خوابید بدون شب بخیر
شاید میدانست بی او هیچ ساعتی از زندگیم خیر نیست . . .
*
*
*
همه چیزها در دو صورت با ارزش می شوند :
۱ – قبل از داشتن
۲ – بعد از از دست دادن
*
*
*
دور از تو آنچه سمت چپ سینه ی من است “دل” نیست
موزه ی درد معاصر است . . .
*
*
*
ببار ای اشک سیل آسا که یارم بر نمی گردد
در این دنیای تنهایی به ما یاور نمی گردد
هزاران بار جان دادم به عشقش روز و شب اما
دریغا خُلقِ بی مهرش به ما خوشتر نمی گردد . . .
*
*
*
چشمانم را به ابرها قرض می دهم
کافیست عکست را نشانم دهند
خشکسالی چند سال اخیر را جبران خواهم کرد . . .
*
*
*
میترسم آنقدر دوستت بدارم
که خدا شک کند شروع عشق واقعی از ما بوده یا آدم و حوا . . .
*
*
*
سیب سرخی بوده ام خواهان فراوان داشتم
مانده ام حالا فقط با جای دندان هایشان !
*
*
*
آن روز که آتش محبت افروخت
عاشق روش سوز ز معشوق آموخت
از جانب دوست سر زد این سوز و گداز
تا در نگرفت شمع پروانه نسوخت
*
*
*
بیهوده می گشتم
اصلا گم نشده بود
نیمه دیگرم
بلیط من از اول نیم بهاء بوده است !
*
*
*
پتروس کجایی !؟ شکافی در چشمهایم پیدا شده
دیر برسی دلم را اشک برده …!
*
*
*
داشتنت مثل هوای برفی یا نم نم باران جاده شمال
یا مثل آن بغلی که عاشقت است و تنهایت نمی گذارد
و یا مثل برگشتن آدمی که سالهای سال منتظر آمدنش بودی ، آی می چسبد !
*
*
*
مرا با خیالت تنها نگذار
خیالت اصلا به تو نرفته است
مهربان نیست !
آزارم می دهد
دلم خودت را می خواهد
*
*
*
کاش توی این جاده یه تابلو نصب میکردن واسه دلخوشیم
“تو” ، دو کیلومتر !
*
*
*
هیچ صدایی گوش خراشتر از صدای پای تو نیست
هنگام رفتن !
*
*
*
به تو وابسته ام ، مانند سربازی به سربندش
تو معروفی به دل بردن ، مونالیزا به لبخندش
چه حالی داشتم با رفتنت ، سربسته می گویم
شبیه حال مردی ، لحظه ی اعدام فرزندش . . .
*
*
*
کلاً “اعتیاد” خانمان سوزه …
چه به مواد مخدّر … چه به یه دوست خووووووب !
*
*
*
همانقدر که دوستت دارم
همانقدر از من فاصله میگیری
و من متنفرم از “نیروی دافعه” . . .
*
*
*
یادت باشه
وقتی دلبر داری
باید از بقیه “دل” برداری . . .
*
*
*
من در شب تیره غیرت فانوسم / با لهجه ی تبدار جنون مانوسم
چون تیغ که در دامن خون می رقصد / یک روز لب حادثه را می بوسم . . .
*
*
*
سخته از بغض گلو درد داشتن
سخته از گریه یه جفت چشم همیشه تر داشتن
سخته تو حسرت یک نگاه موندن
سخته … عشق یک طرفه داشتن
*
*
*
ﻣﻦ ﺁﻥ ﺍﺑﺮﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﺍﻧﺶ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ
ﻫﻤﺎن ﯾﻮﺳﻒ ﮐﻪ ﮐﻨﻌﺎﻧﺶ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ
ﻣﺴﺎﻓﺮ ﻣﯿﺸﻮﻡ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻧﺶ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ
*
*
*
دوست داشتن یعنی اینکه :
محبت کنی حتی اگر تحقیر شی
بزرگی کنی حتی اگر کوچیک شی
عشق بورزی حتی اگر محکوم شی
*
*
*
ما عادت کردیم وقتی فیلم به تیتراژ رسید :
اگه توی خونه باشیم دستگاه رو خاموش کنیم
اگه توی سینما باشیم سالن رو ترک کنیم !
ما توی زندگیمون هیچوقت کسانی که زحمت های اصلی رو برای ما میکشن نمیبینیم
ما فقط دوست داریم کسانی رو ببینیم که برامون نقش بازی میکنن !