پارس ناز پورتال

گفتگو با احسان کرمی درباره زندگی خصوصی اش

مجموعه : اخبار سینما
گفتگو با احسان کرمی درباره زندگی خصوصی اش

گفتگو با احسان کرمی درباره زندگی خصوصی اش 

احسان کرمی مجری سرشناس ایرانی هست که کار خود را از برنامه هاي تلویزیونی شروع کرد و اکنون در مجلات نیز کارهای فرهنگی و سینمایی را انجام می‌دهد. احسان کرمی، مجری ممنوع التصویری که نمی‌خواهد در برابر تلویزیون موضع بگیرد، از سال 1385 به طور حرفه اي وارد عرصه اجراشد، در حالی‌که پیش از آن، آن هم در کودکی استعداد موسیقایی اش را کشف کرده بودند.

 

عشق و علاقه اش به تمام گرایش هاي هنری اي که کار کرده مثال زدنی هست و این عشق را می شد در لحظه لحظه هاي گفت و گو و شور و شوق بی وصفش در توصیف حال و هوای این روزهایش به راحتی احساس کرد. او این روزها گروه پیروز تئاتر آیس لند را در کانادا همراهی میکند. گفت و گوی ما به این بهانه اما در مورد همۀ حاشیه هاي زندگی اوست.

گفتگو با احسان کرمی درباره زندگی خصوصی اش

گرچه شما خیلی مفید و شیرین صحبت می‌کنید. گفت و گو کردن با شما بهانه نمی‌خواهد اما ما بهانه داشتیم. بهانه ما تئاتر آخرتان آیس لند هست که با استقبال بی نظیری هم مواجه شد و قرار هست برای اجرای آن به کانادا بروید. از این تئاتر برایمان بگویید.

 

تئاتر هم برای من مثل رادیو بود. ابتدا تئاتر را از تئاتر شهر یاد گرفتم و می‌توانم بگویم تا آن زمان تقریبا تئاتری نبود که نرفته و ندیده باشم. نه به قصد ورود به عرصه بازیگری، فقط به این دلیل که از دیدن تئاتر لذت می بردم. شما یک جهان موازی با خودتان را دیدن میکنید بدون آن که در آن دخل و تصرفی داشته باشید،

 

بنابراین تئاتر قضاوت را از شما دور می‌کند و این اتفاق جالبی هست. کسی بعنوان نویسنده و کارگردان آن را قضاوت میکند و شما بعنوان بیننده مجبور به پذیرش آن هستید.

 

در تئاتر افتخارم این هست که شاگردی میکاییل شهرستانی را کردم و افتخار دیگرم کارکردن با محمد رحمانیان هست.

 

اتفاقی که در تئاتر بعنوان بازیگر برای من افتاد، این بود که مخاطبین و اهالی تئاتر تقریبا با کار آیس لند من را بعنوان بازیگر پذیرفتند. گرچه زمانی که شما با محمد رحمانیان و همین طور میکاییل شهرستانی کار می‌کنید یعنی اینکه شما تئاتر هستید.

 

اما آیس لند به لحاظ متن و نقش دقیقا آن چیزی بود که من به آن نیاز داشتم. استقبال خیلی خوبی از اینکار شد، هیچ نقد منفی اي نگرفتم و این برای من بی نظیر هست و خیلی امیدوار هستم که بتوانیم اینکار را در سالن هاي خوبی به روی صحنه ببریم، متاسفانه گروه اینکار اصلا خاطره خوبی از کار با تئاتر باران ندارند.

 

و من به شخصه از طرف خودم، از طرف آزاده صمدی و آیدا کیخاهی و محمد یعقوبی می‌گویم که امکان ندارد که این گروه دوباره با تئاتر باران کار کند.

 

ولی نمایش آیس لند برای من اتفاق بزرگی بود و در حال حاضر هم که در حال آماده شدن برای روی صحنه رفتن در کانادا هستیم، می‌دانم که از آن استقبال خوبی خواهدشد.

 

شخصیت تان در آیس بلند منفی بود. با آن ارتباط برقرار کردید؟

 

من در آیس لند نقش یک شخصیت کاپیتالیست به نام حلیم را ایفا میکنم که پاکستانی الاصل هست.

 

که بی نظیر از ایفای این نقش مثبت شنیده ام. تبریک میگویم!

