افرادی که قبلا زندگی مشترکی را تجربه کرده اند و به هر علت طلاق گرفته اند،این امری هست که به خودشان مربوط می شود و نباید به زندگی انها دخالت نمود. به احتمال عمده در طول زندگی به دوست، آشنا یا همکاری که طلاق گرفته باشد برخورد خواهیم داشت و این برخورد میتواند شروع یک مکالمه بسیار آزاردهنده برای فرد مقابلتان باشد سعی کنید از گفتن بعضی از سخنان آزاردهنده اجتناب کنید.
در زمان مواجهشدن با رویدادهایی چون عقد، ازدواج، بچهدارشدن و حتی فوت نزدیکانمان به صورت معمول تا حدّ زیادی آموزش دیدهایم که باید چهطور برخورد کنیم، چه صحبتهایي بکنیم و چه حرفهایي را نزنیم؛ اما وقتی نوبت به طلاق میرسد تعداد زیادی از ما نمی دانیم چه باید بگوییم و گرچه چه چیزهایی را نباید بگوییم. نتیجه آنکه گاهی حرفهایي را به فردی که طلاقگرفته می زنیم که نباید آنها را به زبان بیاوریم.
مواجههٔ دیگران با فردی که به تازگی طلاقگرفته ممکن هست برای او تجربهاي استرسزا باشد. همه ي می دانیم که فردی که از همسرش جدا میشود، در روزهای بعد از طلاق شرایط دشواری دارد، تا حدی که بعضی افراد این زمان را نمونه وقتی میدانند که همسر کسی فوت کرده باشد؛ با وجود این، بعضی از ما ممکن هست
در این روزهای دشوار صحبتهایي را با فردی که طلاقگرفته مطرح کنیم که نه تنها کمکی به او نمیرساند، بلکه باعث افزایش اضطراب و ناراحتی در او می شود یا عصبانیت و احساس گناه را در او تشدید میکند. در زمان گفتوگو با فرد جداشده از همسر بهتر هست چه حرفهایي را به زبان نیاوریم؟
«آخه تو که شاد به نظر میرسیدی. من فکر میکردم ازدواج خوبی داری»
هر شخصی که طلاق می گیرد، ولو اینکه دلایل بسیار موجهی نیز برای اینکار خود داشته هست، باز هم در گوشهٔ ذهنش کمی تردید نسبت به انتخاب خود دارد. ممکن هست تا مدتها بعد از طلاق، فرد با خود تکرار کند که «آیا واقعاً هیچ راهی نبود تا من بتوانم زندگی مشترک خود را حفظ کنم و از این انتخاب دوری کنم؟»
در نتیجه بیان اینکه «من فکر میکردم تو ازدواج خوبی داشتی»، گاهی تنها میتواند تقویتکنندهٔ همان تردید و گرچه افزایشدهندهٔ اضطراب باشد؛ پس شاید بهتر باشد در عوض اظهارنظر در مورد ازدواجی که به انتها رسیده، درموردٔ موضوعات روزمره یا آینده با فردی که به تازگی طلاقگرفته به گفتوگو بنشینید.
«اي بابا! متأسفم!»
اظهار تأسف از طلاق هر چند به نظر دوستانه و همدلانه هست؛ اما گاهی اوقات اصلاً مناسب نیست. کسی که طلاق گرفته، به صورت معمول روندی طولانی را طیکرده تا به این انتخاب رسیده هست. کشمکشهاي درونیاي که افراد برای چنین تصمیماتی دارند به اضافهٔ کشمکشهایي که برای انجام کارهای اداری و فرایند قانونی آن طی می کنند،
معمولاً انرژی زیادی از افراد گرفته و تأیید طلاق آنها به نوعی رهاشدن از این فرایند و یکجور رهایی محسوب میشود. حالا تصور کنید در این شرایط که فرد تازه احساس رهایی میکند، کسی از راه برسد و بگوید متأسفم! درست هست که منظور ما از اظهار تأسف اکثر معطوف آن زندگی ازدسترفته یا احساسات ناخوشایندی هست که فرد تجربه کرده هست؛
اما یادتان باشد این جمله ممکن هست دوپهلو باشد و منجر به بروز سوءتفاهم شود، پس در زمان اظهار چنین مواردی دقت کافی در انتخاب کلمات داشته باشید و اگر فکر میکنید فرصت کافی برای توضیح منظور خود ندارید، از بیان چنین عباراتی به کل اجتناب کنید.
«آره خب این روزها حدود یکسوم ازدواجها به طلاق میرسه!»
شاید کسی که در مواجهه با فرد تازه طلاقگرفته چنین حرفی را بزند قصد بدی نداشته باشد. او میخواهد با تأیید شیوع طلاق به نوعی احساس سرشکستگی و ناراحتی فرد را کاهش دهد؛ اما یادمان باشد شیوع بالای یک اتفاق ناخوشایند به معنای کاهش احساس ناراحتی ناشی از آن نیست.
شاید دقت به شیوع بالای طلاق احساس شرم خانوادهٔ فرد را به میزان کمی تسکین دهد، اما معمولاً ناراحتی خود فرد را کاهش نمیدهد و منجر به برقراری یک گفتوگوی لذتبخش با دیگران نمی شود.اگر با فرد طلاقگرفته رابطهٔ نزدیکی دارید و می خواهید ناراحتی وی را کاهش دهید، شاید بهتر باشد که بیرودربایستی
با او وارد گفتوگو شوید و بعنوان مثال از او بپرسید آیا این روزها چیزی لازم دارد یا کاری هست که شما بتوانید برای خوشحالی او انجام دهید؟
«تا آخر مهریهات را ازش بگیر!» یا اینکه «نگذار مهریه را بگیره و کیف کنه!»
