سنت هاي خواستگاری و ازدواج در زمان هاي قدیم تا کنون فرق هاي بسیاری کرده اند, شمار زیادی از جوانان نیز در این میان سردرگم میباشند. رواج شیوههاي عجیبوغریب خواستگاری این روزها موجب شده تا خانوادهها در همان قدم اول توقف کنند و قید ملاقات حضوری دختر و پسر با یکدیگر را بزنند.
احتمالا برای شما هم رخداد افتاده باشد که به خواستگاری دختری بروید یا خواستگاری راه دهید و بعد از چند جمله گفتگو کردن; یکی یکی چیزهای عجیبی از انها بشنوید. گاهی آن قدر شگفت زده می شوید که در همان قدم اول توقف میکنید و قید ملاقات حضوری را میزنید.
*فلسفه خواستگاری
عرف خواستگاری یک تدبیر ظریفانه و حساب شده اي هست که متناسب با نیازهای فطری, روحی, عاطفی و ابعاد روانشناختی دختر و پسر شکل می گیرد تا موجب بالا رفتن عزت, شخصیت و انگیزه طرفین در فرمایش ازدواج شود, اما این عرف همین اکنون دست خوش تغییراتی شده هست.
تا همین چند سال قبل, دختر بانو سنگین و رنگین مینشست خانه و پسر با دسته گل و شیرنی به خواستگاری او می آمد و چشم براه می ماند تا دختر نظرش را اعلام کند.
*شیوه هاي اخیر
خانواده هایي هم که طرفدار ازدواج به شکل سنتیاند; چند وقتی هست شاهد شیوهها و ملاکهاي جدیدی مثل دیدارهای خارج از خانه قبل از خواستگاری رسمی, توصیه به خانواده دختر برای حضور در خانه پسر برای نخستین ملاقات, ارسال کردن تصویر در تلگرام و غیره میباشند.
انها سرگردان باقیمانده اند که در صورت اطاعت از این رسوم, چگونه چند جلسه دخترشان را با یک پسر نا آشنا به پارک یا کافی شاپ بفرستند, در حالیکه آن ها جوان و کم تجربه اند و به همین علت احتمالا نتوانند شناخت صحیح و کاملی نسبت به هم پیدا کنند و یا به هم دلبسته شوند.
*ملاک هاي اخیر
برخی ملاک ها جای ملاکهاي کارساز بر ارتباط زن و شوهری مثل شخصیت و اخلاق مثبت, آشنایی با روحیات جنس مخالف, چشم پاکی و اصالت خانوادگی را گرفته هست. آن ها به دنبال ملاک هایي میباشند که برایشان نفع شخصی دارد. گویی یک زندگی حاضر می خواهند تا زندگی اي که تجربه ساختنش را داشته باشند. پول چندان, شغل رسمی, خودرو شخصی, خانواده کم جمعیت, جذابیتهاي ظاهری,
نداشتن لهجه, اهل مُد بودن, رنگ چشم و مدل بینی, در کدام دانشگاه تحصیل کرده, از جمله ملاکهایي هست که جوانان به دنبال آن میباشند تا این که یک دوست حقیقی برای همراهی در زندگی شان پیدا کنند. احتمالا متوجه نباشند که چیزهایی که می خواهند, ابزارهای رفاهی زندگی هست, نه ملاکهاي کارساز بر سعادت و سعادتمندی.
سهراب 33 ساله برای ما از ملاکهاي عجیبش برای ازدواج می گوید: تنها ملاک ازدواجم, اصلاح نژادی بود, برای همین به دنبال دختری با قد بلند و موی بور و چشم رنگی بودم و به چیز دیگری اهمیت نمی دادم و وضع مالی خیلی مناسبی هم داشتم. در حال حاضر ۶ سال هست که ازدواج کردم و یک دختر 3 ساله دارم, اما هر دو ما از زندگی خوشنود نیستیم و مدتی هست به ارتباط هاي خارج از خانه فکر میکنم.
*چرا خواستگاری با گل و شیرینی در خانه دختر؟
با دقت به این که روحیات دخترها دلنازک تر از پسرها هست و در محیط اخیر, پریشان میشوند, این پریشانی بر چهره و گفتگو کردن آن ها تاثیرگذار هست, برای همین خواستگارها به خانه دخترها میآیند تا آن ها بتواند با آرامش بیشتری شرایط پسرها را بررسی کنند. به همراه داشتن دسته گل هم به دلیل روحیه لطیف دختر و علاقه آن به گل هست.
گل به روح دختر طراوت میبخشد و با مشاهده و بوییدن آن, ناخواسته در ضمیر ناخودآگاهش, اساس مثبتی ایجاد می شود. پوشیدن لباس رسمی و همراهی پدر و مادر, جدیت موضوع و آمادگی پسر, برای پذیرفتن مسئولیت زندگی را نشان میدهد که موجب اطمینان دختر به پسر می شود.
*اهمیت خواستگاری و نقش مدیریت پدرها
خانواده با خواستگاری بنا میشود و چگونگی عملکرد در این مرحله, بر میزان سستی یا استحکام آن کارساز هست. همین موضوع سبب می شود تا خواستگاری پراهمیت ترین و پیچیده ترین مرحله ازدواج شناخته شود, به همین منظور در این گزارش میخواهیم اصولی را در خصوص برگزاری مراسم خواستگاری در اختیار شما بگذاریم.