 

ممنونم. خدا را شکر فیدبک هاي مثبتی از آن گرفتم و بعد از آن بلافاصله توانستم با خانم نازنین سهامی زاده در نمایش مانوس همکاری داشته باشم. که آن نمایش هم در زمین تئاتر برای من از اهمیت ویژه اي برخوردار بود.

 

لازم هست که این نکته را هم در اینجا بیاورم که جدا از اینکه از همکاری با خانم آیدا کیخاهی خیلی شاد هستم و بعنوان کارگران حق بزرگی بر گردن بنده دارند اما در مورد نقش حلیم به میزان زیادی مدیون خانم آزاده صمدی هستم و ایشان خیلی به من کمک کردند. به نظرم آزاده صمدی برترین پارتنری میباشند کهکسی میتواند در بازی داشته باشد و این سومین تجربه من با ایشان بود.

 

به محض برگشتن از کانادا قرار هست که در نمایش صدام نقشی را داشته باشم که از این بابت بسیار هیجان زده هستم که قرار هست با آقای محمد رحمانیان 50 تا 60 شب در تالار وحدت این نمایش را روی صحنه ببریم. تمام سه ماه تابستانم را به اینکار اختصاص داده ام. کار با آقای رحمانیان برای من بی اندازه خوشایند و خوشگل هست.

 

من با چند نابغه افتخار همکاری داشتم که یکی از انها آقای ایرج طهماسب و دیگری محمد رحمانیان میباشند که میتوان گفت در هر حوزه از هنر شناخت دارند.

گفتگو با احسان کرمی درباره زندگی خصوصی اش

جای خالی جهان در کلاه قرمزی

از طریق خانم فنی زاده برای کار کلاه قرمزی معرفی شده اید. درست هست؟ قبل از آن صداپیشگی انجام داده بودید؟

 

خیر، دوبله انیمیشن کار کرده بودم، حدود یک سال و نیم برای کار دوبله تست دادم و بالاخره قبول شدم. ولی در واحد دوبلاژ هیچ وقت کار نکردم چون وقت گیر بود و من دائما درگیر اجرا بودم. اما خارج از سازمان دوبله کردم. مثل کارتون فروزن و در مورد حضورم در مجموعه کلاه قرمزی هم باید بگویم که با اینکه خانم فنی زاده شناخت زیادی از من نداشتند اما از ایشان خواهش کردم و ایشان من را به آقای طهماسب معرفی کردند.

 

روزهای ضبط کلاه قرمزی بدون حضور خانم فنی زاده چطور گذشت؟

 

جهان فنی زاده نه فقط یک عروسک گردان برجسته و باسابقه، بلکه در مجموعه کلاه قرمزی به شدت ایجاد تحرک و شور و نشاط می‌کرد و پر از انگیزه بود. من کمتر کسی را دیدم که در شغل خودش تا این حد انگیزه داشته باشد. دو سال پیش که ما سر ضبط بودیم خانم فنی زاده نمی توانستند با دست راست کار کنند، با این حال لحظه اي کلاه قرمزی را رها نکردند و با دست چپ کار را ادامه دادند.

 

نبودنشان خیلی کار را دشوار کرده بود، ولی به همان اندازه به ما انگیزه می داد که مفید باشیم. تصویر جهان همه ي وقت در استودیو رو به روی ما بود و خانم شیما بخشنده که به جای ایشان کلاه قرمزی را دست گرفتند به نظرم بسیار بینظیر و باانگیزه کار کردند چون همه ي می دانستیم که اگر مفید کار نکنیم به جهان مدیونیم.

 

با موسیقی دیوانه و مریض میشوم!

 

و اما موسیقی؟… «خنده»

 

دیدنی هست که در مورد هر کدام از حوزه ها که صحبت می‌شود چشمان تان برق میزند، حق دارید که گزینه یکی از بین این همه ي جذابیت برایتان سخت باشد.

 

دقیقا همین طور هست. واقعا نمیتوانم گزینش کنم «با خنده» در حال حاضر من خواننده گروه نوشه هستم و یک سال و نیم هست که با هم همکاری داریم. دو کنسرت پیروز در برج آزادی برگزار کردیم و یکی، دو ترک داشتیم. ولی تصمیم گرفتیم که سبک گروه مان را عوض کنیم. ما در ابتدا پاپ سنتی کار می‌کردیم

 

و تمرکزمان اکثر در بازخوانی آثار قدیمی بود اما ناگهان تصمیم گرفتیم که یک چرخش 180 درجه اي داشته باشیم و تمرکزمان را ببریم روی موسیقی پاپ به شدت پاپ، هاووس. با برترین آهنگ سازان پاپ که در حال حاضر کار می‌کنند همکاری میکنیم و سرپرست گروه مان خانم نیوشا بریمانی میباشند.