تشویق به انتقامگرفتن از همسر متأسفانه یکی از واکنشهایي هست که این روزها به وفور دیده میشود. یکی از ابعاد این موضوع که در فرهنگ ما نمود بیشتری دارد، بحث مهریه و مسایل مالی، بهویژه در صورت داشتن بچه هست. بعضی افراد خانم را تشویق به گرفتن تمام مهریه یا معرفی اموال و دارایی همسر به دادگاه و… میکنند.
در مقابل بعضی نیز آقایان را تشویق به پنهانکردن داراییها و مقاومت در پرداخت مهریه، اصرار به قسطبندی و سپس دادن هر قسط به سختی میکنند. اگر شما نیز قصد دارید درموردٔ مسائل مالی با فردی که به تازگی طلاق گرفته صحبت کنید، یادتان باشد تشویق به انتقام و تحتفشارگذاشتن همسر سابق و در پی آن، انجام چنین کارهایی شاید برای مدتی بسیار کوتاه بهاصطلاح دل فرد را خنک کند،
اما در طولانیمدت هیچ کمکی به سلامت روان، آرامش فرد و گرچه سازگاری بهتر او با شرایط زندگی بعد از طلاقش نخواهد کرد. شاید در عوضِ تشویق به انتقام یا تحتفشارگذاشتن همسر سابق، بهتر باشد افراد را تشویق کنیم تا برای آرامش خود، اکثر از پول بها قائل شوند و در صورت داشتن بچه و داشتن مشکلات متعدد در اساسٔ مسائل مالی از وکیل برای حل مسائل خود بهره گیرند، چراکه اینکار میتواند افراد را از نظر هیجانی آرامتر نگه دارد.
«مطمئنی انتخابی که کردی برترین انتخاب بوده؟ آخه تو بچه داری!»
زمانی که فرد جداشده بچهاي داشته باشد، معمولاً حجم اظهارنظرها به شدت افزایش مییابد. اینکه «آیا این انتخاب برای بچهها مفید بوده یا نه؟» و اینکه «عوارض و آثار طلاق بر آنها چه خواهد بود؟»، از جمله موضوعاتی هست که بعضی افراد به خود اجازه می دهند تا درموردٔ آن به راحتی صحبت کنند.
اگر شما مطمئن هستید که فرد طلاقگرفته درموردٔ اوضاع بچههایش بعد از طلاق فکر نکرده و اگر او اکنون به دنبال دریافت نظر کارشناسی شماست، خب صحبتهاي شما در این باره ممکن هست ضروری تلقی شود؛ اما اگر می دانید که او در فرایند چندماههٔ طلاق خود به این موضوع اندیشیده و گرچه در جمع فامیلی و در زمان این دیدوبازدید
به دنبال نظرهای کارشناسی در این موضوع نیست، بهتر هست در این اساس صحبت نکنید. یادتان باشد هر پدر و مادری در زمان اقدام به طلاق، کم یا عمده به آیندهٔ فرزندش نیز فکر میکند و گرچه در عین حال در فرایند طلاق و در دادگاهها نیز بر روی مسئلهٔ فرزند تأمل زیادی می شود؛ پس شاید بهتر باشد
درموردٔ عوارض طلاق بر بچهها با پدر و مادری که به تازگی طلاق گرفته وارد بحث نشویم، چرا که اینکار ممکن هست منجر به ایجاد یا تقویت احساس گناه در آنها شود یا تصور والد بد را در آنها ایجاد کند.یادمان باشد طلاقگرفتن برای تعداد زیادی از والدین به معنای تبدیلشدن به والدی خودخواه و بد هست. با دقت به این موضوع بهتر هست
شرایطی را فراهم کنید تا دوست یا خویشاوند شما، اگر دلش خواست، درموردٔ کارهایی که این روزها بهعنوان والد برای فرزندش انجام میدهد، صحبت کند و شما نیز تلاش کنید تا با بازخوردهایی مناسب به او یادآوری کنید که او هنوز هم پدری مهربان یا مادری دوستداشتنی هست.
«اما از ازدواج تو که خیلی میگذشت! تو که هفتهشتسال باهاش بودی!»
به گزارش پارس ناز اشاره به زمان طولانی ازدواج عمده دردی را دوا نمیکند و تنها میتواند فرد را دچار تردیدهای بیشتری در اساسٔ انتخاب کند. «آیا انتخاب او برای طلاق در این زمان مناسب بوده؟»، «آیا او باید زودتر دست به کار میشده؟» یا «آیا او میتوانسته باز هم ادامه دهد؟» به صورت کلی یادتان باشد
صحبتهایي که می توانند تردید در انتخاب را در فرد تشدید کند، انتخابهایي خوبی برای گفتوگو نیستند، چرا که اضطراب را نیز افزایش می دهند. پس اگر نقشی در حدّ یک خویشاوند دارید و گرچه از مسائلی که منجر به طلاق شده هست اطلاع دقیقی ندارید، بهتر هست از بیان چنین حرفهایي اجتناب کنید.