امروز متن و شعر مدح امام رضا (ع) را در آستانه شهادت جانسوز شاه خراسان جمع آوری کرده ایم، در ادامه از مدح مشهور آمده ام ای شاه پناهم بده گرفته تا تعداد زیادی از مدح هاي زیبای امام رضا رابه همراه عکس نوشته هاي بسیار زیبا درباره امام هشتم بـه همراه هم مرور میکنیم، 29 ماه صفر سال روز شهادت امام هشتم شیعیان یعنی امام رضا «ع» میباشد، در ادامه با مجله پارس ناز همراه باشید.
متـن کامـل مدح آمدةام ای شاه پناهم بده
لایـق وصـل تـو کـه مـن نیستم
اذن بـه یک لحظه نگاهـم بده
ای کـه حریمـت مثل کهرباست
شوق وسبک خیزی کاهم بده
تا کـه زِعشق تـو گدازم چو شمع
گرمی جان سوز بـه آهم بده
لشکر شیطان بـه کمین منند
بی کسم ای شاه پناهم بدة
از صـف مژگان نگهی کن بـه مـن
با نظري یار و سـپاهم بده
در شـب اوّل کـه بـه قـبرم نـهند
نور بـدان شام سیـاهم بده
ای کـه عطابخش همـه عالمی
جمـله حاجات مرا هم بدة
آن چـه صـلاح اسـت برای حسان
از تـو اگر هـم کـه نخواهم بده
ای حرمت ملجا درماندگان
دور مـران از در و راهم بده
ای گل بیخار گلستان عشق
قرب مکانی چو گیـاهم بدة
آمدم ای شاة پناهم بده
خـط امانی زِگناهم بدة
يا امام رضا (ع)
درهواي شـما رهـا هستم
از صـفای تـو باصـفا هســتم
با توام از همه جدا هســتم
بـنـدة درگـه خــدا هــستم
پادشاهم ولی گدا هــستم
سائـل درگـه رضـا هستــم
روز میلاد توست شـمس و شـموس
السلام ای امام خـة طــوس
يا ضـامن آهو
شب زنده دار حلقۀ گيسو نميشود
هركـس كه خم بـه آن خم ابرو نميشود
تا از خودت سفر نكني كي مسافري؟
هـر كس پريد و رفت پرستو نميشود
بر خاک آستان علي هر كه سر نهاد
راضی بـه خواب روي پر قو نميشود
بيخود اسير هركس و ناكـس نشو بدان
هر ضامنی كه ضـامن آهـو نميشود
يا امام رضا«ع»
بازهم دربـدر شـب شدم ای نور ســلام
بازهم زائرتان نیستم از دور ســلام
با زباني کـه بـه ذکرت شدة مامور ســلام
بـه سلیمان برسد از طرف مور درود
کاش سمت حرمت باز شود پنجرةها
باز از دوریـت افتادة بـه کارم گرهها
کبوتر امام رضا «ع»
دلم می خواد کبوتری بشم و پرواز کنم
بـه مشهدالرضا برم عقدة دل باز کنم
بشینم روی گنبدش درود کنم بـه مولا
با یا رضا رضـا رضا حـرف دل آغاز کنم
زیارت نامه و نمـازم بخونم سجده برم
گریه کنم ، دعـا کنم بـه آقا التـماس کنم
حاجاتم را یکـی یکی بـه آقا عرضه بدارم
تا کـه بـه لطف او دلم زِمشکلا رها کنم
پر بکشـم چرخ بزنم بـه دور گـنبد طلاش
از اون بالا با شورو شوق زائراش رانگاه کنم
بـه سقاخانش میروم کـه چشمهای از بهشته
تا کـه با آب شفایش بیماریام دوا کنم
بـه پشت پنجرة فولاد رضـا رضا رضا بگم
گره زنم دلم بـه او از همـه جا جدا کنم
شب تا بـه صبـح دعا کنم تا حاجاتم روا بشه
رو بـه رویش بنشینم و ضـریحش را نگا کنـم
راجی بـه لطف او منم کـه اوامـام رئوفة
قربون لطف و کـرمش جـونم بـراش فدا کنم
شام تنهایی مـن نـور خـدا میـــخواهد
شب تاریـک مه فاطمة را میـــخواهد
مـن غـریب و تـو غـریبی بـه غریبيت قـسم
خانۀ غربتم ای دوست رضا میخواهد
وقت مردن زِعمل دست همــه کوتاة اسـت
محتضر از کرم یار عطا میـــخواهد
سنگ سلـمانی مارا مکن ای دوست طلا