 

همین اواخر مجموعه مان ضبط شده و شامل 8 ترک هست و ان شاءالله بتوانیم در آذر یا دی ماه کنسرت برگزار کنیم. پروژه را خیلی آرام ولی حرفه اي پیش می‌بریم. رونمایی مجموعه به برترین شکل انجام خواهدشد و تمام تلاش مان این هست که اتفاق خوبی در حوزه موسیقی رقم بزنیم

 

خودتان به چه سبکی علاقه دارید؟

 

سنتی اکثر گوش می‌کنم ولی واقعیت این هست که من همه ي نوع موسیقی به جز موسیقی رپ را دوست دارم و گوش می‌کنم.

 

باید بگویم که دیوانه آقای شجریان هستم و به نظرم ایشان انسان باعظمتی میباشند و یکی از افتخاراتم این هست که هموطن محمدرضا شجریان هستم و در زمانه و هوایی نفس میکشم که ایشان نفس کشیده اند. موسیقی سنتی به شدت برایم اهمیت دارد ولی آنقدر ژرفا دارد و دشوار هست

 

که من هر چقدر در آن تلاش کنم هم قطعا در این سن و سال نمی‌توانم بعنوان خواننده موسیقی سنتی موفقیتی کسب کنم. من از تمرین کردن در این نوع از موسیقی بعنوان یک کمک در موسیقی پاپ بهره گیری می‌کنم. موسیقی سنتی صدای مرا پخته میکند.

 

این اواخر یک موسیقی من را راهی بیمارستان کرد.

 

چرا؟ چه اتفاقی افتاد؟

 

من وقتی که موسیقی مفید گوش میکنم به شدت از لحاظ حسی دچار مشکل می‌شوم. آهنگ کجا باید برم از روزبه بمانی واقعا آنقدر از لحاظ عصبی من را بهم ریخت که کارم به بیمارستان کشید «خنده».

 

این داستان را برای خود آقای تهمورث پورناظری هم تعریف کردم، کنسرت همایون شجریان بود و پیروز نشدم که بروم. در آن کنسرت یک قطعه قدیمی را همایون شجریان بازخوانی کرده بودند: «هر دست که دادم همون دست گرفتم» «شروع به زمزمه میکنند» این شعر برای آقای فروغی بسطامی هست.

 

دوستانم این بازخوانی را برای من ضبط کرده بودند. من تا صبح از روی گوشی این موسیقی را گوش می دادم و راه می رفتم و احساس می‌کردم چند لحظه دیگر پرواز می‌کنم.

 

ساعت 6 صبح شد و من همچنان ادامه داده بودم. تا اینکه به خودم آمدم و متوجه شدم که ساعت 8:30 باید سر مرین تئاتر باشم. به کارگردان پیام دادم که حال خوبی ندارم و نمی‌توانم بیایم و نرفتم «با خنده».

 

متاسفانه موسیقی همچین تاثیری روی من دارد، واقعا متاسفانه… چون اذیتم میکند و بعد از روزی که به بیمارستان رفتم هرگز آهنگ روزبه بمانی را گوش ندادم. من گاهی با موسیقی هاي غمگین ورزش هم می‌کنم. «خنده»

گفتگو با احسان کرمی درباره زندگی خصوصی اش

دو پیج در فیس بوک و یک پیج در اینستاگرام دارم

 

چقدر در فضای مجازی فعالیت می‌کنید، یا بهتره بگویم چقدر برایش وقت می‌گذارید؟

 

متاسفانه خیلی چندان. و این موضوع میانگین مطالعه ام را پایین می آورد و مطالعه را سطحی میکند. ولی ناچار هستم در آن فعال باشم.

 

به دلیل مخاطبان؟

 

نمیتوانم بگویم صرفا به دلیل مخاطب، به نظرم یک عرصه بی واسطه اي هست برای اینکه شما بتوانید دیدگاه تان را بدون هیچ فیلتری در اختیار رسانه ها و مردم قرار دهید. حتی شاید در برخی مواقع بشود ایجاد تفکری کرد.