حدادی, روانشناس بالینی در این ارتباط می گوید: عوض کردن یک سبک و سیاق خاص, تبعاتی به همراه دارد. خواستگاری یکی از عرف هاي تحت تاثیر تغییرات جامعه هست که معمولاً پسرها, برای صرف خرج کمتر, مسئولیت پذیری کمتر و به دنبال آن پاسخگویی کمتر, مسیرهای فرعی را برای رسیدن به ازدواج,
پیش میگیرند و دختر بانوها برای نشان دادن حسن نیت و علاقه شان, به این روشها تن می دهند, اما بهتر هست که اصلا به این روشها عادت نکنیم تا ادامه پیدا نکنند.برخی از جوانان دم اقبال معتقدند: این که «جوانان اول خودشان بروند بیرون بعد خواستگاری رسمی انجام شود» بهتر هست.
رضوان27 ساله میگوید: جوانان در حضور پدر و مادرها خجالت می کشند و نمی توانند آسان و به مدت طولانی با یکدیگر گفتگو کنند. درضمن این طوری زحمت خانواده ها کمتر هست و لازم نیست پدر و مادرها مرخصی بگیرند و یا همسایهها در جریان آمدن خواستگار قرار بگیرند و بعد سوالات انها را پاسخگو باشیم که چه شد؟.
پروانه 50 ساله, مادر یک پسر دم اقبال معتقد هست که با دقت به شناختی که از پسرش دارد, ترجیح میدهد تا مراحل آغاز آشنایی بیرون از خانه باشد, زیرا فکر می کند پسرش با چند بار رفتن به خانه این و آن, زود تسلیم می شود و یکی را سریع گزینه می کند, یا این که اگر 2-3 مرتبه خانه یک نفر برود;
به اصطلاح نمکگیر می شود و در صورتی که فرد دلخواهش نباشد, رودربایستی می کند, یا این که احترام گذاشتن خانواده دختر و سفره انداختنها و پذیرایی کردنها آن ها باعث میشود که جلوی چشمانش را بگیرد و از هدف اصلی که شناخت دختر هست, باز بماند.
*موافق خواستگاری سنتی…
بای, پژوهشگر صدمه هاي اجتماعی می گوید: تغییر روشهاي گزینه, طبیعی هست, اما مهمترین اتفاقی که افتاده هست, واگذاری جوانان به خودشان هست و پدر و مادر به برگزار کننده و مجری مراسم ازدواج تبدیل شده اند.
مادر برهان می گوید: من ترجیح می دهم آشنایی آغاز برای موضوعهاي کلی با حضور خانوادهها انجام شود و بعد دختر و پسر برای آشنایی اکثر و دستیابی به تفاهم در جزییات, با یکدیگر بیرون بروند و گفتگو کنند. سرانجام بزرگترها دو پیراهن اکثر از انها پاره کردهاند و بدون این که عشق چشمشان را کور کند,
میتوانند ناظران خوبی بر نحوه رفتار طرف مقابل, باشند. اما این که اول خودشان بیرون بروند و بعد خانوادهها وارد جریان بشوند; نقش ارشادی خانواده را تبدیل به نقش تشریفاتی می کند, گویی خودشان می برند و میدوزند, بعد میگن خب ما پسندیدیم; اکنون شما بیایید برای مخارج ازدواج ما, کارت بکشید.
*لزوم یک دستورکار ارشادی در ازدواج
بای, صدمه شناس اجتماعی افزود: در دهههاي قبل, ملاکهایي مهم بود که استقامت داشتند مثل اخلاق نیک, نجابت و اصالت, اما در حال حاضر شاهد ملاکها و شناختهاي سطحی مثل رنگ مو و پوست, علاقه مندی به غذا و رنگ هستیم.
بانو علیزاده یک معرّف در فرمایش ازدواج هست که در این خصوص می گوید: بدبختانه روشهایي رو به رواج هست که با فرهنگ ایرانی-اسلامی ما همخوانی ندارد. بارها پیش آمده هست که با دقت به شباهت در معیارهای آغاز اعلام شده به خانوادهها دختری را معرفی میکنم, اما به دلیل معیارهای سطحی و ظاهری مثل این که در کدام دانشگاه درس خوانده هست؟, مورد پسند قرار نمی گیرد.
علیزاده ادامه داد: شمار زیادی از این موارد برای من پیش آمده و مدتها هست احساس میکنم که آن گونه به جاییکه باید برسیم; نمی رسیم. ما نیاز به یک راهنما داریم; یک دستورکار استاندارد و یک گروه که معیارهای اصیل و نحوه صحیح مراسم خواستگاری را به خانوادهها تذکر کند.
وی با بیان این که معتقدم به علت وجود اطمینانی که به مساجد هست; باید یک گروه متشکل از کارشناس متخصص, یک کارشناس مذهبی یا همان امام جماعت و والدین را در این مکان مقدس تشکیل بدهیم تا به صورت سیستماتیک, مشخصات و معیارهای جوانان دم اقبال را, به علاوه یک تصویر, از آن ها دریافت کنیم تا بتوانیم خانوادهها را با هم آشنا کنیم.