کـه دلتنگ مـن ایوان طـلا میخواهد
برزخم بی گل روی تـو چو دوزخ گردد
با تـو این خانـه بـهشت اسـت کـه را ميخـواهد
تـو کـه سـلطانی و ازسلطنتـت کم نشود
گوشۀ چشمی ازآن شـاه گدا میخواهد
ای قدمگاه تـو پـلک نـگه منتظران
این قدمـگاه قدمهاي ترا میخواهد
محرمم کن بـه حرم ای حرمت کعبۀ دل
این دلخسته زِتـو کربوبلا میخواهد
زلف دلدار الهی کـه پـریشان نشود
هیچغم باعـث اذيت عـزیزان نشود
آن دو چشمی کـه بود قبلۀ زوار دلم
مـن دعایم هـمه این اسـت کـه گـریان نشود
گفته بودم کـه معشـوق فراوان شده اسـت
گفته بودی کـه مثـل تـو پریشان نشود
خـاک بوسان درت جمـله طلا خیزانند
نوکـری نیست در این خانة کـه پادشاه نشود
کیسـت تا درک کند شان ومقاماتت را
مور کوی تـو خـودش خواسـت سلیـمان نشود
رد پاهـای تـو دریا شدة چشمة چشمه
بيجهت هجر تـو منجر بـه بیابان نشود
هرکه افتاده بـه راه تـو عزیزش کردي
هرکه دل داد بـه تـو بي سر و سـامان نشود
لذت عمـر فـقط یاد شـما زیسـتن اسـت
آنکه با یاد شـما بود پشیمان نشود
ضامـن خوب گـدایان بـه بر یار امروز
جزء جـگر گوشۀ پادشاه خراسـان نشود
کاظمینش بـه خـدا وه چـه شمیمی دارد
نوکر آن اسـت کـه اربـاب کریمی دارد
آمدی مستجابمان كردی
يک پياله شرابمان كردي
چقدر خوب شد براي سفر
يا رضا انتخابمان كردي
شب بـه دنبالمان فرستادی
از خجالت كه آبمان كردی
سنگ كم قيـمت و كمی بودم
واقعا در نابمان كردي
اين همه خوب دورتان بودو
باز مـا را حسابـمان كردی
ذرة بوديم و هيـچ بوديم و
آمدي آفتابمان كردی
نور شمس شموس نور شماسـت
يا رضـا ارض طـوس طور شماست
يا امام رضا «ع»
ای كه چون مـن هزارها داری
آسماني پر از دعا داري
دستهايم دخيلتان هستند
بسـكه دسـت گرة گشا داری
از گدا هم كريم ميسازي
بسكه اعجاز كيميا داري
مـن هوای تـو رابه سر دارم
تـو هواي دلمرا داری
هرچه بيمار هم بيايد باز
تـو برای همه دوا داری
دلشكسته كسی بـه مـن ميگفت:
خوش بـه حالت امام رضا داری
در اين خانه را زدم عـشق اسـت
كفتر جلد مشـهدم عـشق اسـت
وسط روضۀ حبيب غريب
اينچنين گفتهای بـه يابن شبيب:
همه جا با هوای كرب و بلا
گريه تنها برای كربوبلا
هرزمان مصيبتي ديدي
گرية كن بر عزاي كربوبلا
گرية كن بر لبي ترک خورده
پابه پای خدای كرب و بلا
تشنه بين دو نهر افتاده
سرور تشنههاي كـرب و بلا
جلوی چشم مادرش كشتند
شرم بر كوفه وای كـرب و بلا
عـرش حـق پايـمال اعدا شد
پای مركـب بـه پيـكرش وا شد
ساعات طوفان وقت جزر و مد رسیده
نبضم چـه محـکم میزند تا صـد رسیده
آیا قبولم میکند یا نه؟ ولی نه
اصلاً چرا این فکرهاي بد رسیده
این جا تمام مهربانی مال آقاست
این جا مگر بر سینه دست رد رسیده ؟
سوت قطار آمد کسی در پشت در گفت:
ای جانمی جان اول مشهد رسیده
از کوچه قلبم تا حرم یکبارة پر زد
رد پرم تا پرچم گنبد رسیدة
طوفان عشقت شست و شو داده دلم را
چشـم رئوفت آبـرو داده دلم را
يا امام رضا «ع»
گفتم رضا و كاسۀ دستم فقير شد
مثل هميشه دست تـو دست بگير شد
گفتم رضا ومثل كبوتر دلم پريد
با زائران خستۀ تـو هم مسير شد
با اشتياق قصد زيارت نمودم و
هر وقت آمدم حرمت زود سير شد
چيزي نماندة بود كه پر در بياورم