 

من به این عنوان ازش بهره گیری میکنم و هنوز فیس بوکم فعال هست، هر چند کم، اما فعالیت می‌کنم.

 

در حال حاضر دو پیج در فیس بوک و یک پیج در اینستاگرام فعال دارم و درضمن به فن پیج ها هیچ نظارتی ندارم «با خنده»

 

همسر من هم با من به این اتفاقات می‌خندد!

 

عجیب ترین شایعه اي که در مورد خودتان شنیده اید چه بوده هست؟

 

در حال جمع کردم چمدانم برای سفر بودم و هنوز در تاکسی فرودگاه هم ننشسته بودم که پیغامی از یکی از دوستانم برایم آمد، و در کمال تعجب متوجه شدم که در یکی از پیج هاي سینمایی با این خبر مواجه شده هست که احسان کرمی برای همه ي وقت ایران را ترک کرد و به کشور آمریکا رفت، او همین طور گفته هست که برای ادامه تحصیل میرود ولی شنیده ها حاکی از آن هست که قصد ماندن و همکاری با رسانه هاي آن ور را دارد. «خنده»

 

این قدر دقیق و با جزییات؟ «خنده»

 

همین قدر دقیق «خنده» اما برای خودم کاملا مشخص بود که این خبرها و شایعه ها از کجا می‌آید و مورد دیگر، گمانه زنی در مورد همسر من هست، در حال حاضر خیلی ها همسر بنده میباشند. «خنده»

 

واقعا؟ به واسطه تصویر؟

 

بله، خیلی ها را شایعه کردند که همسر من میباشند، و این برای من عجیب هست که شما به محض اینکه در کنار کسی تصویر میگیرید، میگویند این خانم همسرش هست. چند تا همسر آخه؟ «با خنده»

 

اذیت تان نمی‌کند؟

 

نه، میخندم دیگر.

 

با همسرم به شایعات می‌خندیم

 

این موضوع در زندگی شخصی تان دردسرساز نشده هست؟

 

خیر، خدا را شکر که همسر من هم با من به این اتفاقات می‌خندد «خنده» و یک شب که واقعا و از ته دل خندیدیم، ماجرا از این قرار بود که: ما دوستی نزدیک و خانوادگی با خانم بهاره کیان افشار داریم، یعنی همسر من با ایشان دوستی خیلی نزدیکی دارند، چند نفر موجی را شروع کردند

 

که زیر عکس هاي بهاره و من «ما با هم خیلی کار کردیم، ایشان از زمانی که کارگردانی تئاتر میکردم برای من نقش بازی کرده اند» خانم من را منشن میکردند که کجا بودی وقتی که در پایان فلان تئاتر احسان به بهاره کیان افشار کادویی آنچنان داد و بعد هم به اتفاق برای شام رفتند «خنده» خیلی بامزه بود.

 

همسرم می‌گفتند خب حالا چی به بهاره دادی، گفتم هیچی، گلی که سر صحنه به ما داده بودند، همسرم ادامه دادند که خب شام کجا رفتید گفتم شام جایی نرفتیم، در حال آمدن به سمت منزل بودم که بهاره را در پیتزافروشی کنار سالن دیدم و یک تکه پیتزا ازش گرفتم. «با خنده»

 

پس خدا را شکر اذیت تان نمی‌کند این موارد؟

 

ما را خیر، اما خیلی از دوستانم را به شدت آزار میدهد.همسر من تمام دوستان نزدیک من را می شناسند و این شایعه ها

 

اکثر برای شان طنز هست تا آزاردهنده. برای مثال من در فلان فرش قرمز با خانم ایکس عکسی میگیرم، سریع وقتی می عرف منزل همسرم تصویر را نشان میدهد یا پیغام می فرستد که خووووب همسر اخیر مبارکه. «خنده»

 

وقتی بی نوبت پول نو گرفتم!

 

شهرت تا هم اکنون چقدر برایتان لذت و چقدر سختی به همراه داشته هست؟

 

در ایران در مقایسه با سایر نقاط جهان سخت تر هست، چون با شهرت از لحاظ رفتاری خیلی محدود می شوي، گرچه برای من خیلی سخت نبوده، چون من همینم که هستم و سعی در سانسور خودم ندارم، بنابراین مشکلی با ارشاد یا منزل تئاتر تا به حال نداشته ام. اما تلویزیون خط قرمزهایش خیلی تنگ تر هست و گاهی اوقات به مشکل برخوردیم. اما به طور کلی در سطح جامعه دچار مشکل نشده ام.

