پارس ناز پورتال

باید شکست عشقی را تجربه کنید

باید شکست عشقی را تجربه کنید
 

شـما هم باید شکست عشقی بخورید!

بیشتر شکست‌هاي عشقی در روابطی رخ میدهد کـه از نوع اول هستند؛ یعنی عشق آتشین دوران نوجوانی کـه طرفین شکل آرمانی طرف مقابل را دوست دارند و وقتی با شکل واقعی او مواجه میشوند، رابطه را قطع می کنند

عشق‌هایي کـه بالغانه شروع میشوند، حتی اگر خوب ادامه پیدا کنند، می توانند بالغانه تمام شوند و این از نظر مـن شکست تلقی نمیشود. بیشتر شکست‌هاي عشقی در روابطی رخ میدهد کـه از نوع اول هستند؛ یعنی عشق آتشین دوران نوجوانی کـه طرفین شکل آرمانی طرف مقابل را دوست دارند و وقتی با شکل واقعی او مواجه می شوند، رابطه را قطع میکنند و دوره عزاداری شروع می شود کـه نام آن شکست عشقی اسـت.

باید شکست عشقی را تجربه کنید!
البته گاهی این اتفاق در روابط بالغانه هم می‌افتد، یعنی آدمی دیگری را واقعا بالغانه دوست دارد ولی طرف مقابل دیگر وی را دوست ندارد یا دلش جای دیگری اسـت. قطع چنین رابطه‌اي هم بطور طبیعی احساس شکست را در فرد ایجاد می کند. از نظر روان‌پزشکان اگر کسی بخواهد ازدواج کند، باید 3 مرحله بلوغ را طی کرده باشد؛ بلوغ جنسی، بلوغ فکری «کـه طبق معمول در 23-22 سالگی رخ می دهد» و بلوغ عاطفی «کـه در دنیای جدید در دختران در 27 سالگی ودر پسران بین 3?-?0 سالگی شکل می گیرد».
 
برای این کـه آدم‌ها بـه بلوغ عاطفی برسند، باید حتماً شکست عشقی را تجربه کنند. کسانی کـه این تجربه را نداشته‌اند، ممکن اسـت بـه بلوغ لازم برای زندگی نرسیده باشند. در قدیم سیستم سنتی چارچوبی را فراهم می کرد کـه تکلیف زن و شوهرها در آن معلوم بودو بر مبنای این چارچوب و نظام سنتی حرکت می کردند و خیلی در تکالیفشان ابهام وجود نداشت اما درسال‌هاي اخیر، مـا از چارچوب‌هاي سنتی فاصله گرفته‌ایم و دیگر تعریف واحدی وجود ندارد.

خیلی از کسانی کـه با این تجربه بـه روان‌پزشکان مراجعه می کنند، دنبال راه درمان می گردند ولی متاسفانه یا خوشبختانه هیچ راه‌حل و درمانی غیر از گذشت زمان ندارد چون واکنش کاملا طبیعی انسانی اسـت در مقابل چیزی کـه از دست داده اسـت. مـن این دوره رابه پوست انداختن تعبیر میکنم زیرا در آن هم درد وجوددارد و هم بزرگ شدن؛ دردی اسـت توام با بلوغ.

در نخستین شکست عاطفی طبق معمول دوره سوگ حتی تا 6 ماه هم ادامه پیدا میکند ولی بـه‌طور معمول 3-2ماهه بـه اتمام میرسد. نکته بسیار مهم این اسـت کـه تا بحال هیچ‌کس از این شکست عاطفی و سوگ پس ازآن نمرده اسـت اما خیلی از افرادی کـه میترسند وارد این دوره سوگ شوند و هر گونه رابطه‌اي را تحمل می کنند، این نکته را نمی دانند. حتی متوجه نیستند ورود بـه چنین دوره‌اي، فقط تخریب روان را در پی ندارد و منافع زیادی برای بلوغشان در آینده خواهدداشت.
 
