشد چون خود ایشان کرنرهای خیلی خوبی می زد.» (نقل به مضمون)
او همچنین صراحتا عنوان می کند که موافق برگزاری مرحله نهایی پیکارهای انتخابی به شکل رفت و برگشت نبود چون احساس می کرد این مسئله تب فوتبال را در جامعه بالا می برد.
معاون اسبق رییس جمهور همچنین به این نکته نیز اشاره کرده که در جریان برکناری محمد مایلی کهن قرار نداشتند و مصطفوی بعد از ناکامی مقابل قطر در دوحه شخصا تصمیم به اتخاذ چنین تدبیری کرده است.
تاکید به مهندس قائفی برای اینکه وظیفه سرپرستی کاروان تیم ملی در سفر به استرالیا را برعهده بگیرد نیز یکی دیگر از موارد مطروحه در کتاب «داستان یک صعود» به حساب می آید. این کتاب هنوز هم در بعضی کتابخانه ها قابل دسترس است.
اما این مرد جنجالی یکی از اولین ورزشکاران ماست که دست به قلم شده و خاطرات حضورش در تیم ملی را به رشته تحریر درآورده؛ کتابی که اوایل دهه هشتاد چاپ شد و اتفاقا سروصدا هم راه انداخت.
مایلی کهن از اوایل سال 1378 کار نگارش کتاب خاطراتش را آغاز کرد. این کتاب حدودا دو سال بعد هنگامی که سرمربی سایپا بود، توسط انتشارات این باشگاه چاپ شد و بدیهی بود که مورد توجه اقشار خاصی در جامعه به ویژه روزنامه نگاران قرار بگیرد.
محمد مایلی کهن در این کتاب بخش ویژه ای را به انتقادات مطروحه مطبوعات علیه خودش اختصاص داده و عین مطالب چاپ شده را به همراه توضیحات خودش در کتاب خاطراتش چاپ کرده است. قسمت ویژه ای از این انتقادات به نشریات همشهری، اخبار و خبر ورزشی اختصاص دارد.
نکته مهم در کتاب خاطرات مایلی کهن، صراحت لهجه او در بیان اتفاقات بود. البته بدیهی است که او نیز به زعم خودش حوادث را رصد کرده و نمی توان با صراحت تمام نوشته هایش را تایید کرد. البته با تمام این اوصاف، این کتاب به اندازه کتاب خاطرات مهندس هاشمی طبا سروصدا راه نینداخت.
چند روز قبل هنگامی که پای سرمربی اسبق تیم ملی به زندان باز شد، باز هم شایعاتی درخصوص به رشته تحریر درآمدن خاطرات دوره زندان مایلی کهن پس از خروج او از محبس مطرح شده بود اما این اتفاق رخ نداد چون عمر زندان مایلی کهن به یک هفته هم نرسید؛ چه رسد به 3 ماه!