 

جایی از شهرت تان بهره گیری کردید؟

 

خیر، اما نخستین بار که از شهرتم لذت بردم زمانی بود که شب عید برای گرفتن پول نو در صف بانک بودم، که اتفاقا خیلی هم شلوغ بود، من نوبت گرفته بودم و نشسته بودم که آقای صندوقدار من را شناختند و صدایم کردند، من را به پشت باجه هدایت کردند و من خودم پول شمردم و برداشتم «با خنده» انشاالله مردم حلال کنند.

 

هیشکی مثل من کری نمی‌خواند

 

فوتبالی هستید؟

 

به شدت.

 

آبی یا قرمز؟

 

قرمز.

 

کری می‌خوانید؟

 

چندان، پا بدهد خیلی خیلی و به صورت کاملا جدی «با خنده»

 

تا حالا نشده که کسی بتواند در کری خوانی من را شکست بدهد. فقط یک نقطه ضعف دارم و آن هم در مورد بایرن مونیخ، تیم خارجی مورد علاقه ام هست که مربوط به فنیال سال 1999 میشود.

 

فوتبال بازی می‌کنید؟

 

در قبل بله، به شدت.

 

اما مچ پایم دچار آسیب دیدگی شدیدی شد که مجبور شدم فوتبال را کنار بگذارم و همین طور اسکوواچ و بولینگ چندان بازی میکردم که کمرم دچار مشکل شد. «با خنده»

گفتگو با احسان کرمی درباره زندگی خصوصی اش

کاراکتر عزیزم ببخشید به گونه اي در ذهن مخاطب جا گرفته هست که اگر سوالی از کسی بپرسی و وارد جزییاتش شوی سریعا این کاراکتر را بهت نسبت می‌دهد. علت موفقیتش از نظر شما چه بود؟

 

اگر خیلی خوشگل شده تقصیر آقای طهماسب هست. «با خنده» طراحی این کاراکتر تماما با آقای طهماسب بوده و 2 با 3 روز قبل از ضبط در مورد طرحی که داشتند با من صحبت کردند و گفتند که باید همه ي چیز را سوال کنی.

 

بستنی خوری در نیمه شب

 

عجیب ترین عادتی که دارید؟

 

یکی از شیرین ترین لحظات زندگی ام زمانی هست که نیمه شب در سکوت مطلق منزل موضوعی فکرم را مشغول کرده هست، آن وقت هست که میروم سراغ نیم کیلو پسته یا مثلا بستنی لیتری و شروع می‌کنم به خوردن و به موضوع مورد نظر به شدت فکر کردن.

 

میتوانید با آن حجم غذایی اي که میل کرده اید، بخوابید؟ «با خنده»

 

بله، به راحتی «با خنده» اما چون کمی اضافه وزن پیدا کرده بودم سعی کردم این عادت را ترک کنم. ولی برایم به شدت لذت بخش بود.

 

شیرین ترین و تلخ ترین

شیرین ترین و تلخ ترین خاطره اي که دارید؟

 

فوت پدربزرگم از تلخ ترین اتفاقاتی بود که تجربه اش کردم.

 

چون ارتباط دوستانه اي با هم داشتیم و این از دست دادن به شدت برایم تلخ بود. شیرین ترین خاطره هم اول، روز دامادی ام هست یا بهتر بگویم زمانی که همسرم را در لباس عروس دیدم که حتی از به جهان آمدن پسرم هم برایم شیرین تر بود و دومی اش به جهان آمدن پسرم.

 

توصیه از یک برند ترکیه اي

در اساس تبلیغات هم به تازگی فعالیت هایي داشته اید. درست هست؟

 

بله با برند لامبورگینی به تازگی همکاری می‌کنم. همین حالا هم ساعتش دستم هست.

 

چقدر پیشنهادهای تبلیغاتی دارید؟

 

خیلی. توصیه تبلیغات یک برند ترکیه اي لباس را داشتم، که به علت نداشتن وقت نرسیدم برای عکاسی بروم و نشد، برند دیگری بود که برای پدرها و بچه ها لباسهای ست ساخت می‌کرد که چون پسرم ایران نبود، آن هم نشد تا که به لامبورگینی رسید و همکاری کردیم.