پارس ناز پورتال

آداب و رسوم ملی و باستانی مردم ایران +عکس

آداب و رسوم ملی و باستانی مردم ایران +عکس

آداب و رسوم ملی و باستانی مردم ایران +عکس,عید نوروز و سال جدید
چهارشنبه سوری، میر نوروز، آتش افروز، حاجی فیروز، هفت سین، خوش قدم و بد قدم، عبور از زیر توپ، تخم مرغ روی آینه، نارنج در کاسه آب، گاو و زمین را شاخ به شاخ می کند، شام شب عید، سبزی کوکو و رشته پلو، سیزده بدر، باغ های ایران…
آداب و رسوم ملی و باستانی مردم ایران +عکس1- چهارشنبه سوری
آیین چهارشنبه سوری قرن ها در ایران متداول بوده است. قاشق زنی، آتش افروزی و از روی بوته آتش پریدن و خواندن زردی من از تو، سرخی تو از من، خرید آجیل مشکل گشا، فالگوش ایستادن و از گفتگوهای عابرین تفأل زدن، ترنابازی و فال بولونی از رسوم این شب بوده است

 

و هر یک معنا و مفهومی داشته است. چون هنوز بعضی از این آیین و سنن انجام می گردد وهمه با آن آشنا هستند از آن می گذرم و به شرح بازی ها و مراسم دیگر می پردازیم.
آداب و رسوم ملی و باستانی مردم ایران +عکسپرتاب ترقه، انفجار نارنجک های دستی متعلق به وحشیان اقیانوس کبیر، آمریکای جنوبی و اقوام بربر اروپایی قدیم است.

 

وسایلی که بی آزار باشند و حالت نورافشانی داشته باشند و آتش زدن بوته رسمی ایرانی است.

 

پیشاهنگان وفادار نوروز، میر نوروز و حاجی فیروز و آتش افروز بودند که دو نفر اخیر چند روز مانده به عید و از شب چهارشنبه سوری در کوچه و بازار ظاهر می شدند و به بازی ها وس رود خواندن ها و حرکات جالبی مشغول می گشتند و خبر از آمدن میر نوروز می دادند.

 

2- حاجی فیروز و آتش افروز
حاجی فیروز و آتش افروز با نغمه و ترانه و نوای کمانچه و تنبور و دایره و تنبک به کوی و برزن می آمدند. مردم خبردار می شدند که مرکب میر نوروز در راه است و همین حال از گرد راه می رسد. آتش افروز آدمی مثل حاجی فیروز بود.

 

با این تفاوت که صورتش را سیاه نمی کرد بلکه ماسک مخصوص روی صورت می گذاشت و کارهای جالبی با آتش می کرد.

 

او از دهانش شعله آتش بیرون می آورد. پشتک و وارو می زد. می رقصید و می چرخید و به مردم خوشی ونشاط آمدن فل بهار را می بخشید.

 

وقتی کارهای جالب آتش افروز با تک پرانی و نغمه خوانی و تنبک و تنبور حاجی فیروز و سرنا و کرنا همراه و توأم می شد، گل به سبزه آراسته می شد و غوغایی به پا می شد که بیا و ببین.
آداب و رسوم ملی و باستانی مردم ایران +عکسیکی از افراد دو قطعه چوب را مرتبا به هم می کوبید و با صدای خوش سرودهایی می خواند. آتش افروز رقص کنان و دست افشان و مرتبا شعله های آتش را به دهان فرو می برد و به کارهای جالبی چون چشم بندی دست می زد.

 

در میان همراهانی که موکب میر نوروز را تشکیل می دادند گاهی یک پهلوان، یک پهلوان کچل، چند نفر نوازنده سرنا و نقاره چی و طبال و یک بوزینه یا خرس تربیت شده و بازیگر هم دیده می شد. یک سیاح فرنگی می نویسد:

 

«ایرانیان حتی سال نو را در اولین روز بهار (برابر با 21 ماه مارس میلادی) به هنگام اعتدال ربیعی خورشیدی باشکوه و هیمنه خاصی برپا می سازند.

 

ایرانیان تدارکات نوروزی را خیلی زودتر از آمدن سال نو فراهم می کنند. پانزده روز پیش از عید، هر زن خانه داری در ظرف های مسطح دانه های گندم یا عدس می کارد تا برای عید این دانه ها رشد کرده و سبز و خرم گردد. برای خود نمایش هایی دل انگیز ترتیب می دهند.

 

مردی که آتش روشن کرده و در خیابان ها به راه می افتد و عده ای با ماسک های تماشایی و کلاه های بلند و جامه های رنگارنگ که زنگوله های کوچکی از آو آویخته اند دور او را می گیرند و به رقص و پایکوبی و حرکت می پردازند.»

 

برای انجام وظایف حاجی فیروز و آتش افروز کسی نمی توانست داوطلب شود. حاجی فیروز باید دارای ذوق و بضاعت معنوی و هنری باشد.

 

شعر بداند. لطیفه بداند و با نمک و شیرین گفتار باشد و آدم هاییهم که این کار را در ایام نوروز به عهده می گرفتند در وجود خود مایه و استعداد هنری داشتند و اشعار آنها خیلی زود سر زبان ها می افتاد.