وقتي كه آب و دانه نصيب حقير شد
رازی ست بين بندگی مـا و زلف تـو
بندة كسي ست كه بر سر زلفت اسير شد
آهو پرش كه بر پر عطر شـما گرفت
ازآن بـه بعد صاحب مشک و عبير شد
آری تويی همان كه بـه يک گوشـة چشم تـو
شير درون پردة مبدل بـه شير شد
آری تويی همـان كه بـه ابن شبـيب گفت
آری تويی هــمان كه سر روضه پير شد
ايرانيآان طوس كجا؟ كربلا كجا؟
جسم شـما كفن تن جآدت حصير شد
آقا زِشـعر مدح نه هنگام روضهات
آقا ببخش شاعـرتان ناگزير شد
ميخواسـتم امام رضايي كني مــرا
با دست خويش كرب و بلايی كنی مــرا
آن خالقي کـه بر تن بیروح جان دهد
مهر تـو رايگان بـه دل خاکيان دهد
شخص کريم جود بلاشرط مي کند
آری خدا هرآنچه دهد رايگان دهد
هر نعمتي کـه داد خدا، بیسوال داد
وصل تـو راکه خواسته ام بیگمان دهد
از خلقت تـو خواست خداوند لامکان
مـا را کنار رحمت عامش مکان دهد
گرجان دهم بـه يک نگـهت سود با مـن اسـت
کالای خويش راکه بدين حدگران دهد؟
بيامتحان مرا بـه غلامي قبول کن
رسوا شوم اگر دل مـن امتحان دهد
دارم اميد لطف تـو گيرد چو دست مـن
دامان پر زِگرد گناهم تکان دهد
میخواست گر خدای کـه نبخشد گناة مـا
مـا را چرا امام چنين مهربان دهد؟
آن پرچمي کـه برسر بام حريم توست
راه بهشت رابه محبان نشان دهد
قلب حسان بـه ياد تـو از غصة فارغ اسـت
در انتظار اين کـه بـه پاي تـو جان دهد
روز جزا کـه درصف قرآن و عترتيم
مـا را امام ثامن ضامن امان دهد
السلامعلیک یا علی ابن موسیالرضا
برای این دل بیتاب مـن کـه راهی نیست
بـه غیر سایۀ لطفش پناهگاهی نیست
جدا شدن کـه زِآغوش گرم اقیانوس
اگر چـه سادة شود ، کار هیچ ماهی نیست
یقین کن این کـه از این بحر مهربانی ها
جدا شدن بـه خداوند جز تباهی نیست
کجا رود دل بشکستهای کـه بییار اسـت؟
دلی کـه شام غمش را جز او پگاهی نیست
قدم زدم همه هفت شهر عشق اما
چـه دیدم آنکه برایم پناهگاهی نیست
همین کـه تا بـه خودم آمدم چنین دیدم
کـه تا ورودي باب الجواد راهی نیست
رسیدة بود دلم مشهد الرضایی کـه
درآن میان ، سخن از ، گدا و شاهی نیست
بـه سینه دست گذاشتم درود ای پادشاه
درود آنکه مرا جز درت پناهی نیست
فقیر ودر بـه در مهربانی ات هستم
رسیدهام بـه درت در بساطم آهـی نیست
چنان شکار نگاهت شدة ست دل تا حشر
بـه فکر و درطلب هیچ گریزگاهی نیست
بجز همین دو سه پیمانة میزدن درعشق
مـن شکسته سبو را دگر گناهی نیست
ردم مکن زِدر خانهات بـه حق جواد
اگـر چـه روی گدایـت بجز سـیاهی نیست
برای زائر دلخستهات تـو می دانی
بـه غیر پنجرة فولادتـان پنـاهی نیـست
نـشد کـه قسـمت مـا کـربلای ثارالله
بـه غیر شـهر خراسـان امیـدگاهی نیست
متن و شعر مدح امام رضا «ع» شاه خراسان + عکس نوشته برای شهادت امام رضا
يا امام رضا «ع»
تا ملائک همـه پر را حـرکت ميدادند
دور تـو قـرص قمر را حرکت میدادند
بـه طـواف تـو زمین بار دگر میچرخید
چـون کـه خـدام تـو در را حـرکت مي دادند
پرچـم و گنبد و گلدسته برای زوار
بـه خيرمقدم همه سر را حـرکت میدادند
صبح خـدام تـو بودند کـه با جاروشان
از کف صَحنِ سحر را حآرکت مـیدادند
مقصد اصلیشان پنجرة فولاد تـو بود
کودکانی کـه پدر را حـرکت میدادند