ممنوعیت‌هاي سوگ عاطفی
این کـه دراین دوره چـه کارهایی انجام نشود خیلی مهم اسـت. خیلی اعتیادها ممکن اسـت در دوره سوگ شروع شود یا فرد نخواهد با درد آن مواجه شود و پناه ببرد بـه قرص‌هاي مخدر و آرام بخش‌ها. پیامد چنین رفتارهایی این اسـت؛ آدمی کـه باید صبر می کرد تا دوره طبیعی سوگ سپری شود، معتاد شده اسـت!

این آدم‌ها فکر میکنند عاشق هستند ولی مجبور کردن طرف مقابل بـه چیزی کـه دلش نمیخواهد، فرسنگ‌ها با عشق فاصله دارد. واکنش دیگری کـه دراین سالها می بینیم و نوعی نابهنجاری محسوب می شود، پدیده‌هایي مثل برخورد خشونت‌آمیز بعد از شکست عاطفی یا حتی اسیدپاشی اسـت.

کسانی کـه حتی چنین چیزی از ذهن شان می‌گذرد، یقینا باید بدانند فقط عاشق خودشان هستند و هیچ عشقی بطرف مقابل ندارند. در هیچ عشقی، هیچ عاشقی حتی یک ثانیه بـه این فکر نمیکند کـه میتواند بـه معشوقش آسيب بزند؛ چـه برسد بـه این کـه با اقدامی سال‌‌ها وی را از زندگی عادی محروم کند.

تولد دوباره
فردی کـه سوگ را می‌پذیرد، دردش را تحمل میکند و بـه صورت طبیعی دوره شکست عاطفی را طی میکند، با انچه قبلا بوده خیلی تفاوت دارد، در اغلب موارد انگار موجود جدیدی متولد شده؛ انسانی با بینش و تفکر جدید و بلوغ بسیار زیادی کـه طی این چند ماه، هم از درد کشیدن کسب کرده و هم از فکر کردن درباره رفتارهای خودش و چیزهایی کـه دوست داشته در رابطه‌اش باشد و نبوده و چیزهایی کـه دوست نداشته. پس الزاماً شکست عشقی چیز بدی نیست ودر بسیاری موارد باعث بزرگ تر شدن آدم‌ها میشود. مهم این اسـت کـه چـه رفتاری بعد از شکست عشقی و دوره سوگ پس ازآن داشته باشیم.
 
سوگ طولانی
اگر کسی نتوانست بـه صورت طبیعی این دوره را بگذراند و دوره سوگش بیش از 6 ماه طول کشید، باید حتماً بـه روانکاو مراجعه کند چون این نوع سوگ‌هاي طول کشیده خیلی وقت‌ها فقط سوگ نیستند و حس‌هاي دیگری هم وجود دارند کـه یا باعث می شوند این سوگ طولانی شود یا ناخودآگاه فرد ناکامی‌ها و سختی‌هاي دیگر زندگی رابه این سوگ چسبانده اسـت. گاهی هم اشتغال‌ ذهنی طولانی مدت با یک فرد یا رابطه از دست رفته، یک واکنش دفاعی اسـت و فرد ازآن استفاده میکند تا بـه چیزهای دردناک مهم‌تر زندگی‌اش مثل شکست تحصیلی فکر نکند. چنین افرادی ناخودآگاه ذهن خودرا با این سوگ مشغول می کنند چون دردش کمتر از چیزهای دیگر مثل مسوولیت نپذیرفتن در زندگی، کار نکردن، تحصیل نکردن و زیر بار تعهدات نرفتن اسـت. آن ها ناخودآگاه ترجیح میدهند ذهن شان را مدت طولانی درگیر دختر یا پسری کنند تا بـه موضوعات مهم و اساسی بپردازند و چنین اشخاصی حتماً باید بـه روان‌دکتر مراجعه کنند تا ریشه‌هاي مشکلشان پیدا شود.