 

حاجی فیروز چهره خود را با دوده زغال، سیاه می کرد، کلاه استوانه ای بلندی به سر می گذاشت و گاهی هم کلاه شیپوری به سر می گذاشت.

 

جامه رنگین جالبی با زنگوله ها و پولک هایی که به آن دوخته شده بود به تن می کرد و خاصیت این زنگوله ها و ولک ها این بود که با هر حرکت و ادا و اطوار حاجی فیروز صدای جرنگ جرنگ آنها بلند می شد.

 

آتش افروز وظیفه سخت تری داشت. او باید انواع شعبده گری را بداند. از فن بازی با آتش سررشته داشته باشد و عده ای را در اطراف خود جمع کند که نقاب های عجیبی به شکل صورت حیوانات به چهره داشته باشند.

 

وقتی آتش افروز حرکت می کرد برخلاف حاجی فیروز که تصنیف معروف: حاجی فیروزم سالی یه روزم را می خواند، اطرافیان آتش افروز همه دسته جمعی دم می گرفتند و می خواندند که:

 

آتش افروز آمده/ سالی یک روز آمده
آتش افروزم، یتیمم/ سالی یک روز فقیرم

 

پس از گذشتن این دو دسته سر و کله میر نوروز پیدا می شد. میر نوروز از دوروز به عید با اطرافیان خود در خیابان ها راه می افتاد و برای شکوه و ابهت بیشتر سوار شتر گردن درازی می شد. هر جا شترش می نشست، صاحبخانه یا مغازه نزدیک آنجا ناچار بود میر نوروز و همراهانش را به صرف ناهار یا شام دعوت کند.

 

3- بخت گشایی
برای باز شدن بخت دختران جوان رسم بر این بود که مادران دختر دم بخت را به آب انبار خانه می بردند و هفت گره به پیراهنش می زدند.

 

به محض اینکه سروصدای آمدن میرنوروز بلند می شد همگی بیرون می پریدند و پسربچه کوچولویی را که پشت سر میر نوروز حرکت می کرد و ادا و اطوار درمی آورد می گرفتند و به خانه می آوردند و وادارش می کردند هفت گره پیراهنی را که به دختر دم بخت تعلق داشت باز کند.

 

بدین ترتیب گره بخت دختران جوان گشوده می شد و خیلی زود خواستگار مناسب و آبرومندی برای خواستگاری از او به خانه می آمد.

 

4- باز شکاری و طناب
میر نوروز در دست چپ باز شکاری و در دست راست طناب بلندی می گرفت و این طناب را از روی دیوار یا شکاف اجاق یا روزنه بخاری به داخل خانه ها می انداخت. صاحب خانه در این موقع هر چه در دست داشت به طناب می بست و طناب را تکان می داد تا به وسیله میر نوروز کشیده شود.

 

اگر صاحب خانه ای خست به خرج می داد، میر نوروز و پیروانش به زدن و خواندن و رقصیدن می پرداختند و اینقدر این کار را ادامه می دادند که صاحب خانه از رو رفته و هدیه مناسبی برای آنها بفرستد!

 

میر نوروز در تمام طول شب 10 روز فروردین مورد احترام مردم و رجال و بزرگان بود و از او چون صاحب یک مقام شامخ دولتی استقبال می شد.

 

میر نوروز ناهار و شام خود را در خانه بزرگان شهرها می خورد و اغلب به دهات اطراف رفته مورد استقبال و پذیرایی کدخدایان قرار می گرفت.

 

میر نوروز و همراهانش همچنین در مراسم آب پاشان و سایر آداب نوروزی شرکت می کردند و با غروب روز سیزدهم فروردین بساط فرمانروایی او برچیده می شد و میر نوروز دوران میر نوروزی خود را به پایان می رساند.

 

5- نقاره خانه
سابق بر این در هر شهر کوچک و بزرگ ایران، محلی به نام «نقاره خانه» وجود داشت که در حال حاضر یکی از آنها در شهر مقدس مشهد در ایام اعیاد مذهبی فعالیت می کند.
آداب و رسوم ملی و باستانی مردم ایران +عکسغروب چهارشنبه سوری پس از پایان مراسم آتش افروزی که مردها دنبال گردش می رفتند، خانم ها هم بیکار نمی نشستند و دختران دم بخت را آرایش مختصری کرده و با چادر و چاقچور و کفش ساغری، خود را به سر در نقاره که اول خیابان باب همایون بود می رساندند.

 

به طوری که یک آلمانی ایران شناس به نام «هانریش بوروژه» نوشته، زن ها عقیده داشتند اگر درست موقعی که اولین چوب طبال های نقاره خانه به طبل می خورد آنها زیر سردر نقاره خانه باشند، بخت دخترهایشان باز می شود و خواستگارهای مناسبی برای آنها پیدا می شود.

 

هنگامی که طبل اول به صدا درمی آمد غوغایی به پا می شد. زن ها و دخترها سعی می کردند خودشان را به زیر سردر برسانند و یکدفعه از این طرف به آن طرف و یک دفعه برعکس بروند. در این هنگامه آوای طبل و نقاره هم غوغایی به پا می کرد که بیا و ببین!

 

 

منبع:برترینها